متن و جملات

متن گلایه از خدا/ جملات گله کردن و شکایت نزد پروردگار

در این بخش سایت هم نگاران گلچین متن گلایه از خدا، شکایت نزد خدا و جملات سنگین گله کردن از پروردگار را گردآوری کرده ایم.

جملات و متن گله از خدا

از هیچ کس گلایه ندارم که شهر رازیبایی ِ تو این همه دیوانه کرده استخونم به پای توست که بعد از تو این جنوندر سینه ام انار تو را دانه کرده است…

وقتی با مشکلات مواجه می شویبه خدا گلایه نکن که چرا من؟در عوض بگو امتحانم کن…

خــــدایاهمه از تو می خواهند ، بدهیمن از تو می خواهم ، بگیریخـــــدایا این همه حس دلتنگی را از من بگیر

خداونداتو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندندر این دنیا چه دشوار است،چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است

خدایاگوش کن به التماسهای منشرمسارم که با حال مستی به سوی تو کرده ام دست نیاز درازمرا گوش کن ، مرا بپذیر که جز تو ندارم قبله ای برای نماز

مطلب مشابه: متن عاشقانه گلایه دار و جملات گله از روزگار و زندگی

شبی در حالت مستی شکایت با خدا کردمگلایه از زمین و چرخ حکایت از سما کردمبدو گفتم عذابم می دهی هردم نمی دانمچه بد گفتم به این مردم کجا یارب خطا کردم

مکالمه های کوتاه … کفاف گلایه های بلند مرا نخواهد داد !…تا کی سلام کنیم ؟… حال هم را بپرسیم ؟… و به هم دروغ بگوییم که خوبیم ؟!…دروغ هایمان از سیم های تلگراف… و کوهها و دشت ها عبور کنند… و صادقانه به هم برسند !…ما فقط … دروغهایمان به هم می رسد !…من خوب نیستم !!! اصلا …

متن گلایه از پروردگار

خدایادر  2 راهی زندگی ام تابلوی راهت را محکم قرار بده ، نکند که با نسیمی راهم را کج کنم !

چگونه استـــ حال من…با غمـــ ها می سازمــــ…باکنایه ها می سوزمــــــــــ…به آدم هایی که مرا شکستند لبخند می زنمـــــــــ…لبخندی تـــلخـــــــ….خــــــــــداونــــــــــــــــــــدا…می شود بگویی کجای این دنیـــــــــــــا جای من استــــــــ…از تــــــــــــــو و دنـــیایی که آفـــــــــــریدیفقط در اعماق زمینـــــ اندازه یه قـــــــبرفقط یک قبـــــــــــــــر…در دور تـــــــــــرین نقطه جــــــهانــــ می خــــــــــــواهمـــــــــخــــــــدایـــــا خــــــسته ام خــــــستهـــــــ…

مطلب مشابه: متن بیو غمگین گلایه دار و بهترین جملات غمگین زندگی کوتاه برای بیوگرافی

پریشانم،چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟!مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردیخداوندا!اگر روزی ‌ز عرش خود به زیر آییلباس فقر پوشیغرورت را برای ‌تکه نانی‌به زیر پای‌ نامردان بیاندازی‌و شب آهسته و خستهتهی‌ دست و زبان بستهبه سوی ‌خانه باز آییزمین و آسمان را کفر می‌گویینمی‌گویی؟!خداوندا!اگر در روز گرماخیز تابستانتنت بر سایه‌ی ‌دیوار بگشاییلبت بر کاسه‌ی‌ مسی‌ قیر اندود بگذاریو قدری آن طرف‌ترعمارت‌های ‌مرمرین بینی‌و اعصابت برای‌ سکه‌ای‌ این‌سو و آن‌سو در روان باشدزمین و آسمان را کفر می‌گویینمی‌گویی؟!خداوندا!اگر روزی‌ بشر گردی‌ز حال بندگانت با خبر گردی‌پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعتخداوندا تو مسئولیخداونداتو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندندر این دنیا چه دشوار است،چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است

جملات شکایت از خداوند

پروردگارا…تمامِ گلایہ هایےکـه درسرم هست ده‌هاکتاب مے‌شود،امّا تمام چیزےڪہ دردلم هست،فقط دو ڪلمہ است شکرت وسپاس

خدا ازت گله دارمجواب من را نمیدیحرف باهات خیلی زدماما انگار نشنیدی؟امروز میخوام دیکه باهاتاتمام حجت بکنمیا باز برام زنده بشییا اینکه من حجرت کنم

گر هم گله ای هست، دگر حوصله ای نیست……

چقدر زمونه بی وفاستنمی دونم خدا کجاستیکی بیاد بهم بگه کجای کارم اشتباست ؟گاهی می خوام داد بکشم اما صدام در نمیادبگم آخه خدا چرا دنیا به آخر نمیاد ؟

خطا از من است ، می دانم …از من که سالهاست گفته ام ” ایاک نعبد “اما به دیگران هم دلسپرده اماز من که سالهاست گفته ام ” ایاک نستعین “اما به دیگران هم تکیه کرده اماما رهایم نکنبیش از همیشه دلتنگمبه اندازه ی تمام روزهای نبودنم …خدایا….رهایم نکن …..

دلم گرفته از این روزگار بحرانیدلم گرفته خدایا نگو نمی دانی

زمین که ارثیه ی اشتباه آدم بوددوباره پر شده از نقشه های شیطانی

چقدر مانده که دنیا به آخرش برسدبرای دلهره ی ما کجاست پایانی

صدای همهمه ی باد هرزه می پیچددرون کوچه ی آباد ِ رو به ویرانی

نگو برای پریدن هنوز فرصت هستشکسته بال و پرِ من خودت که می دانی

ببخش اگر غزلم از گلایه لبریزستاگرچه مطمئنم که غزل نمی خوانی

هاله محمودی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا