متن و جملات

متن پشیمانی / جملات کوتاه در مورد حسرت خوردن و پشیمان شدن در زندگی

متن غمگین درباره حس پشیمانی به همراه جملات در مورد حسرت

در این بخش هم نگاران تعدادی متن و جملات در مورد پشیمانی و حسرت را گردآوری کرده ایم. هر شخصی ممکن است در زندگی به دلیل کارهایی که انجام داده است دچار پشیمانی شود و حسرت روزهای رفته را بخورد به همین دلیل در این بخش جملات مرتبط با حس پشیمانی را قرار داده ایم و امیدواریم که مورد پسند شما قرار بگیرند.

جملات زیبای حسرت

ماه شهریور که می شود

آدم ناخودآگاه یاد پاییز هزار رنگ می اُفتد

یاد بچگی و استرس آغاز دوباره ی سال تحصیلی

ماه شهریور برای من آغاز پاییز است …

پاییز را همیشه به خودم تشبیه می کردم

می دانی راستش پاییز هم برای خودش بهاری بود

که در انتظار معشوقش این چنین زرد و بی رمق شد …

متن های پشیمانی

غم که نوشتن ندارد!نفوذ می کند در استخوان هایت ،جاسوس میشود در قلبت و آرام آرام از چشم هایت میریزد بیرون

متن کوتاه از حسرت خوردن

خیال بودن در آغوش زنی دیگر

هنوز هم عذاب آورترین خیال من است

بیا و آغوشت را از من دریغ مکن

که عمری را باید با حسرت داشتنت سر کنم …

جملات حسرت و تنهایی

گاه تنها میشوم تنهاتر از همه٬

گوشه ای مینشینم و حسرت ها را مرور میکنم٬

نمیدانم کدام خواهش ها را نشنیدم٬

و به کدام تنهایی خندیدم که تنهاترینم..

اس ام اس غمگین پشیمانی

من واسه این کهاین انگشتا دیگه نلرزنخیلی زحمت کشیدم .دیگه برنگرد

جملات کوتاه در مورد حسرت در زندگی

او رفت و من در حسرت نگاهی پر راز ماندم ماندم

تا بیاید و پاسخ دهد چرا چرا تنهایم گذاشت

در حسرت پرسیدن این سوال هم ماندم

متن های عاشقانه پشیمان شدن

زیر باران بدون چتر!

با دستانی یخ کرده ، دست در دست هم

توی پیاده رو های آب گرفته شهر

نگاه مردمی که با حسرت ما را نگاه میکنند

خواب قشنگی بود …

اما باز هم خیس شدم

نه از باران از اشک …

اس ام اس غمگین جدایی

هنوز هم در مقابل نبودنت مقاومت می‌کنم و با کمری شکسته بی هیچ چاره اي لبخند می‌زنیمو تو همچنان نباش

چه بسا آن که به ظاهر آراسته و مایه حسرت شماست

درمانده و محتاج دلداری و یاری شما باشد

 

شعر پشیمانی

کاش میشد اشک را تهدید کرد

کاش میشد فرصت لبخند را تمدید کرد

کاش میشد در غروب لحظه ها لحظه دیدار را تجدید کرد

زندگی دو لحظه است

لحظه اول در انتظار لحظه دوم

و لحظه دوم در حسرت لحظه اول …

متن پشیمانی

کاش به جای دلم ،دستم را میشکستی که نمک نداشت

جمله کوتاه بخشش

خدایا ببخش مرا آنقدر که حسرت نداشته هایم را خوردم

شاکر داشته هایم نبودم

جملات کوتاه یبا در مورد پشیمانی

کنارم گذاشتی که تلخم کنی

شرابی شدم ناب ، حسرت بکش …

◾◾◾◾

ﮔﻠﻪ ﺩﺍﺭﻡﺍﺯﮐﻪ,ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢﺍﺯﭼﻪ,ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ .ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯﻫﺎ ﺩﺭﺩﯼ ﺑﺮ ﻣﻦ ﺳﻨﮕﯿﻨﯽ ﻣﯿﮑﻨﺪ،ﮐﻪ ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﻢ ﺩﻟﯿﻠﺶ ﮐﯿﺴﺖ,ﭼﯿﺴﺖﺑﯽ ﺣﺲ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ..ﺧﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺍﺯ ﺗﻤﺎﻡ ﺟﻬﺎﻥﺩﻟﻢ ﺍﻃﻤﯿﻨﺎﻥ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ،و اندکیارامش

◾◾◾◾

بی تو این همه سال میدونی اینجا چی کشیدم نفهمیدی!

از حسرت دلم سوخت نیومدی

جدایی را تموم نکردی تا برگردی

شب و روز چشم به راهتم

اشک هام نمیزاره خنده رو لبام بشینه

خاطرات هنوزم نمرده برگرد …

◾◾◾◾

می دونی الان چی دارم می خورم؟

حسرت یه لحظه دیدنت رو …

◾◾◾◾

در هجوم لحظه هاي پوچ جدایی ، سکوت تنها یادگار با تو بودن هست

◾◾◾◾

زلیخا مرد از این حسرت که یوسف گشت زندانی

چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی

◾◾◾◾

می گفتند تنها چیزی که همه ی درد ها را دوا می کند

عشق است …

پیدا بود که هنوز مبتلا نشده بودند …

 

جملات کوتاه پشیمانی

به خودم قول میدهم که فراموشت کنموقتی صبح میشود تو راکه نهولی قولم را فراموش میکنم

◾◾◾◾

سخت بود …

فراموش کردن کسی که با او

همه چیز و همه کس را

فراموش میکردم

◾◾◾◾

سخته از بغض گلو درد داشتن

سخته از گریه یه جفت چشم همیشه تر داشتن

سخته تو حسرت یک نگاه موندن

سخته عشق یک طرفه داشتن

◾◾◾◾

چقدر باید بگذردتا من در مرور خاطراتموقتی از کنار تو رد می شوم،تنم نلرزدبغضم نگیرد

◾◾◾◾

دوستت دارم ای عاشقانه ترین لحظه ی زندگی ام

تو را می خواهم هی تو که آنقدر دور شده ای از من که دیگر نمیبینمت!

◾◾◾◾

 دوستت دارم،

حتی اگر قرار باشد شبی بی چراغ،

در حسرت یافتنت تمام پس کوچه ها را زیر باران،

قدم بزنم

◾◾◾◾

پیر شدنت را زمانی حس می‌کنی که قیمت شمع ها از قیمت کیک اکثر بشود

◾◾◾◾

 خارپشتی شده ام که تیغ هایم دنیای امنی برایم ساخته

اما حسرت نوازشی عاشقانه تا ابد بر دلم خواهد ماند

◾◾◾◾

 پرواز هیچ پرنده ای را حسرت نمیبرم

وقتی قفس ، چشم های تو باشد …

متن غمگین پشیمانی

امروز باورم شد که تو خسته تر از آن بودی که بفهمی دوست داشتنم رااز من که گذشت اما هرجا که هستی “خسته نباشی

◾◾◾◾

فقط رفت بدون کلامی که بوی اشک دهد

فقط رفت بدون نکاهی که رنک حسرت داشته باشد

فقط رفت و من شنیدم آرام گفت : آخیش راحت شدم!

◾◾◾◾

در حسرت گذشته ماندن چیزی جز از دست دادن امروز نیست

تو فقط یکبار بیست ساله خواهی بود

یکبار سی ساله

یکبار چهل ساله

و یکبار هفتاد ساله

در هر سنی که هستی

روزهایی بی نظیر را تجربه می کنی

هر روز از عمر تو زیباست

به شرط آنکه زندگی کردن را بلد باشی!

◾◾◾◾

بزگتر که شدیم مداد هایمان هم تکامل یافتند وتبدیل به خودکار هاي بیرحم شدند تا یادمان دهند کههر اشتباهی قابل پاک کردن نیست

◾◾◾◾

سخت ترین کار اینه که

وقتى احساسات از هر طرف بهت فشار میارن

خودتو مجبور کنى که منطقى فکر کنى …

◾◾◾◾

وقتی کسی در کنارت هست، خوب نگاهش کن

به تمام جزئیاتش

به لبخند بین حرف هایش

به سبک ادای کلماتش!

به شیوه ی راه رفتنش، نشستنش

به چشم هاش خیره شو!

دستهایش را به حافظه ات بسپار

گاهی آدم ها آنقدر سریع میروند که

حسرت یک نگاه سرسری را هم به دلت میگذارند

◾◾◾◾

کوچه هاي کودکی ام را قدم می زنماما به جای دست مادرمسیگار به دست دارمو جای شوق کودکانهقبل را اندوه امروز فرا گرفتهدیگر پاهایم نای رفتن ندارند

◾◾◾◾

زیر باران بیقراری چشمهایم

با چتری از وجود او

آهسته قدم نزن

حسرت روزهای بارانی را نمیخوری

اینجا همیشه هوا بارانیست!

◾◾◾◾

حسرت نبرم به حال آن مرداب

که آرام درون دشت شب خفته است

دریایم و نیست باکم از طوفان

دریا همه عمر خوابش آشفته است

◾◾◾◾

ایستاده و لبخند زنان !پایش را روی گلویم فشار می‌دهد ..تنهایی

◾◾◾◾

دست روی قلبم نگه ندار

میسوزی

حسرت خیلی چیزها به دلم مانده

◾◾◾◾

ای عشق! پس از تو نان من آجر نیست

بی تو دلم از دریغ و حسرت پر نیست

تو قسمت من نه مال مردم بودی

قربان دلم که مال مردم خور نیست

◾◾◾◾

حرفی نیستفقط مینویسمرفتآن حسی کهتو را دوست میداشت

◾◾◾◾

آغوش هیچ خیالی بوی آشنای بازوانت را نداشت

و نجوای هیچ بارانی همصدای لب های تو نبود

اینک تو را بی خیال و بی باران

کجای این شب حسرت جستجو کنم ؟

◾◾◾◾

ﺑﺎﻫﺎﻡ ﺑﻮﺩﯼ ﻭﻟﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯿﺪﻭﻧﺴﺘﻢ ﻣﻮﻧﺪﻧﯽ ﻧﺒﻮﺩﯼﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﻧﺒﻮﺩﻧﺖ ﻫﻤﻪ ﯼ ﻟﺤﻈﻪ ﻫﺎﯼ ﻗﺸﻨﮓ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺭﻭ ﺑﺮﺍﻡﻧﺎﺑﻮﺩ ﻣﯿﮑﺮﺩﻣﻦ ﺑﺎ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﻧﺎﺑﻮﺩ ﺑﻮﺩﻡ ﭼﻪ ﺑﺮﺳﻪ ﺑﻪ ﻧﺒﻮﺩﺕ

◾◾◾◾

یارم از من بی سببب رنجید و رفتگریه را دید و بر من خندید و رفتوقت رفتن دیگر از ماندن نگفتقصه ناگفته ها را نشنید و رفتتشنه بودم همچو دشتی پر عطشمانند باران بر تنم بارید و رفتگل فراوان بود از باغ منغنچه اي نشکفته را برچید و رفت

◾◾◾◾

 

چقدر سخت است پشیمانی بر عشق اولین باشد * همان عشقی که خواهانش برای همسری بودیچقدر سخت است بخواهی یار رود بیرون از قلبت *همان یاری که محتاجش برای زندگی بودیهمان یاری که خواهان وجودش بودی در رویا * بخواهی برود جایی که از دلت جدا باشدهمان یاری که روزی را برایش بگذری از جان *چقدر سخت است دگر اورا نخواهی یاورت باشد

همان یاری که روزی را شکافتی سینه ات بر او *دگر او را نخواهی که بماند بر فراز قلبچقدر سخت است که روزی را برایش میزدی شاهرگ * هم اکنون تو نخواهی او بماند بر فراز قلبچقدر سخت است کسی را تو بخواهی از دلو جانتبدو گویی برو از دل که دل نگشته حیرانت

چقدر سخت است پشیمانی بر عشق اولین باشد * همان عشقی که می خواستی فقط تاج سرت باشدچقدر سخت است پشیمان بشوی از عشق * دگر یارت نخواهی تو بماند بر دلت هرگزکه دیگر نشوی عاشق نخواهی که کسی اید کنارت یاورت باشد

◾◾◾◾

پریشان میشوم گاهی پشیمانی ندارد عشقدر این سرداب تو در تو که سامانی ندارد عشق

گرفتارم به توفان ها در این دریای وحشت زابه گردابی چنین هایل چو سکانی ندارد عشق

جنایت حد و مرزش را به دستانت حوالی دادتبر در باورت می‌گفت زندانی ندارد عشق

حقیقت روبرویم بود دارش می زدند با ترسو حلاجی که باور داشت انسانی ندارد عشق

به آتش می کشیدندش به تعزیری جنون انگیزنجابت مرده در اینجا و درمانی ندارد عشق

در این شهری که تن پوشی برای اهل ایمان نیستمرو هرگز به مسجد چون مسلمانی ندارد عشق

شکایت های تنهایی فریبی رو به نابودی ستفراموشی ندارد بغض نسیانی ندارد عشق

گنهکاری به زندانم چویوسف های دربندتزلیخایی نمی‌کردی گریبانی ندارد عشق

خدا درچشم جادویت رسالت را نشان می دادنمی دیدند اعجازش که برهانی ندارد عشق

فدایی های شعرت را فرستادی به قربانگاهغزل پایان گرفت آخر و پایانی ندارد عشق

مهرداد آرا

◾◾◾◾

روی تو لایحه ی مجلس حیرانی ماستموی تو تبصره ی بند پریشانی ماست

صحبت از شهد لبت رونق صحن علنی ست” سر ِ ما – شانه ی تو “حسرت پنهانی ماست

لمس دستت که سه فوریت روز است ولیبوسه بر پای تو رأی شب بارانی ماست

طرح لبخند رضایت ، ندرخشد … جاری ستاشک در سجده که قانون پشیمانی ماست

” عشق بازی ” ست که دستور بلند جلسه ستجمعه تعطیل ولی خلوت طوفانی ماست

این که با دولت تو ساز مخالف بزنیمحکم تو باعث منحل شدن آنی ماست

راستی – خط نگاه تو – جناح دل ماستهمه جا چشم تو موضوع سخنرانی ماست

دفتر سینه پر از برگ سفید عشق استشده ای ازبر و این خوی غزل خوانی ماست

باتشکر – جعفر لاهوتی آذر

ملهم از مقطع یکی از غزلیات قیصر امین پور

◾◾◾◾

حال بیزارم از عملکردت/از نگاه غریبه و سردتاز دل ساده ای که روزی بود/مرحم زخم و محرم دردتاز دو پایی که با همه سستی/آمد و خوب بدرقه کردتاز خیالی که خسته شد بس که/پا شد و رفت و باز آوردتاینک اما دل شکسته ی من / کرده از فکر و زندگی طردتاین من تازه کیست می دانی؟/آن که دل می کند به آسانی

آن که از زندگی شده خسته/راه شادی به روی خود بستهقلب در سینه کرده زندانی/تا نباشد دوباره دلبستهاین چنین است حال فردی که/دست از عاشقی و غم شستهحال من را اگر که می پرسی/ای عزیزی که قلب بشکستههر چه خواهی بگو ولی لطفا/نشنود قلب زارم آهستهچه شده کین همه پریشانی؟/نکند نادم و پشیمانی؟

نکند عشق تازه ات ساده/کرده ترک تو ای پری زادهیا که آن لعنتی هم آخر سر/از دو چشم سیاهت افتادهاو که آرام جان و روحت بود/شده بودی سخت دلدادهپس چه شد آن همه وقاحت ها/آن رقیب عجیب و آمادهاو که ناگاه آمد و دزدید / سهم یک غافلی که افتادهیاد داری تو آن زمستانی/که نبود هیچ راه جبرانی

وای آن روز شوم نکبت بار/که جهان شد به روی من آوارمن چه رنجی به تو رساندم که/گفتی از خانه ام برو سربارگفتی عشق تو را نمیخواهم /شده اینک تحملت دشوارمن که رفتم ولی تو آگه باش/که شکستی دل مرا بسیارسخت و آسان گذشت و در ذهنم/هستی اکنون علامت هشدارتو برایم به سان بحرانی /آری اینقدر آفت جانی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا