شعر

شعر شماره ۵ از مجموعه اشعار فروغ فرخزاد/ در حباب کوچک روشنائی خود را می‌فرسود

شعر شماره ۵ از مجموعه اشعار فروغ فرخزاد را در هم نگاران بخوانید. شعر فروغ بسیار خودمانی و صمیمی است. او از تجربیات شخصی، احساسات و دردهای خود می‌گوید که به شعرش یک حالت زندگی‌نامه‌ای و خودزندگی‌نامه‌ای می‌بخشد. این صداقت در بیان احساسات، خواننده را به شدت درگیر می‌کند. همچنین شعر شماره ۶ از مجموعه اشعار فروغ فرخزاد؛ شادم که در شرار تو می‌سوزم را در سایت هم نگاران بخوانید.

شعر شماره ۵

در حباب کوچک

روشنائی خود را می‌فرسود

ناگهان پنجره پر شد از شب

شب سرشار از انبوه صداهای تهی

شب مسموم از هرم زهرآلود تنفس‌ها

شب…

گوش دادم در خیابان وحشت زدهٔ تاریک

یک نفر گوئی قلبش را

مثل حجمی فاسد

زیر پا له کرد

در خیابان وحشت زدهٔ تاریک

یک ستاره ترکید

گوش دادم…

نبضم از طغیان خون متورم بود

و تنم…

تنم از وسوسهٔ

متلاشی گشتن.

روی خط‌های کج و معوج سقف

چشم خود را دیدم

چون رطیلی سنگین

خشک می‌شد در کف در زردی در خفقان

داشتم با همه جنبش‌هایم

مثل آبی راکد

ته‌نشین می‌شدم آرام آرام

داشتم

لرد می‌بستم در گودالم

گوش دادم

گوش دادم به همه زندگیم

موش منفوری در حفرهٔ خود

یک سرود زشت مهمل را

با وقاحت می‌خواند

جیرجیری سمج و نامفهوم

لحظه‌ای فانی را چرخ‌زنان می‌پیمود

و روان می‌شد بر سطح فراموشی

آه، من پر بودم از شهوت، شهوت مرگ

هر دو پستانم از احساسی سرسام‌آور تیر کشید

آه

من بیاد آوردم

اولین روز بلوغم را

که همه اندامم

باز می‌شد در بهتی معصوم

تا بیامیزد، با آن مبهم، آن گنگ، آن نامعلوم

در حباب کوچک

روشنائی خود را

در خطی لرزان خمیازه کشید.

تفسیر این شعر

این شعر به احساسات عمیق و پیچیده انسانی در مواجهه با تنهایی، اضطراب و مرگ اشاره دارد. بیایید هر قسمت را به زبان ساده توضیح دهیم:

1. “در حباب کوچک روشنائی خود را می‌فرسود”

   • شاعر در یک فضای محدود و کوچک (حباب) زندگی می‌کند و احساس می‌کند که نور و امیدش در حال کم‌رنگ شدن است.

2. “ناگهان پنجره پر شد از شب / شب سرشار از انبوه صداهای تهی”

   • ناگهان فضای اطرافش تاریک می‌شود و شب به معنای ناامیدی و سکوتی خالی از حس و زندگی است.

3. “شب مسموم از هرم زهرآلود تنفس‌ها”

   • شب به نوعی مسموم و آزاردهنده است، مانند هوایی که از تنفس‌های ناسالم پر شده است.

4. “گوش دادم در خیابان وحشت زدهٔ تاریک”

   • شاعر در خیابان‌های تاریک و ترسناک گوش می‌دهد و به صداها توجه می‌کند.

5. “یک نفر گوئی قلبش را مثل حجمی فاسد زیر پا له کرد”

   • او تصور می‌کند که کسی در حال نابود کردن احساسات و قلب خود است، انگار که قلبش را زیر پا له کرده است.

6. “در خیابان وحشت زدهٔ تاریک یک ستاره ترکید”

   • در این فضای ترسناک، یک ستاره (نماد امید یا زیبایی) ناگهان از بین می‌رود.

7. “نبضم از طغیان خون متورم بود و تنم…”

   • شاعر احساس می‌کند که نبضش به شدت تند می‌زند و بدنش از اضطراب و وسوسه‌ی فروپاشی پر شده است.

8. “روی خط‌های کج و معوج سقف چشم خود را دیدم”

   • او به سقف نگاه می‌کند و چشم خود را می‌بیند که به شکلی غیرطبیعی و نامنظم قرار دارد.

9. “چون رطیلی سنگین خشک می‌شد در کف در زردی در خفقان”

   • او احساس سنگینی و خفگی می‌کند، مانند مخلوقی که در فضایی بسته قرار دارد.

10. “داشتم با همه جنبش‌هایم مثل آبی راکد ته‌نشین می‌شدم آرام آرام”

    • او احساس می‌کند که با تمام حرکاتش، به آرامی در حال غرق شدن است، مانند آبی راکد.

11. “داشتم لرد می‌بستم در گودالم”

    • این جمله نشان‌دهنده‌ی احساس ناامیدی و انزواست؛ او در حال فرورفتن در خود است.

12. “گوش دادم به همه زندگیم / موش منفوری در حفرهٔ خود”

    • او به زندگی‌اش گوش می‌دهد و آن را مانند موشی منفور می‌بیند که در یک سوراخ پنهان شده است.

13. “یک سرود زشت مهمل را با وقاحت می‌خواند”

    • او احساس می‌کند که زندگی‌اش سرودی زشت و بی‌معنا دارد که بی‌شرمانه ادامه دارد.

14. “آه، من پر بودم از شهوت، شهوت مرگ”

    • شاعر از تمایل به مرگ صحبت می‌کند، احساسی عمیق و دردناک.

15. “من بیاد آوردم اولین روز بلوغم را”

    • او به یاد روزهای اولیه بلوغ خود می‌افتد، زمانی که همه چیز برایش تازه و معصومانه بود.

16. “که همه اندامم باز می‌شد در بهتی معصوم تا بیامیزد، با آن مبهم، آن گنگ، آن نامعلوم”

    • او به یاد می‌آورد که چگونه در آن زمان همه چیز برایش جدید و معصومانه بود، ولی اکنون همه چیز مبهم و گیج‌کننده شده است.

17. “در حباب کوچک روشنائی خود را در خطی لرزان خمیازه کشید.”

    • در پایان، شاعر دوباره به حباب کوچک خود برمی‌گردد، جایی که نورش به آرامی محو می‌شود.

به طور کلی، این شعر بیانگر احساسات عمیق تنهایی، ناامیدی و جستجوی معنا در زندگی است. شاعر با تصاویری قوی و نمادین، تجربیات شخصی خود را از اضطراب و مرگ بیان کرده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا