متن و جملات

دکلمه درباره قدیما و متن های زیبای خاطره انگیز دوران قدیم

در این مطلب دکلمه درباره قدیما و متن های زیبای خاطره انگیز دوران قدیم و زمان های گذشته را تهیه کرده ایم.

دکلمه درباره قدیما و گذشته ها

قدیما نمی دونم دل ما خوش بود ؛یا قدیما بیشتر خوش می گذشت !

نمی دونم سلامتی بیشتر بود ؛یا ما مریض نبودیم !

نمی دونم ما بی نیاز بودیم ؛یا توقع ها پایین بود ؟

نمی دونم همه ی چی داشتیم ؛یا چشم و هم چشمی نداشتیم !

نمی دونم اون موقع ها ؛حوصله داشتیم !یا همین حالا وقت نداریم !!!

نمی دونم چی داشتیم ، چی نداشتیمولی روزای خوبی داشتیم

نمی دونم دل ما خوش بود یا قدیما بیشتر خوش می گذشتنمی دونم قد ما کوتاه بود یا قدیما برف بیشتر میومدقدیما بیسکویتا با وفا بودنمثل مادرالان بیسکویتا بی وفا شدنمثل های بایسلام خداحافظمتن دکلمه قدیما حسین بهرامی

متن درباره زمان های گذشته

زنبور که نیشمان میزدمادربزرگ ریحان را می چکاندضماد میکردمیزد جای نیششبوی ریحان می پیچید توی سوز گزگزماندل پیچه مان با شاخه نباتو دم کرده چای قلمی خوشرنگ خوب میشدو در خیالمان نخ نبات جادوی قاشق مادربزرگ بودسردرد که میشدیم با دستهای چروک و زبر و مهربانشسرکه روی پیشانیمان می مالیدوناخوش که بودیم ذغال و سکه پنج ریالی و تخم مرغمرغ عزیزتر از جانش دم دست بوددر چشمانش زیباترین ،خوبترین،خوش قد و بالاترینبودیم که چشم حسود و بخیل مارا نظر کردهتخم مرغها را که میشکاند و انشاالله که می کردماشاالله خوب میشدیمتشکهایش بوی نفتالین میداد اماتوی بالشمان گل محمدی گذاشته بودتا خواب راحتی داشته باشیمکیسه سبز _وان یکادش_ به زیرپوشمان سنجاق بودو چهارقل مکتب سالهاپیش پشت وپناهمان

خدا بیامرزدشکاش این روزهای تنهایی کنارمون بودشاید به معجزه محبتش دلمان گرم میشد.

قدیما حال دلمون بهتر بودمهربونتر بودیمدیرتر می رنجیدیمزودتر می بخشیدیمزندگیمون تمامش عشق بودمادربزرگ برامون قصه می گفتپدربزرگ برامون شعر می خوندآب دوغ خیار و اشکنه لاکچری ترین غذاهایی بود کـه خاطرات شیرین نون خورد کردن و دور سفر جمع شدن از اون دوران یادمون موندهچی شد کـه بین این همه ی شلوغی خود واقعیمون رو گم کردیم دیگه چیزی خوشحالمون نمی کنه،راستی!‌!!! یادتون میاد آخرین باری کـه از ته دل خندیدید کی بوده؟؟؟؟چیز عجیبی نیست کـه یادتون نیاد اما تاریخ و ساعت اخرین باری کـه از عمق وجودت غصه خوردیو گریه کردی رو خوب یادتهواقعا چی شد کـه همه ی چی اینجوری عوض شدچی شدکه فقط بـه فکر این هستیم کـه لاکچری و خاص بـه نظر بیاییم برای هم کلاس بزاریم و یادمون بره کـه بین این همه ی رنگ، یه رنگی قشنگ ترین رنگ دنیاست

جملات جالب یادش بخیر قدیما

یادش بخیر قدیما آخر هفته کـه خونه مادربزرگ جمع می شدیم با بچه های‌ فامیل شبا جاهامونو کنارهم می انداختیم…

تا صبح ورور حرف می زدیم و ریز ریز می‌خندیدیم !

قدیما نمیدونم دل ما خوش بود ؛یا قدیما بیشتر خوش می گذشت !

نمیدونم سلامتی بیشتر بود ؛یا ما مریض نبودیم !

نمیدونم ما بی نیاز بودیم ؛یا توقع ها پایین بود ؟

نمیدونم همه ی چی داشتیم ؛یا چشم و هم چشمی نداشتیم !

نمیدونم اون موقع ها ؛حوصله داشتیم !یا همین حالا وقت نداریم !!!

نمیدونم چی داشتیم ،چی نداشتیمولی روزای خوبی داشتیم

یادتونه این باطری قلمیا وقتی تموم می‌شد در مرحله اول با ضربه زدن شارژش میکردیم ؛ در مرحله دوم تو ظرف آب جوش ۱ساعتی میذاشتیم بجوشه ۶ماه دیگه کار میکرد ؛ در مرحله آخر با پیچ گوشتی یا چاقو می افتادیم بـه جونش کـه ببینیم توش چیه …

یادش بخیر :

گل گل ، گل اومد ، کدوم گل ؟ همون که رنگارنگاره برای شاپرکها یه خونه قشنگه ! کدوم کدوم شاپرک ؟ همون که روی بالش خالهای سرخ و زرده ، با بالهای قشنگش میره و برمیگرده ، میره و برمیگرده … شاپرک خسته میشه … بالهاشو زود میبنده … روی گلها میشینه … شعر میخونه میخنده !!! پاک کن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی، بعد با طرف آبیش می خواستیم که خودکارو پاک کنیم، همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف می شد.

شما یادتون نمیاد ، وقتی مشق مینوشتیم پاککن رو تو دستمون نگه میداشتیم بعد عرق میکرد ، بعد که میخواستیم پاک کنیم چرب و سیاه میشد و جاش میموند ، دیگه هر کار میکردیم نمیرفت ، آخر سر مجبور میشدیم سر پاک کن آب دهن بمالیم بعد تا میخواستیم خوشحال بشیم که تمیز شد میدیدیم دفترمون رو سوراخ کرده

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا