جملات زیبا و ماندگار از کتاب و رمان
زیباترین جملات ماندگار از کتاب ها و رمان های معروف و از نویسنده های مشهور را در این مطلب هم نگاران گردآوری کرده ایم.
اگه آدم کسی رو نداشته باشه دیوونه میشه. فرق نمیکنه طرف آدم کی باشه. هرکی میخواد باشه! اما پهلوت باشه!
رمان موشها و آدمها
***
جنگ دردهای جهان را بزرگتر میکند. جنگ هر چند هم بر ضد خرابیها باشد در آخر جور دیگری زمین را آکنده از درد میکند. اگر جنگ نهایت عدالت هم باشد همیشه زمین را لبریز غم میکند.
رمان آخرین انار دنیا
***
آنهایی که گمان میکردند جنگ به زودی به پایان میرسد مدتها بود همگی مرده بودند، و درست به سبب جنگ مرده بودند.
رمان به امید دیدار در آن دنیا
***
هرچه بیشتر میآموزی، کمتر میهراسی. «آموختن» نه به مفهوم تحصیل دانشگاهی، بلکه به معنای شناختن عملی زندگی.
رمان درک یک پایان
***
قدرت مرد بیگناه از همان بیگناهی اوست.
رمان همزاد
***
به عقیده من بهتر است آدم تلخکام باشد ولی بداند، تا اینکه خوشحال باشد و فریبخورده.
رمان ابله
***
امید گاهی تمام حماقتها را معنای متعالی ابلهانهای میبخشد. مثل امید به تغییر چیزهایی که به زبری پوست کرگدن شده و آدمی رویش، به نازکی بلاهتش، کرم میمالد.
رمان ناتمامی
***
به گونهای زندگی کنید که پنج سال بعد با افسوس به پنج سال گذشتهی خود نگاه نکنید.
کتاب دروغگویی روی مبل
***
زیباترین اتفاقات زندگیام اصلا در لیست «کارهایی که باید انجام بدهم» نبودند.
کتاب خودت باش دختر
***
حتی یک سکه هم در جیبم نبود، اما رویاهای بزرگی در سر داشتم.
کتاب سنگفرش هر خیابان از طلاست
***
دو چیز پول اشتباه است: خیلی زیاد بودنش و خیلی کم بودنش.
کتاب ناخدا برای ناهار رفته و ملوانان کشتی را تسخیر کردهاند
***
تعقلی که هرگز به خواب نمیرود هیولا میآفریند.
کتاب کنستانسیا
***
هر روز آدم چیزهای تازهای یاد میگیره، ولی یه چیز هس که من خوب میدونم، وقتی آدم محتاج میشه، یا گرفتاری و بدبختی و غمی داره، باید دردشو پیش آدمهای ندار ببره. اینها هسن که به آدم کمک میکنن، فقط اینها.
کتاب خوشههای خشم
***
مطلب پیشنهادی: متن های سنگین از کتاب های معروف + جملات زیبا و با معنی از کتاب های محبوب
اگر نمیخواهیم بازیچهی دست هر فرومایهای و مایهی ریشخند هر تهیمغزی باشیم، اصل اول این است که محتاط و دستنیافتنی بمانیم.
کتاب درمان شوپنهاور
***
تنها یک چیز است که دسترسی به امید را غیرممکن میسازد: ترس از باخت.
کتاب کیمیاگر
***
در گذشته، سانسور از طریق مسدود کردن جریان اطلاعات به اجرا در میآمد. در قرن بیستویکم، از طریق غوطهور کردن انسانها در سیلاب اطلاعات بیاهمیت و نامربوط عملی میشود.
کتاب انسان خداگونه
***
باید یاد بگیریم دوستیمونو با آدمها تا موقعی که زندهن نشون بدیم، نه بعد از مردنشون.
کتاب گتسبی بزرگ
***
هفتهی دیگه تنهاییت تموم میشه، از انفرادی میآی بیرون، نظرت چیه؟ دوست داشتم توی صورتش بخندم: چهطوری تنهایی آدم تمام میشود؟ خندهدارتر از این نشنیده بودم.
کتاب شاگرد قصاب
***
هرچی بیشتر ثروت و قدرت داشته باشی، اونها هم بیشتر تو رو دارن.
کتاب مسئله اسپینوزا
***
ذهن نابالغ وقتی توجیه منطقی پیدا نمیکند، دست به دامن خرافات میشود.
کتاب شرلوک هولمز علیه دراکولا
***
در کشوری که کاملا در دست مردان است، جرائم جنسی نه مورد بحث قرار میگیرد نه مورد قضاوت.
کتاب حرمسرای قذافی
***
در میان همه سیئاتی که موجب انحطاط سیرت آدمی میشوند خودپرستی از همه آنها زشتتر و مذمومتر است.
کتاب بازار خودفروشی
***
نیمی از عمر را به تمسخر آنچه دیگران به آن اعتقاد دارند میگذرانیم و نیمی دیگر را در اعتقاد به آنچه دیگران به تمسخر میگیرند.
کتاب کافه زیر دریا
***
رضایت دادن به نگه داشتن یک راز بار سنگینی است که به دوش میگیریم.
کتاب دروغ اراده آزاد
***
کسی که از خویش تبعیت نکند، دیگری بر او فرمان خواهد راند.
کتاب وقتی نیچه گریست
***
انسان همیشه عاشق همان کسی است که هرگز از رویاهایش بیرون نمیآید.
کتاب غروب پروانه
***
آیا اصلا زندگیای که در آن هیچچیز ارزش مردن نداشته باشد، ارزش زیستن دارد؟
کتاب فلسفهای برای زندگی
***
بدی کار این است که دروغهای خودم را باور میکنم.
کتاب شیاطین
***
هیچ چیزی رو به اندازهی خوشبختی جدی نگیر.
رمان مرگ خوش
***
کتاب مهم همیشه زنده میماند، با ما بزرگ میشود و با ما پیر میشود و هرگز نمیمیرد. زمان بارورش میسازد و تغییرش میدهد، در حالی که کتابهای بیاهمیت به حاشیه تاریخ میروند و محو میشوند.
کتاب از کتاب رهایی نداریم
***
پیوسته در تاریخ ساعتی فرا میرسد که در آن، آنکه جرئت کند و بگوید دو دوتا چهارتا میشود مجازاتش مرگ است.
کتاب طاعون
***
نمیشود به عقب برگشت و گذشته را از نو ساخت، فقط میشود با آن کنار آمد.
کتاب در رویای بابل
***
دست از شلاق زدن روستاییهامان برداشتهایم، اما آنها خودشان به شلاق زدن خودشان ادامه میدهند.
کتاب برادران کارامازوف
***
بیشتر مردم به ترسها و حماقتهایشان زنجیر شدهاند و جرات ندارند بیطرفانه قضاوت کنند که مشکل زندگیشان چیست. بیشتر آدمها همینطور زندگیشان را بیهیچ رضایتی ادامه میدهند بدون این که تلاش کنند تا بفهمند سرچشمه نارضایتیشان از کجاست یا بخواهند تغییری در زندگیشان ایجاد کنند. سر آخر میمیرند در حالی که هیچچیز در قلبشان نیست.
کتاب برادران سیسترز
***
ما تا زمانی در باب این یا آن مطلب حق اظهار نظر داریم که خود نیز احساسش کرده باشیم.
کتاب رنجهای ورتر جوان