ما در این بخش از سایت بزرگ هم نگاران قصد داریم جملات قصار، انگیزشی و بسیار مهم را از جردن پیترسون برای شما دوستان قرار دهیم. مطمئن باشید این جملات در زندگی شخصی شما بسیار مفید بوده و به پیشرفت شما کمک شایانی خواهند کرد. با ما باشید.
فهرست موضوعات این مطلب
جردن پیترسون کیست؟جملات قصار از این روانشناس بزرگجردن پیترسون کیست؟
جردن برنت پیترسون روانشناس بالینی، مؤلف و صاحبنظر کانادایی است. او از اواخر دهه ۲۰۱۰ به خاطر دیدگاههایش درباره مسائل فرهنگی و سیاسی که غالباً محافظهکارانه توصیف میشود جلب توجه کرد. پیترسون خود را یک لیبرال کلاسیک و یک محافظهکار سنتی خواندهاست.
پیترسون که زاده و بزرگشده آلبرتا است، کارشناسی علوم سیاسی و روانشناسی از دانشگاه آلبرتا و پیاچدی روانشناسی بالینی از دانشگاه مکگیل دریافت کردهاست.
پس از پژوهش و تدریس در دانشگاه هاروارد، در سال ۱۹۹۸ به کانادا بازگشت و استاد دانشگاه تورنتو شد. در سال ۱۹۹۹, او نخستین کتابش، نقشههای معنا را که مبنای بسیاری از سخنرانیهای بعدیاش شد منتشر کرد. این کتاب، روانشناسی و اسطورهشناسی و دین و ادبیات و فلسفه و علوم اعصاب را برای تحلیل نظامات باور و معنا ترکیب میکند.
در سراسر سالهای ۲۰۱۹ و ۲۰۲۰، پیترسون به مشکلات ناشی از نشانگان ترک بنزودیازپین دچار بود. او در سال ۲۰۲۱، کتاب سومش فراسوی ساختار را منتشر کرد، از دانشگاه تورنتو استعفا داد و به پادکستسازی بازگشت. در سال ۲۰۲۲، پیترسون با شرکت رسانهای محافظهکار دیلیوایر قرارداد توزیع محتوا امضا کرد.
جملات قصار از این روانشناس بزرگ
شاید بپرسید اصلا چرا باید یاد بگیرم؟
بله… (در دانشگاه) یاد میگیرید که شغل پیدا کنید یا نمره و مدرک بگیرید، اما همه اینها مزخرفه.. مزخرفه!
شما به دانشگاه میآیید تا بالاترین مهارتهای خودتون رو بسازید و بالاترین مهارت شما در گفتار منسجم متجلی میشه!
دلیل اومدن به دانشگاه و تحصیلکرده شدن… اینه که هیچ چیزی به اندازه آدمی که ذهن منسجم داره و میتونه فکر کنه و حرف بزنه قدرتمند نیست.. این قدرته، قدرت در بهترین شکلش؛ اقتدار، نفوذ، احترام و لیاقته!
به هرحال درست مانند بسیاری از چیزها، ایدئولوژی مُرده است. زیادهروی های خونبار قرن بیستم آن را کشت. ما نیز باید آن را رها کنیم و به مشکلاتی بپردازیم که کوچکترند و دقیقتر تعریف شدهاند. ما باید آنها را در مقیاسی ببینیم که بتوانیم حلشان کنیم، نه با سرزنش دیگران، بلکه با پرداختن به آنها به صورت شخصی و همزمان با پذیرش مسئولیت نتیجهای که این تلاش خواهد داشت.
جردن پیترسون یکی از مخالفان فلسفههای پستمدرن است. به گفته او، ورود اندیشههای پسامدرن، ادغام و جایگزینی آنها با ایدههای مارکسیسم کلاسیک به تولد سیاستهای هویتی انجامیده است. پیترسون در این ویدئو اظهار میکند که این «پستمدرنهای نومارکسیست» اساس تمدن غرب را هدف گرفتهاند.
جردن پیترسون با اشاره به فجایع سده بیستم، خشونتهای رژیم آلمان نازی و شوروی استالینی، بیان میکند ما برای اینکه درک کنیم عاملان آن جنایتها چه انسانهایی بودند، باید خودمان را در جایگاه آنها قرار دهیم و درک کنیم که چرا انجام اعمال شرارت آمیز برای همه ما آسان است.
او میگوید: «آنها دقیقاً مانند شما هستند، و اگر شما این را ندانید، سادهلوح هستید، و هیچ چیزی درباره مردم، از جمله خودتان، نمیدانید».
پرسش این نیست که آیا شما قابلیت تبدیل شدن به هیولا را دارید یا خیر؟ پرسش اینست که چرا باید بتوانید هیولا شوید!
جردن پیترسون در سخنرانیاش قوانین زندگی در یک جامعه استبدادی را توصیف میکند. او بهخوبی توضیح میدهد که در جوامع استبدادی اگر از مشکلات و مشقتهایت حرف بزنی، به «گولاگ» فرستاده میشوی. گولاگ نام نهادی در اردوگاههای کار اجباری در نواحی دورافتاده اتحاد جماهیر شوروی بود. در زمان استالین محکومین سیاسی به گولاگ فرستاده میشدند. شرایط در این اردوگاه بسیار طاقتفرسا بود. زندانیهای زیادی از جمله کودکان و سالخوردگان براثر سرما، خستگی و گرسنگی جان باختند!
قدرت شایستگی است.
عدم تحمل نظرات دیگران (هرچقدر هم که نادان یا نامنسجم باشد) به سادگی اشتباه نیست. در دنیایی که درست یا نادرستی وجود ندارد، بدتر است: این نشانهای است که شما به طرز شرمآوری سادهنگر هستید یا احتمالاً خطرناک هستید.
با خود مانند کسی رفتار کنید که مسئول کمک به او هستید.
روشی که مردم را انعطاف پذیر می کنید، قرار دادن داوطلبانه آنها در معرض چیزهایی است که از آنها می ترسند و باعث ناراحتی آنها می شود.
شما می توانید با نوشتن آنچه برای شما اتفاق افتاده و فکر کردن به آن چیزهای بسیار بدی انجام دهید.
اگر کسی همه اطرافیانش را بدبخت می کند و شما دوست دارید بدانید که چرا انگیزه او ممکن است بدبخت کردن همه اطرافیان از جمله خودشان باشد.
توجه داشته باشید که در جایی که مسئولیت سلب شده است، این فرصت در کمین است.
نسل های ناگفته ای طول کشید تا شما را به جایی که هستید برسانند. شاید کمی قدردانی لازم باشد. اگر می خواهید اصرار داشته باشید که دنیا را به سمت خود خم کنید، بهتر است دلایل خود را داشته باشید.
من فکر نمی کنم تا زمانی که بینش خوبی نسبت به ظرفیت خود برای شر نداشته باشید، هیچ بینشی در مورد ظرفیت خود برای خیر ندارید.
شما باید از او مراقبت کنید، کمک کنید و با خودتان خوب باشید همانطور که از کسی که دوستش دارید و برایتان ارزش قائل هستید، مراقبت می کنید، کمک می کنید و خوب هستید.
اگر نمی توانید درک کنید که چرا کسی کاری را انجام می دهد، به عواقب اعمال او، هر چه که ممکن است باشد، نگاه کنید و سپس انگیزه ها را از پیامدهای آنها استنباط کنید.
شما فقط با تماشای نحوه عمل خود می توانید دریابید که واقعاً به چه چیزی اعتقاد دارید (به جای آنچه فکر می کنید به آن اعتقاد دارید). بنابراین، شما به سادگی نمی دانید چه چیزی را قبل از آن باور دارید. تو آنقدر پیچیده ای که نمی توانی خودت را بفهمی.
با وجود رنجی که می کشی شکرگزار باش.
شما برای هر کار خونینی که انجام می دهید و هر کاری که انجام نمی دهید بهایی خواهید پرداخت. شما نمی توانید انتخاب کنید که بهایی نپردازید. شما باید انتخاب کنید که کدام سم را مصرف کنید.
در قدردانی فایده واقعی وجود دارد.
شما نمی توانید در برابر چیزهایی که شما را می ترسانند و به شما آسیب می رسانند در امان بمانید، اما اگر با بخشی از وجودتان که تغییر و تحول را کنترل می کند همذات پنداری کنید، آنگاه همیشه برابر یا بیشتر از چیزهایی هستید که شما را می ترسانند.
شاید شما برای چیزهایی که ندارید ارزش گذاری می کنید و آنچه را که انجام می دهید دست کم می گیرید.
به شدت رنج بکشی و خودت را مسبب بدانی که آن جهنم است.
کسی که زندگیش چرایی دارد، تقریباً به هر حال میتواند تحمل کند.
نسل های ناگفته ای طول کشید تا شما را به جایی که هستید برسانند. شاید کمی قدردانی لازم باشد.
خودت را با کسی که دیروز بودی مقایسه کن، نه با کسی که امروز هست.
راه رسیدن به خوشبختی شامل تعیین اهداف و دستیابی به اهداف آنها است زیرا انسان ها برای اینکه احساس خوبی نسبت به خود داشته باشند باید پیشرفت را ببینند.
تواضع، شناخت نارسایی شخصی و تمایل به یادگیری است.
اگر می خواهید موفق باشید، باید باهوش، وظیفه شناس و سرسخت باشید.
ایدئولوژی ها جانشین معرفت واقعی هستند و ایدئولوگها وقتی به قدرت میرسند همیشه خطرناک هستند، زیرا رویکرد ساده اندیشانه من همه چیز را میدانم با پیچیدگی هستی همخوانی ندارد.
و اگر فکر می کنید مردان سرسخت خطرناک هستند، صبر کنید تا ببینید مردان ضعیف چه توانایی هایی دارند.
اگر جرات داری سخت ترین کاری را که می توانی انجام دهی مفهوم سازی کردن اگر کاری انجام دهید، زندگی شما بهتر از آن پیش خواهد رفت.
گفت و گو راهی است برای رسیدن به حقیقت.
راز وجود شما دقیقاً در مقابل شماست و به عنوان همه چیزهایی که می دانید باید انجام دهید اما از آنها اجتناب می کنید ظاهر می شود.
وقتی چیزی برای گفتن دارید، سکوت یک دروغ است.
یادگیری یعنی مردن داوطلبانه و تولد دوباره، به شیوه های بزرگ و کوچک.
اگر وقتی خود متولد نشده خود را می کشی آنچه را که فکر می کنی نگو.
فضا برای حرف زدن امن نیست و هرگز هم نخواهد شد. اما اگر حرف نزنیم، ناامن تر هم می شود. برای هر کاری که انجام می دهی و هر کاری که انجام نمی دهی باید هزینه بدهی…
بترس اما از چیز درست بترس. چیزی که باید از آن بترسی نگفتن چیزی است که باید بگویی. چون حرف نزدن فرقی با نبودن ندارد.
دکتر جردن پیترسون
قوانین؟ باز هم قوانین؟ واقعا؟ آیا زندگی بدون قوانین خشک و بی روح که موقعیت های ویژه و فردی ما را مورد توجه قرار نمی دهند، به اندازه کافی پیچیده و محدود نیست؟ فرض کنیم مغز ما پلاستیک است و به طور متفاوتی بر اساس تجربه های زندگیمان پرورش می یابد، پس چرا باید توقع داشت که تعداد کمی قوانین بتواند برای همه ی ما مفید باشد؟
وقتی رنج را تجربه می کنید، می توانید کنار بکشید یا با آن روبرو شوید. عقب نشینی و حرکت به سمت تاریکی به رنج اجازه می دهد بر ما غلبه کند. در حالی که مواجهه با آن به ما کمک می کند تا انگیزه های تاریک را به چالش بکشیم و اهداف خود را تنظیم کنیم.
انکار یک حقیقت عمیق می تواند منجر به رنج شود و انکار مسئولیت برای مقابله با رنج می تواند به ایجاد ذهنیت قربانی و ناامید شما کمک کند. این ذهنیت به طور فزاینده ای رایج است و انتظار دارد که دیگران مشکلات شما را حل کنند.
اتخاذ این رویکرد، شما را از یافتن معنا باز می دارد. افراد قوی بر حجم عظیمی از درد، رنج و ناملایمات غلبه کرده اند. مالکیت رنج آنها به آنها این امکان را می داد که معنا پیدا کنند. با این حال، علاوه بر ذهنیت، وضعیت بدن ما نیز بسیار مهم است.
مطالعات نشان می دهد خرچنگ هایی که موقعیت اجتماعی خود را با شکست در دعوا از دست می دهند، تولید سروتونین را متوقف می کنند. کمبود سروتونین می تواند منجر به افسردگی در خرچنگ ها شود. بنابراین خرچنگ های پیروز، استوار هستند، اما خرچنگ های افسرده خم شده اند.
تحقیقات نشان داده است که فیزیک انسان، حتی یک حرکت کوچک ماهیچه، می تواند بر احساسات شما تأثیر بگذارد. زمانی که خمیده اید یا روی زمین پرت می شوید، پذیرش مسئولیت اَعمالتان سخت است. اما در حالی که محکم ایستاده اید و شانه های خود را به عقب و پاهای خود را به اندازه عرض شانه باز کرده اید، اعتماد به نفس و تمایل به انجام اقدامات معنادار را تراوش می کنید.
شما به همان اندازه که برای خودتان مهم هستید برای دیگران نیز مهم هستید. شما نقشی حیاتی در سرنوشت آشکار جهان دارید. در نتیجه شما از نظر اخلاقی موظف هستید که از خود مراقبت کنید. همچنین باید کمک رسان و خیرخواه خودتان باشید.
“خود را تقویت کنید. از خودتان شروع کنید، مواظب خودتان باشید، تعریف کنید که چه کسی هستید و شخصیت خود را اصلاح کنید. مقصد خود را انتخاب کنید و وجود خود را بیان کنید. همانطور که فیلسوف بزرگ آلمانی قرن نوزدهم، فردریش نیچه بسیار درخشان اشاره کرد، “کسی که زندگی او چرایی دارد، تقریباً می تواند هر روشی را تحمل کند.”
این که در کنار چنین افراد باهوشی بایستید نیاز به قدرت و شجاعت دارد. زیرا ممکن است احساس حقارت کنید. کمی فروتنی و شجاعت داشته باشید تا بتوانید به رشد فردی برسید.
شغل شما شخصاً برای شما مناسب است. شغل شما در یک تعامل منحصر به فرد با سایر ویژگی های زندگی شما در نظر گرفته شده است. شما همانطور که خود را پیدا می کنید، باید تصمیم بگیرید که چه مقدار از زمان خود را برای حرفه خود و چه مقدار را به سایر بخش های زندگی خود اختصاص دهید.
از مقایسه خود با دیگران بپرهیزید. همه ما نیاز ذاتی داریم که خود را با دیگران مقایسه کنیم. مغز شما وقتی متوجه شود که شما نسبت به دیگران ماهرتر هستید، هورمونی به نام سروتونین ترشح می کند. وقتی سروتونین در خونتان باشد، احساس اعتماد به نفس و کنترل زندگی خود را می کنید.
«حتی مردی که در یک کشتی در حال غرق شدن است، وقتی سوار قایق نجات می شود می تواند خوشحال باشد. چه کسی می داند که در آینده ممکن است به کجا برود. سفر شاد ممکن است بهتر از رسیدنِ موفقیت آمیز باشد.»