در این بخش مجموعه اشعار سوزناک در وصف حضرت زینب و مجموعه شعر حضرت زینب و عاشورا با صورت کوتاه و بلند گردآوری کرده ایم.
فهرست موضوعات این مطلب
اشعار حضرت زنیبشعر حضرت زینب سوزناکمتن و اشعار حضرت زنیب و عاشورامتن زیبا در مورد حضرت زینباشعار حضرت زنیب
زینب تو که در حنجر حق آواییتندیس علی، آیینه ی زهراییدر مکتب عارفان و در دفتر عشقگل واژه انقلاب عاشورایی
کربلا دارالنعیم زینب استکعبه خود تحت حریم زینب استعمر زینب فخر مولا بود و بساو به زهرا المثنی بود و بس
کربلا شهریست ای دل شهریارش زینب استاعتبارش از حسین و اقتدارش زینب است
آه از نماز شب نشسته و قامت ناگهان خمیدهآه از موی سپید یک شبهآه از دل زینب
صبر را معنا و مفهومی به نام زینب است / احترام عشق هم از احترام زینب است
داوری بنگر که در بیدادگاه شهر شام / با حسین همدست گشتن اتهام زینب است
مشت را کرده گره با هیبت و احساس گفت / این حسین فرمانده عالم، امام زینب است
گرچه بین بانوان زهرا مقام اول است / بعد زهرا رتبه ی برتر مقام زینب است . . .
به دریای پر از غم، امان از دل زینببه عمری همه ماتم، امان از دل زینبچو شد کرب و بلایی به آن قد خمیدهبدید راس بریده، امان از دل زینباگر خون بفشاند، ز چشم بنی آدمبگوید دل عالم، امان از دل زینب
شعر حضرت زینب سوزناک
تو شیر زن کرب و بلایی زینبدر قلب جمیع شیعه جایی زینبدر کرب و بلای قصه ثابت کردیبر درد حسینیان دوایی زینب
تصویر تمام کربلا زینب بودتفسیر پیام کربلا زینب بوددر عشق و فداکاری و ایمان و وفازهرای قیام کربلا زینب بود
تو شیرزن کرب و بلایی زینبدر قلب جمیع شیعه جایی زینبدر کرب و بلای قصه ثابت کردیبر درد حسینیان دوایی زینب
آنکه با عشق حسینی گشته همدم زینب است
آنکه بر سّر شهادت بوده مَحرم زینب است
آنکه شور افکنده با شور حسینی بر جهان
از ازل خو کرده با صد محنت و غم زینب است
آنکه نامش زین اَب خوانده رسول کردگار
چون نگویم من صفای اسم اعظم زینب است
آنکه بر خوانَد حدیث اُمّ ایمن بر امام
من به جرأت گویم آن زن هم حسین هم زینب است
آنکه کاخ ظلم و استبداد را با یک خطاب
کند و افکند از پی و بن ریخت بر هم زینب است
دامن شیر خدا بین ، شیر زن میپرورد
در شهامت برتر از سارا و مریم زینب است
آنکه اندر مجلس گردنکشان قد کرد عَلم
چون حسین بر دشمنان یکدم نشد خم زینب است
با برادر درد دل میکرد این سان تا سحر
آنکه ریزد از فراقت اشک ماتم زینب است
وصف زینب را ز من مشنو بیا در کربلا
خود بین چون حامی ناموس عالم زینب است
ملجأ اهل حرم تا ظهر اگر عباس بود
شب نگهبان در کنار نهر علقم زینب است
پرچمت گر سرنگون شد من نگه میدارمش
غم مخور بعد از تو پشتیبان پرچم زینب است
مدعی هرگز مزن بیهوده لافِ عاشقی
این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است
(مرحوم منزوی اردبیلی)
زینب خدای عشق و جان عالمین استذکر طپش های دل زینب حسین استچون طینت او از ازل شد نینواییروحش حسینی است و قلبش کربلایی
چون قافله ی عشق رسیدند ز راهبر تربت شاه دین بصد ناله و آهزینب بسر قبر برادر می گفتلاحول ولا قوه الا باالله
به دریای پر از غم، امان از دلِ زینب / به عمری همه ماتم، امان از دلِ زینب
چو شد کرب و بلایی به آن قدِ خمیده / بدید رأس بریده، امان از دلِ زینب
اگر خون بفشاند، ز چشمِ بنی آدم / بگوید دلِ عالم، امان از دلِ زینب
وفات حضرت زینب(س) تسلیت باد
متن و اشعار حضرت زنیب و عاشورا
ای پرچم کربلا به دوشت، زینبقربان تو و خشم و خروشت زینبتا موی سرت، سپید شد از غم دوستشد کعبه ی دل، سیاه پوشت زینب
چشمه فریاد مظلومیت لب تشنگاندر کویر تفته جا می ماند اگر زینب نبودزخمه زخمی ترین فریاد، در چنگ سکوتاز طراز نغمه وا می ماند اگر زینب نبود
آه ای ام المصائب تمام داغ ها و سوگ هادر حضور مصیبت های تو رنگ می بازد و از یاد می روند
و قبل از این که مرا هم از این سرا ببرید
کمک کنید مرا سمت کربلا ببرید
تمام قامت من را شکسته داغ حسین
کمک کنید مرا دست بر عصا ببرید
در آن غروب فدایش شدم قبول نکرد
اگر که قابلم اکنون مرا فدا ببرید
کمی ز خون دل عمه رنگ بردارید
برای موی سفیدم کمی حنا ببرید
به خیمه سوختم اما دوباره می سوزم
در آفتاب اگر بستر مرا ببرید
کنار بستر من روضه ای بخوانید و
مرا میان همین اشک و گریه ها ببرید
همان که خون سرم پای نیزه اش می ریخت
مرا به دیدن خورشید نیزه ها ببرید
همان کسی که سرش زیر دست و پا افتاد
مرا به شِکوه از آن شام پر بلا ببرید
مرا لباس اسیری کفن کنید و سپس
حسین حسین بگویید و کربلا ببرید
رحمان نوازنی
من مظهر صبر، زینب کبرایمهر جا که بود حسین، من آن جایمهر چند که آفتاب بی سایه بودمن سایه آفتاب عاشورایم
سر نى در نینوا مى ماند، اگر زینب نبودکربلا در کربلا مى ماند، اگر زینب نبودچهره سرخ حقیقت بعد از آن طوفان رنگپشت ابرى از ریا مى ماند، اگر زینب نبود
متن زیبا در مورد حضرت زینب
عاشورا خونی بود که با حلقوم زینببه کوچه های کوفه و شام کشیده شدو سپس در فواره بلند خون شهیدان و شعر شورانگیز شیعی به امروز رسیدما مدیون عاشوراییماگر آن روز زینب کتاب قطور صبوری را تدوین نمی کردامروز هیچ کس را معیار صبوری نبودزینب حجت شکیبایی است و آیه بردباریدر شکننده ترین لحظه ها و در ازدحام آزمون ها و آتش و آوارگىکیست که فصلی از کتاب زینب را بخواندو حقارت رنج خود را در مقایسه با آن رنج های کوهشکن درنیابدمنطقه عملیاتی زینب این بانوی صبور بنی هاشممنطقه فراگیر دردها و درمان های بشری استو فرماندهی کریمانه این عملیات دنبالهدار، همه جبهه های اسارت را در بردارد
جان و دلم فدای تو ای دلبرم، حسین
دیگر رسیده است دم آخرم حسین
من رو به کربلای تو خوابیده ام اخا
دیدار من بیا، پسر مادرم حسین
چیزی نماند از تو بجز کهنه پیرهن
این یادگار توست کنون در برم حسین
یک سال و نیم رفته ز عمر و نمی شود
درد نبودنت بخدا باورم حسین
یک سال و نیم مثل رباب تو می زدم
بر صورتم، ز داغ علی اصغرم حسین
پیچیده است وقت اذان توی گوش من
” الله اکبر ” علی اکبرم حسین
یادم نمی رود که صدای تو قطع شد
افتاد دلهره به میان حرم حسین
بالای تل دویدم و دیدم که، می خوری…
…شمشیر و نیزه، پیش دو چشم ترم حسین
چهره کبود بود شب غارت حرم
هر دختری که بود به دور و برم حسین
در کربلا زدند به پیشانی تو سنگ
در شام سنگ خورد همه پیکرم حسین
هر چه گذشت بین محل یهودیان
با خود به زیر خاک سیه می برم حسین …
رضارسول زاده
برای تو می نویسم ای زینب!ای که فریاد با تو آغاز شد و بیداد با تو رسواای آزاد اسیرای قامت سبز اعتراضای نهال بارور ایثارای جاری زلال متانتای آیه صراحت و عفتای آذرخش خشمای مظهر لطافت و رحمتچگونه می توان تو را گفت، تو را نوشتقلم در ابهام شناختت مانده استانسان در زیبایی کامل در تو متجلی است
بر حنجر خون، نوای عشقی زینبدلداده و جان فدای عشقی زینبدر بهت سکوت کوفه، در ظلمت شامپیغامبر خدای عشقی زینب
سنگرنشین عرصه ایثار زینب است
تکرار عزم حیدر کرار زینب است
پرچم فتاد از کف عباس باک نیست
اینک حضور سبز علمدار زینب است
ای بلبل حسین تو تنها نمانده ای
بابا سفر نموده تو را یار، زینب است
خون می چکد زتن گرت از تازیانه ها
غمگین مباش چونکه پرستار زینب است
قامت اگرچه از غم هجران خمیده داشت
بر قلب خصم حسرت یک آه را گذاشت
آنکس که با کلام خود اعجاز می کند
با دست های بسته گره باز می کند
گه مادر است و دامن او پرورد شهید
گه دختر است و بهر پدر ناز می کند
گه خواهر است و گرمی پشت برادرش
گه چون علی است خطبه چون آغاز می کند
گاهی علم کشد به سر دوش و گاه مشک
گه خویش را به هیأت سرباز می کند
گه عاشق است و بر لب او ذکر یا حسین
گه با دو دست بسته سفر کرده با حسین
ماهی که رویش از غم گل ها کشیده بود
صدها ستاره از شب و روزش چکیده بود
وان هاجری که پا گذر چشمه های خون
هفتاد بار دشت بلا را دویده بود
خونین رخ پدر زجفا دیده بود لیک
بر روی نی جمال برادر ندیده بود
اما نداد از کف جانش امید را
در هم شکست خانه کفر یزید را
مرتضی اسدالهی
زینب که قیام کربلا زنده ازاوستایثارگری و صبر پاینده از اوستاز جلوه او چهارده قرن گذشتاما به خدا همیشه آینده از اوست
کربلا دارالنعیم زینب استکعبه خود تحت حریم زینب استعمر زینب فخر مولا بود و بساو به زهرا المثنی بود و بس
لب خود تا به خطبه وا کردی
بـاالله اعجـازِ مرتضـی کردی
کوفـه شـد کـربلای دیگر تو
شـام را هـم تـو کـربلا کردی
تو به یک خطبه، حقّ و باطل را
تـا قیـامت ز هـم جـدا کردی
مثـل مـادر بـرای یــاری دین
بارهـا خـویش را فــدا کردی
جان به کف داشته چهل منزل
بـه امــام خــود اقتـدا کردی
در قنوت نماز شب به حسین
اشک افشانـدی و دعـا کردی
دست هــای یزیـد را بستــی
نهضت شـام را بـپـا کـردی
بـا نگـاه حسیـن از دل طشت
چشم خود بستی و حیا کردی
تو بـه گـودال شکرهـا گفتی
تو کـه تقـدیر از خـدا کردی
چه کشیـدی مگر به بزم یزید
کـه گریبـان خـود قبا کردی
لب و دندان و چوب و طشت و شراب؟
از چـه رو آسمـان نـگشت خـراب؟
نثار روح چنان کوه عمه ی سادات
در ابتدای غزل فاتحه مع الصلوات
برای اینکه شود جاودانه در تاریخ
گذاشت در وسط کربلا دو تا مرآت
یکی به اسم حسین و یکی به اسم خودش
یکی به آن دگری خیره،این به آن شد مات
کشید دست ز عشقش ولی مگر که کشید؛
برای ثانیه ای دست از خدا؟ هیهات
کسی که زینت باباست، شام را یکسر؛
برای خاطر او کرده اند تزئینات
همان که دیده به گودال رفته دین خدا:
نماز و روزه و حج و جهاد و خمس و زکات
همان که کرب و بلا را قشنگ دیده،دلش؛
چه قدر سوخته از تشنگی رود فرات
چه قدر در همه جا کرده اقتدا به حسین
چه قدر بسته به واقع صلات را به صلات
مصیبتش شود اعظم کسی که یک ساعت
شود معطل دروازه های بی ساعات
هرآنچه داشته بخشیده بعد گفته خدا؛
مرا ببخش که دارم بضاعتی مزجات
همان که بعد خودش ساخته شده اینطور؛
حیاط در حرمش دور حوض آب حیات
هنوز نیز به تقویمِ روز رفتن او
به جای روز شهادت نوشته روز وفات
دوباره وزن غمش بیشتر شد از این شعر
دوباره دل خورم از این مفاعِلُن فعلات
مهدی رحیمی زمستان
زینب، یعنی زینت پدر و این نامی استکه خداوند برای دختری انتخاب کرد،که با انجام رسالت خویش زینت بخش تاریخ شدو موجب افتخار و سرافرازی خاندان وحی و ولایت گشت.و این است که نام زینب در تاریخ کربلا که تاریخ جاودانگی اسلام و تشیع است،به خاطر فداکاری هایش، زیبا، درخشان و جاودانی است.30 پیام تسلیت ویژه شهادت حضرت زینب