ابراز عشق در هر شخص متفاوت و منحصر به فرد است. بسیاری صدای یار را دوست دارند و برای آن دلبری میکنند. ما نیز در این بخش از سایت ادبی و هنری هم نگاران قصد داریم چندین متن عاشقانه صدای یار را برای شما دوستان قرار دهیم. در ادامه با ما باشید.
متون بسیار عاشقانه و زیبا درباره صدای یار
قلبِ من از صدای تو چه عاشقانه کوک شد
باید بَدَل شوم به قناری دراین جهان
وقتی پُراست حنجره ام از صدای تو
رضا حدادیان…
صدای هر کسی مثل اثر انگشتش منحصر به فرده ،
برای کسی که از صدای محبوبش آرامش
می گرفته جایگزینی وجود نداره ،
به نظرم صدا مهم تر از دیدنه ،
ندیدن ِرو میشه تحمل کرد
ولی فکر اینکه
هیچوقت نتونی صداشو بشنوی
دیوونه ت می کنه……
با لطف صدای تو غزل می چسبد
چون صبح که شیر با عسل می چسبد
پاییز رسیده و هوا بارانیست
سردم شده، پیش آی! ک بغل می چسبد…
وقتی با تو حرف می زنم آرام می شوم
صدای تو ملودی آرام بخش جانم می شود
صدای تو آب می شود بر روی آتش وجودم
صدای تو موسیقی نوازشبخش دنیاست
صدای تو صدای خداست…
بی خود نیست تورا دختر خدا نامیده اند…
بوی بهشت می شِنوم از صدای تو
نازکتر از گل است، گلِ گونه های تو
ای در طنین نبض تو آهنگ قلب من
ای بوی هرچه گل، نفس آشنای تو
ای صورت تو آیه و آیینه خدا
حقا که هیچ نقص ندارد خدای تو
صد کهکشانْ ستاره و هفت آسمانْ حریر
آورده ام که فرش کنم زیر پای تو
چیزی عزیز تر ز تمام دلم نبود
ای پاره دلم٬ که بریزم به پای تو
امروز تکیه گاه تو آغوش گرم من
فردا عصای خستگی ام شانه های تو
در خاک هم دلم به هوای تو می تپد
چیزی کم از بهشت ندارد هوای …
بخوان مرا
جان می دهم
پای صدای تو
شاید باران،
تنها صدای تو را برای من آورد،
یا شاید باد،
عطر تو را از لابه لای گل های پژمرده بیاورد.
چه غم انگیز است این شب ها،
وقتی ماه، پشت ابرها پنهان می شود،
و من به یاد تو،
از دل این تاریکی ها عبور می کنم.
دلم برای آن لبخندهایی که هیچ گاه بازنمی گردند تنگ شده،
برای آن نگاه های کوتاه و ناگهانی،
که مثل برق می درخشیدند و خاموش می شدند.
آه، اگر زمان می توانست دوباره به عقب بازگردد،
شاید این بار…
میدونستی صدات ناقل بیماریه دلتنگیه ؟…
امشب روحم را
به موسیقی آرام صدای تو می سپارم
و جسمم را
به تجسم نوازش دستهای تو..
با آغوش باز
تسلیم قانون شب می شوم
شاید امشب دوباره به خوابم آمدی ……
کوه بهانه است
پژواک دوست داشتن
صدای توست…
آن شب تمام وسعت تبریز شعر شد
چشم تو شعر… هستی من نیز شعر شد
عطر دلت رسید و دلم را فرا گرفت
گلهای سرخِ روی دل میز ، شعرشد
پاییز گفت : عشق حرام است!!… خنده مان؛
در پیش چشم لشکر پاییز ، شعر شد!
من عاشق صدای تو ؛ یک شهر محو ما
با شوق حرفهای تو، هرچیز شعر شد
شالی که دور گردن من بود ، باز شد
حسی که از هوای تو لبریز…شعر شد
باران و بوسه ،حس غزل ،رعد و برق عشق؛
آن لحظه زیر بارش یکریز، شعر شد
هر صبحی که صدای تو در آن طلوع نکند
شبی تبعیدی و اندوهناک است
که هفته در آن
هفت قرن می شود…
رنگ صدای تو را دوست دارم…
رنگ صدای تو سپید است…
سپیدِ مایل به عشق
با رگه هایی از آفتاب و باران…
حرف بزن !
من به ملودی خوش آب و رنگِ
صدای تو
دل بسته ام !…
متن در مورد صدای عشقم
حتما باید دکتر تو نسخه م
بنویسه فقط حالم با صدای تو
خوب میشه که برام حرف بزنی؟! 🙂
نویسنده: ریحانه غلامی
دیالوگ بدجنس ترین خوب من…
دانم که اشکِ گرمِ تو دیگر دروغ نیست:
چون مرهمی، صدای تو، با دردِ من یکی ست…
با هر نفست
تکبیرة الاحرام می بندم !
وقتی صدایت اذان و اقامه ام باشد
گوش به صدای هیچ موذنی نمی دهم
زیرا این صدای توست
که مرا خداشناس کرده است
من جای همه اونایی که لبخند زدی و اونا سکوت کردن بهت میگم
تو خیلی زیبایی…
حرف بزن…
صدایت را دوست دارم
بگو.!فقط بگو!
چه فرق دارد؛
از من!
از تو!
از باران!
در آغوشم بگیر،
و در گوشم…
از ماندن بگو!
از دوستت دارم هایی بگو،
که از شنیدنش دلم بریزد !!
از دلبری چِشم هایت بگو.!
که چگونه دلم را هوایی کرده…!
از هر چه خودت میخواهی!
از خودت بگو
چه فرق دارد از چه؛
فقط بگو.!
حرف بزن.!
عاشقانه صدایت را دوست دارم… :)!
جملات درباره صدای همسرم
صدای شب بخیر تو
تمام تنم را مور مور می کند
من شهوت انگیزتر از صدایت نشنیده ام
شب آرام می شود، ستاره ها چشمک می زنند
عطرت در آسمان می پیچد
و ماه لبخند به زمین هدیه می دهد
من می خندم و غم به احترام صدای تو
بساطش را جمع می کند
در دل شب، گم و گور می شود
اما حالا که هستی این صدا کفاف من را نمی دهد
من در دوست داشتنت، قناعت نمی کنم
باید تو را هر روز هر شب جانانه ببوسم
و بوسه هایم را گوشه و کنار تنت آرام بدوزم
تنگ در آغوشت بگیرم
بر آن بودم که تو را بشنوم و آرام بگیرم
حتم داشتم صدایت اندکی از دلتنگی هایم را بکاهد
شنیدمت…بسیار بسیار
ولی مگر این دل نازک کوچیک من، بعد از شنیدن طنین روح نوازت میشود به سینه ارام گرفت؟
صدا مخملیِ من
که اگر به من بود و از خدا نمیترسیدم
کافر صدایت میشدم..
ای که صدایت موسیقی گرتِه اندازی خلقت خداست
کلام از صدای تو میشود آواز
و زمین از اهنگین صدای توست که بر دوران هستی میچرخد
و از طنین تو افرینش میشکافت تن خاک را
و سبز…
من نمی خواستم عاشق بشوم اما حیف
مخملِ گرمِ صدای تو مرا جادو کرد!…
ولی من همون جوونه ای بودم که تو صدات شکوفه داد
بُوَد که بار دگر بشنوم صدای تو را؟
ببینم آن رخ زیبای دلگشای تو را؟…
نمیگویم عاشقت هستم
اما هرگاه احساس کردم حرفی در دلت بیقرار رها شدن است
گوشم را کنار لبت میگذارم
که صدای تو
آرامشِ جان من است
حتی اگر حرف هایت آتش به جانم بزند…
کاش می شد
صدای تو را بوسید…
متن در مورد صدای عشق
صدای تو
طلوع صبح من است
آنگاه که می خندی
وثانیه های زمان باتو می خندند
در چشمهای من
شبیه برگریزان پاییز
دل من هم میریزد
اما با هربار
شنیدن صدای مستانه ی تو ….
صدا کن مرا
صدای تو خوب است
صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است
که در انتهای صمیمیت حزن می روید
در ابعاد این عصر خاموش
من از طعم تصنیف درمتن ادراک یک کوچه تنهاترم
بیا تابرایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است
و تنهایی من شبیخون حجم تو را پیش بینی نمی کرد
و خاصیت عشق این است
کسی نیست بیا زندگی را بدزدیم
میان دو دیدار قسمت کنیم…
شنیدن صدای تو
از آن دسته ازحس هاست
که گویی در فطرت آدمیست
مثل هنگام باریدن باران
هنگامی که درجاده دریا برای اولین بار دیده میشود
یا سروصدا کردن گنجشک ها اول صبح
از این دسته از حس هاست
حرف که میزنی بی دلیل شاد میشوم…..
به او گفتم صدایم کن اسمم رو صدا کن تا بگویم جانم گفت این همه آدم صدایت میکنند من یک نفر نامت را نبرم ک چیزی نمیشود ولی او نمی دانست ک حاضرم همه را در ازای صدا کردن او نادیده بگیرم شاید نمی فهمید ک وقتی نامم بر زبانش می آید هزاران بار با خودم میگویم من هرگز نمیدانستم نامم این قدر زبیاست وقتی از زبان تو جاری میشود و با صدای مردانه ات هم آمیخته میشود دلبررر…
ندیده، به یاد می آورم تو را،
با بانگ تو، با بانگ دلنشین کلام تو،
هر بار تو را می شنوم و به یاد می آورم که چقدر دوست دارم تو را
که چقدر دوست دارم صدای تو را
که چقدر جاودانه ای در من
در بطن زندگی و حالِ خوب و خاطره های من…
ندیده دوست دارمت،
ندیده به خاطر می سپارمت…
تو زنده ای تا ابد در من
تو نفس می کشی، همان جا که صدای بی بدیل تو نفس می کشد
ندیده به یاد می آورم تو را
ای جاودانهْ صدای بی تکرار…….
بیا به پنجره ی قلبم بنگر
به شعر عاشقانه در آن بنگر
آنجا عشق تو در هر نفسی دمیده است
و در سکوت عشق، صدای تو می رقصد….
نه باران
نه بوران
نه آتش
نه توفان
صدای تو انگشت تبدار آن دختر نوجوانی ست
که یک نام را بر بخار تن شیشه
ننوشته خط زد
صدای تو انگشت یخ بسته ی مادر تازه پیری ست
که در اشک ریز گلاب و گلایل
گِل از نام یک مرد می شست
صدای تو
سوسوی مهتاب
در چشم های شبی بی پناه است
صدای تو
آتش نه
توفان نه
آه است…
صدایِ تو برا ی من مانند
آواز اوّلِ صُبحِ گنجشک های
خیابانِ بالا ی خانه مان بود
که من را از شیرینی خواب
اول صبح بی خیال می کرد……
جملات در مورد صدای عشق
بخوان که از صدای تو سپیده سر برآورد
وطن، زِ نو، جوان شود دمی دگر برآورد
به روی نقشه وطن، صدات چون کند سفر
کویر سبز گردد و سر از خزر برآورد
برون زِ ترس و لرزها گذر کند ز مرزها
بهار بیکرانهای به زیب و فر برآورد
چو موجِ آن ترانهها برآید از کرانهها
جوانههای ارغوان زِ بیشه سر برآورد
بهار جاودانهای که شیوه و شمیم آن
ز صبرِ سبزِ باغِ ما گُلِ ظفر برآورد
سیاهی از وطن رود، سپیده ای جوان …
ایرانسل یا همراه اول فرقی ندارد
صدای تو
به هر خطی اعتبار می بخشد……
صدایی به رنگ صدای تو نیست
به جز عشق، نامی برای تو نیست…
از خواب صبح دل خواهم کند
اگر صدای تو
هر روز
جای ساعت
عاشقانه در گوشم زنگ بزند…
و ای کاش
یکی از این صبح ها
صدای تو را نفس بکشم …
صدای تو
تنها مواد مخدریه که
با هندز فری تزریق میشه…
دستت را به من بده
دست های تو با من آشناست
ای دیر یافته !
با تو سخن می گویم …
زیرا که صدای من
با صدای تو آشناست ……
کائنات به زبان نشانهها با تو سخن میگوید
رخدادهای اطرافت به طرز شگفت آوری میتواند برای تو حاوی پیام باشد …
یک موسیقی
صحبت های یک کودک
دیالوگ یک فیلم.
صدای باران
تابلوی یک خیابان
یک اس ام اس تکراری
و …
همه و همه میتواند پیامی از سوی کائنات برای راهنمایی تو باشد. گاهی حتی در طول یک بازه زمانی توسط واسطههای مختلف این پیام برایت تکرار میشود تا برایت تاکید شود.
چشمان خود را باز کن
نشانهها را از اتفاقات عادی تشخیص بده
در زمان حال حضور داشته باش
تا “زبان نشانهها” را درک کنی.
راحت ترین کار دنیا به نظرم عاشق شدنه شاید
خندهدار به نظر برسه ولی سخت ترین کار دنیا
با اختلاف عاشق موندنه!اینکه تو تا آخر عمر با
صدای خنده های یک نفر همچنان مثل بار اول
دیوونه بشی از هیجان دیدنش،از شوق بوسیدنش
هر دفعه،دقیقا هر دفعه به ملکوت اعلا پر بکشی
یا حتی برای به آغوش کشیدنش حاضر باشی
کیلومترها راه رو طی کنی تو این دنیایی که پر
شده از خیانت سعی کنیم عاشق شدیم عاشق
بمونیم بلد باشیم قاعده عاشق موندن رو این
به نظرم بهترین راه رسیدن به خوشبختی کنار
یک شخصه=))))
اگه یه روز ازم بپرسن قشنگ ترین چیزی
که با گوشات شنیدی چیه میگم:
شنیدن اسمم با میم مالکیت با صدای تو،
خنده های قشنگت،
دوست دارمایی که یهویی میگی؛ ناز کشیدنات…
اصلا هرجوری حساب میکنم وجودت
آرامـبـخـش مـــنــه