متن و جملات

جملات دلتنگی تنهایی و دوری از پدر و مادر / متن دلتنگی و بیقراری برای والدین

متن دلتنگی و دور شدن از پدر و مادر

چنانچه به دلیل شغل، سفر و یا تحصیلات از خانواده و پدر و مادر خود دور شده اید و دچار حس دلتنگی و تنهایی شده اید در ادامه گلچینی از متن های تنهای و دوری از والدین را گردآوری کرده ایم که برای ابراز حس دلتنگی می توانید از این متن ها استفاده کنید.

عشق فقط روزهای خوشی نیست؛عشق سختی داره، دلتنگی داره

***

وقتی میگم دلم برات تنگ شده”دارم درمورد الان صحبت میکنم ….نه یه لحظه قبل….نه یهولحظه بعد..این که دلتنگیم رو به زبون میاورم ….یعنی انقدر دوریت را تچپوی خودم ریختم.که از نبودنت لبریز شدم…. برای من دلتنگی یعنی همین الان….یعنی اگه امروز….برای دیدنت به دری میزنم…معنیش این نیست ….که هر وقت یادم افتادی ….از دیدنت همین قدر خوشحال میشم ….شاید اونروز روز خیلی دیر شده باشد…این روزا میگذره….من تنهایم رو….با یه تنهایی بزرگتر عوض میکنم…اما تا ابددلتنگ نمیمونم….آدم به همه چی عادت میکنه…حتی به تنهایش…حتی به دلتنگیش…

***

متن ادبی دلتنگ شدن برای پدر و مادر

دلتنگی ها، دلتنگی ها، دلتنگی هاقلب ها را چنان می سوزانندکه اقیانوس های پر آب نیزآتش آن را خاموش نمی کنند.آه که این روزگارروزگارِ دلتنگی هاست…

سپهر_آهنگی

***

 دستانم را بگیر که بزرگ کودکت هنوز غرق در نیاز به توست. متن تشکر از پدر و مادر. مادر یعنی به تعداد همه روزهای گذشته تو . صبوری. مادر یعنی به تعداد همه روزهای آینده تو . دلواپسی. مادر یعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو. بیداری ! مادر

امشب بوی خون گرفته ام …!سرشارم ازبغض هایِ ناامیدی …اطرافم را حصارهایی پوشانده است از جنس دیوار…نفسم تنگی میکند … همچون خـُـلـقــَــم !میخواهم رها شوم … صدا شوم و تمام دلتنگی هایم را فریاد شوم در گوش های آسمان …!می خواهم اشک بریزم و بهانه بگیرم …اما…آرام آرام در صفحه ی روزگار محو میشوم

این سرنوشت برخی آدم هاستتلخ نیست….غریبانه ست…….

ببخش که زبانم نچرخید بگویمدلتنگی امانم را بریده،که دوست داشتنت از عمیق ترینلایه‌های دلم برآمد، پرید توی گلوم و نتوانستم تحویلت دهم..من آدمِ دوست داشتن های پرسر و صدا نیستم..آرامم، ساکت کمی خجالتی.این یادت باشد،آدم‌های آرام رازهای پرآشوب دارند.و تو پرآشوب ترین رازِ منی،مَگوترینش…بی اجازه نفس میکشی قدم میزنی زندگی میکنیلا به لای تمام سکوت‌هام، نگاه‌ها و شعرهام…

مهسا_پناهی

تو چطور دلت تنگ نمیشه وقتی من وسط هجوم این همه دلتنگی خودمو گم کردم

***

نفسم میگیرد در هوایی که نفس هایی تو نیست… به وقت دلتنگی یار

***

شعر کوتاه برای پدر و مادر

جمعهبی “تـــــــــو “دلتنگی ‌اشبند نمی‌آید………….

***

تقدیم به “کسی” که”نمیدونه”؟؟واسه “اونه”که “پست” میزارمسهم من از “طـــــــــــ”“عشق” نیستــــــــــــــ“ذوق”نیستــــــــــــ“اشتیاق” نیستــــــهمان “دلتنگی”بی “پایانی”است که“روزهــــــــــــــا”دیوانــــــــه ام می کندشبها”حیرانم”!!“دیشب” هم “گذشت”“صبح شدط”در “خواب”ولی “من”بدون “خواب”باز هم ناامید” نیستممثلِ “همیشه”برای تومی نویسم…

***

دلتنگیاتفاق عجیبی‌ستگویی که خواهی مُرد،ولی نمی‌میری…

***

اشعار زیبا برای تنهایی و دوری از والدین

گاهی حجم دلتنگیهایم آنقدر زیاد میشود . . .که دنیا با تمام وسعتش برایم تنگ میشود . . . !دلــــــــتـــنــگـــــــ ــــم . . . !دلتنگ کسی که گردش روزگارش به من که رسید از حرکت ایستاد . . . !دلتنگ کسی که دلتنگی هایم را ندید . . .… دلتنگ خودم . . .خودی که مدتهاست گم کرده ام . . . !

***

به خاطر یک مشت دلتنگی…به خاطر ِ چند سطر جای خالی تو…به خاطر قراری که در من گذاشتی …و دیگر سر ِ جای خودش نیست…مثل ساعت شنی…از تو پُرم…از تو خالی…یاور مهدی پور

***

هر بار که می‌خواهمبه سمتت بیایم،یادم می‌افتد،”دلتنگی”هرگز بهانه خوبیبرای تکرار یک اشتباه نیست..

همیشه کسانی هستند که در نهایت دلتنگی نمی شود آنها را در آغوش بگیریم و این یک کابوس بزرگ می‌تواند باشد.

ایلهان برک

دلتنگییعنیجاذبه برعکس شودوزن زمینروی دلت سنگینی کند !

فرشید ذوالفقاری

***

شعر کوتاه برای وضعیت

وًٍاًٍحًٍـًٍدًٍاًٍنًٍـًٍدًٍاًٍزًٍهًٍ‌سًٍـًٍنًٍـًٍجًٍـًٍشًٍـًًٍـًٍ دًٍلًٍـًٍتًٍـًٍنًٍـًٍگًٍـًٍیًٍـًٍـًٍـًٍ

نًٍـًٍگًٍــًٍاًٍهًٍـًٍ‌بًٍـًٍهًٍ‌پًٍـًٍـًٍـًٍـًٍرًٍفًٍـًٍاًٍیًٍـًٍلًٍـًٍشًٍـًٍ بًٍـًٍرًٍثًٍـًٍـًٍاًٍنًٍـًٍیًٍـًٍهًٍـ !!

***

پیامبر شب های دلتنگی ام باش که من بی اعجاز، تو را مومنم !

***

گاهی دلتنگیبه جایی میرسدکه به خدا میگویی :اگر به صلاحم نیست،باز میخواهمش ..

***

جملات ادبی حس تنهایی و دلتنگی برای پدر و مادر

دلم برای انارها تنگ استبرای دانه‌های سرخ و سفیدیاقوت‌های عاشقمنتظرم تا برگ‌ها زرد شوندتا انارها سرخ شوندو پاییز بیاید و همه عاشق شوندپاییز بیاید و دلتنگی من شایدبا همه‌ برگ‌های خزان زدهکم کم بریزدمجید مصطفوی

***

چه کنم با دل خود؛با تـــــــو بمانم یا نه..؟با صدای غزلم از تو بخوانـــــــــــــم یا نه..؟در نبود تو اگر؛شخص غریبــــــــــی آمد..؟من به امید تو از خویش برانـــــــم یا نه…؟مانده ام بار دگر باز شوی همـــــدم من…؟میدهی باز به انگشت نشانـــــم یا نه…؟وقت دلتنگی و ماتم؛بغلــــــم می آیی…؟می شوی مونس تنهایی جانــم یا نه…؟یک قدم پیش ویکی پس؛به جنونم آری..؟میکنی در طلب بوسه کمانــــــم یا نه…؟یک معمــــا شدی از بس که عجیبــــــی؛توبگو چه کنم بادل خود؛باتوبمانم یانه…؟

***

سهم من از تودلتنگی بی پایانیستکه روزها دیوانه ام می کند شبهاشاعر

***

اشعار دوری و تنهایی از پدر و مادر

قسم بر چشم‌هایی که برای رفتنت تر شدکه با دلتنگی بسیار این شبهای من سر شدهمیشه فکر می‌کردم فقط یک بار می‌میرمولی رفتی شبی صدبار مردن هم میسر شدهمیشه فکر می‌کردم کنارت تا ابد هستمهمین رویای بی مقصد دلیل مرگ باور شدسوالی مشترک داریم و تقدیری شبیه همچرا این سرنوشت آخر برای ما مقدر شد؟بمان، هرچند که رفتی بمان، هر چند می‌دانمکمی دیر است و دستان تو سهم دست خدا شد…

***

هنوز پشت پنجره امانگار سال‌هاست که در من تنیده‌ایانگار جـای قلب، تو در من تپیده‌ایانگار کودکـانـه‌تریـن خنـده‌ی مـرابا چشم‌های تیله‌ای‌ات سر کشیده‌ایبا بوسه‌های شیشه‌ای‌ات از تمامِ منلی لی کنان به خانه‌ی قلبم پریده‌ایدر این حریمِ امن بمان و خدای باشهرگـز چنیـن خـدا شدنـی را ندیده‌ایلبخندِ چشم‌های تو پیغمبرِ من استبا وحـیِ دست‌هـات مـرا آفریـده‌ایاز آسمانِ چشمِ تو خورشید می‌چکدانگـار آرزوی مـرا خـواب دیـده‌ایشهزاده می‌شوی و می‌آیی و می‌بَریهمراه خود مرا دَمِ صبح ِ سپیده‌ایدر بازوانِ گرم ِ تو ، من زنده می‌شوماین قلعه‌های امن که بر من کشیده‌ ایپیغمبری… خدای منی… شاهزاده ایحتی به جای قلب، تو در من تپیده‌ای

***

وقتی که نیستیبه جای شمردن ستاره‌هااشکهایمبهانه‌ایست برای خواب . . .!شبتون بدور از دلتنگی

***

شعر دور شدن از پدر و مادر

آدم از به “یاد آوردن” است که پیر می شود‌، که میمیرد!بعضی ها ذره ذرهبعضی ها یکهو!!نه فقط از به یاد آوردن ِ غم،که گاهی به خاطر آوردن ِ شادی کشنده تر استبه خاطر آوردن ِ کسی حتیو وای از دلتنگی ِ یادی…مرور ِ روزهای رفته چین و چروکند، مرور ِ روزهای نیامده هم!

آدمیزاد اگر به خاطر نمی آورددیرتر از دنیا دل برمی داشت… خیلی دیرتر…

***

گاه باید دور شد!تا حُرمت حضورت را لمس کنند…زیادی در دسترس بودنفرصت دلتنگی را از آنان می گیرد..!

***

تو نباشیواژه ای ندارم برای عاشقی…!

همه اش میشوددلتنگیدلتنگیدلتنگی

***

رفتی و من به چشم خود دیدم…درد ‌هایی قوی ‌تر از مُردن…مرگ ‌هایی شبیه دلتنگی…زخم ‌هایی شبیه یک بن ‌بست…

***

پیشانے ام سجده گـاه لب هایت

چشمانــــم میعـادگاه قدم هایت

دستانم تکیه گاه خستگی هایت

و قلبـــم حـــــریم دلتنگی هایت

تمامے اینها ارزانےِ نیـــم نگـاهت

***

هیچکس دوستمان ندارد..فقط به ما عادت کرده اند ،کافیست چند وقتی نباشیم،،میروند سراغ آدم های جدید،،و حتی یادشان میرود روزی ،بوده ایم

***

خوشبختی برای من یعنی تواینکه کنارم دارمت ..لمست می کنم، می بویمتو در آغوش می گیرمت!!خوشبختی برای من یعنیزمان دلتنگیسر بچرخانم و تو باشی …!!

***

برای معنی دلتنگی احتیاج به این همه کلمه نیست ؛

دلتنگی یعنی تو نیستی…

***

من یه دخترموقتی خسته اموقتی کلافه اموقتی دلتنگمبشقاب ها را نـــمی شکنم.شیشه ها را نـــمی شکنم.غرورم را نـــمی شکنمدلت را نـــمی شکنمدر این دلتنگی هازورم به تنها چیزی که میرسداین بغـــض لعنتی ست!

***

دلتنگی میتونهکشنده ترین حال باشه،وقتی که نداریش اما تادلت بخواد ازش خاطره داری…

***

 هر از گاهی که دستِ خالی

از دوست داشتنت برمی گردم.

فراموشی زودتر از دلتنگی غُسلِ یاد کردنت را گرفته است

غرور هم که به کُشتنِ دلت همتی دیدنی می بندد.

شهری می سازند پُر از فراموشی

***

و تو همانی باشیکه فراموشم نکرده ایکه یک روز به سراغم می آییبا خودت نور به اتاق ها می آوریو خنده به پنجره ها می پاشیهمانی باشی که گرد و غبار از چهره امپاک می کنی…همانی …که با تمام دیوارها و ستون هایم دوستت دارم

***

دلتنگیشدی یبار دلتنگ کسی اون اذیتت کنه..

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا