شعر

غزل شماره ۳۱ از غزلیات سعدی/ چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداخت

غزل شماره ۳۱ از غزلیات سعدی را در هم نگاران بخوانید. سعدی با آثارش تأثیر زیادی بر فرهنگ و جامعه ایرانی گذاشته است. اشعار او در طول تاریخ منبع الهام برای شاعران بعدی بوده و در بسیاری از محافل ادبی مورد بحث و بررسی قرار گرفته‌اند.

غزل شماره ۳۱

چه فتنه بود که حسن تو در جهان انداخت

که یک دم از تو نظر بر نمی‌توان انداخت

بلای غمزه نامهربان خون‌خوارت

چه خون که در دل یاران مهربان انداخت

ز عقل و عافیت آن روز بر کران ماندم

که روزگار حدیث تو در میان انداخت

نه باغ ماند و نه بستان که سرو قامت تو

برست و ولوله در باغ و بوستان انداخت

تو دوستی کن و از دیده مفکنم زنهار

که دشمنم ز برای تو در زبان انداخت

به چشم‌های تو کان چشم کز تو برگیرند

دریغ باشد بر ماه آسمان انداخت

همین حکایت روزی به دوستان برسد

که سعدی از پی جانان برفت و جان انداخت

تفسیر این شعر

این شعر از سعدی، شاعر بزرگ ایرانی، به زیبایی عشق و تأثیرات عمیق آن بر زندگی انسان را به تصویر می‌کشد. در ادامه، این شعر را به زبان ساده توضیح می‌دهم:

▎توضیحات شعر

1. فتنه و زیبایی: شاعر از زیبایی معشوق خود (حسن) صحبت می‌کند و می‌گوید که این زیبایی چه شور و هیجانی در دنیا ایجاد کرده است. به گونه‌ای که هیچ‌کس نمی‌تواند از دیدن او چشم بردارد.

2. غمزه و تأثیر آن: شاعر به غمزه (چشمک) معشوق اشاره می‌کند که به دل یاران مهربان آسیب می‌زند. او می‌گوید این غمزه چقدر قدرت دارد که خون دل یاران را برمی‌انگیزد.

3. عقل و روزگار: شاعر به روزی اشاره می‌کند که عقل و عافیتش را از دست داده و فقط به یاد معشوق است. او می‌گوید که روزگار داستان عشق او را در میان گذاشته و او را درگیر کرده است.

4. سرو قامت معشوق: شاعر به قامت بلند و زیبای معشوق اشاره می‌کند و می‌گوید که دیگر نه باغی باقی مانده و نه بستانی، زیرا زیبایی او همه چیز را تحت تأثیر قرار داده و ولوله‌ای در باغ‌ها انداخته است.

5. دوستی و دشمنی: شاعر از معشوق می‌خواهد که با او دوستی کند و از دیده‌اش دور نشود. او می‌گوید که دشمنانش به خاطر عشق او در حال صحبت کردن هستند و این برای او خطرناک است.

6. چشم‌های معشوق: شاعر به چشم‌های معشوق اشاره می‌کند و می‌گوید که اگر کسی بتواند از این چشم‌ها دور شود، باید افسوس بخورد، زیرا زیبایی او همچون ماه آسمان است و دوری از آن دردناک است.

7. حکایت عشق: در انتهای شعر، شاعر امیدوار است که روزی داستان عشق خود را برای دوستانش بگوید و بگوید که چگونه به دنبال جانان خود رفته و جانش را فدای عشق کرده است.

جمع‌بندی

این شعر به زیبایی احساسات عمیق عشق، تأثیر آن بر زندگی انسان و چالش‌هایی که عشق ایجاد می‌کند را توصیف می‌کند. سعدی با استفاده از تصویرسازی‌های زیبا، ما را به تأمل در مورد عشق و زیبایی دعوت می‌کند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا