تاریخ و تمدن

نگاهی بر زندگی چنگیزخان مغول/ خونخوار ترین پادشاه تاریخ که نصف جهان را فتح کرد!

نام چنگیزخان مغول همواره تداعی کننده خون، مرگ و جنگ است. او مردی بدون رحم بود که این بی رحمی را به لشکریانش نیز آموخته بود. این سردار بزرگ جنگی در تمامی نبردها پیروز شد و در هر نبرد دست به کشتار عظیمی زد. یکی از مکان‌های که از گزند چنگیزخان مغول در امان نماند، ایران عزیزمان بود. در ادامه با هم نگاران همراه شوید تا نگاهی بر زندگی چنگیزخان مغول از آغاز تا فتوحات و مرگ داشته باشیم.

فهرست موضوعات این مطلب

تولد و اوایل زندگیجنگ‌ورزی از همان کودکیازدواج در نُه سالگیمرگ پدر و آغاز بدبختیتیموچین به بردگی گرفته می‌شودتیموچین به یک جنگ سالار بزرگ تبدیل می‌شودتیموچین رهبر مغول‌ها می‌شودچنگیز، مغول‌ها را زیر یک پرچم می‌آوردآغاز سر و سامان دادن به ساختار نظامی مغولانآغاز حمله به ایرانحمله به چینقوانین چنگیزخانپسران چنگیزخانمرگ پادشاه خون‌خوارامپراتوی مغول، یادگاری چنگیزخانکلام آخرتولد و اوایل زندگی

چنگیز خان با نام اصلی تموچین (یعنی بدون قلب) در سال 1162 میلادی متولد شد. مادر او هوئلون و پدرش یسوکای بهادر بود.

این دو، سه پسر و یک دختر دیگر نیز داشتند. یسوکای همچنین از همسر رسمی‌اش صاحب دو پسر بود.

داستان تولد تموچین با افسانه درآمیخته‌است که مطابق یکی از آن‌ها، نطفه او با تابش پرتویی آسمانی به رحم هوئلون بسته شد. این داستان به ماجرای آمیزش الان زیبا و «موجودی به زردی خورشید» شباهت بسیار دارد.

احتمالاً تموچین نامیده‌شدن او با دستگیری تموچین اوجه، رهبر یکی از قبایل تاتار توسط یسوکای، مرتبط است و یسوکای قصد داشته قدرت سیاسی تموچین اوجه را به نوزاد تقدیم کند یا تولد پسر خود را با یک قتل جشن بگیرد که بعدها به عنوان نشانه‌ای از ترقی خون‌بار او به فرمانروایی جهان تعبیر شد.

جنگ‌ورزی از همان کودکی

تیموچین از همان سن کم سوارکاری را آموخت و با شکار پرندگان در تیراندازی مهارت پیدا کرد. به زودی شکار با شاهین را فرا گرفت زیرا این مهارت برای رهبران قبیله ضروری بود. تموچین هرگز خواندن و نوشتن نیاموخت. از نظر بدنی قدرتمند بود اما برادرش قصار که 2 سال از او کوچک‌تر بود جثه نیرومندتری داشت و معروف‌ترین تیرانداز در قبیله بورجیگین بود.

ازدواج در نُه سالگی

بلندپایگان مغول معمولاً با قبیله قنقرات مزدوج می‌شدند؛ اینان قبیله‌ای ترک در جنوب‌شرقی مغولستان بودند که زبانشان به مغولی تغییر کرده بود.

یسوکای بورته، دختر 10 ساله دای سچن، رئیس قبیله بوسقور که دومین قبیله قدرتمند قنقرات بود، را برای همسری تموچین می‌خواست، اما زمانی که دای سچن متوجه شد که یسوکای قصد دارد تنها یک اسب را برای عروسی پیشکش کند، عصبانی شد و درخواستشان را رد کرد.

اما آلچی نویان، پسر محبوب دای سچن، چنان شیفته تموچین شده بود که به پدر خود التماس کرد که او را در خانواده بپذیرد.

دای سچن نیز در ازای مبلغ گزافی که قرار بود یسوکای تا قبل از به سرانجام‌رسیدن ازدواج آن را تهیه کند، با این ازدواج موافقت کرد. اما تا آن زمان، تموچین را به عنوان داماد نزد خود نگه داشت. در این زمان تیموچین 9 سال سن داشت.

مرگ پدر و آغاز بدبختی

همان‌گونه که نوشتیم، تیموچین نه ساله بعد از اردواج در قبیله عروسش مانده و پدرش به خانه بازگشت. پدر او که رئیس قبیله کوچکی بود، با توطئه دشمنانش به قتل رسیده و از همین رو جان تیموچین نیز به خطر افتاد.

یاران پدر به کمک تیموچین شتافته و به او خبر دادند که تیموچین باید فرار کند. بدین سان تیموچین نه ساله برای نجات جان خود سر به دشت و بیابان گذاشت.

با رسیدن زمستان وضعیت خانواده بسیار سخت‌تر شد و توانایی قصار و تموچین در شکار آن‌ها را زنده نگه می‌داشت. به‌زودی بختر و بلگوتی، پسران یسوکای از ازدواج دیگرش که از نظر سنی و بدنی بزرگ‌تر از فرزندان هوئلون بودند، شروع به گرفتن شکارهای تموچین و قصار از آن‌ها کردند. در یکی از این موارد، بختر یک ماهی را که تموچین و قصار شکار کرده بودند، گرفت و خورد.

در جواب، تموچین صبر کرد تا بلگوتی راهی شکار شود و آن‌گاه، به همراه قصار بختر را تنها به دام انداخته و با تیر و کمان کشتند.

توضیح محتمل‌تر برای این قتل می‌تواند آن باشد که تموچین به بختر که پسر ارشد یسوکای بود به چشم رقیب سرسختی برای رهبری احتمالی قبیله بورجیگین در آینده نگاه می‌کرد.

علی‌رغم این، او هرگز خطری از جانب بلگوتی احساس نمی‌کرد و بلگوتی نیز در آینده یکی از وفادارترین یاران چنگیز خان شد. هوئلون پسرانش را بابت کشتن بختر به سختی سرزنش کرد.

تیموچین به بردگی گرفته می‌شود

تارگوتای، رهبر جدید قبایل مغول که هنوز از جانب خانواده هوئلون احساس خطر می‌کرد، بر آن شد تا از وضعیتشان آگاهی یابد. دیدن وضعیت نسبتاً با ثبات آن‌ها، او را آشفته کرد.

او می‌توانست تموچین را بکشد اما با این کار هنوز خطر انتقام‌گیری از جانب برادران او وجود می‌داشت.

می‌توانست دیگر برادران را نیز بکشد اما در این صورت دیگر نمی‌توانست خود را چون رهبری خردمند برای همه مغولان بنمایاند. نتیجتاً، تصمیم گرفت او را به بردگی بکشد.

لحظه رسیدن او، تموچین برای شکار رفته بود. در این مدت، تارگوتای با قصار و برادران او صحبت کرد و به آن‌ها اطمینان داد که تنها تموچین را می‌خواهد.

تارگوتای که برای حفظ اعتبار خود نیاز داشت مغول‌ها را قانع کند که تموچین گناهکار است، مرگ بختر را بهانه کرد. برای 6 روز در جنگلی که تموچین در آن مخفی شده بود دنبالش گشتند و زمانی که خواست از جنگل فرار کند، به دامش انداختند.

تارگوتای دستور داد یوغی بر گردن او ببندند اما تموچین با کمک سورقان شیرا از قبیله سولدوس فرار کرد و نزد خانواده‌اش بازگشت. مدت زمان این اسارت مشخص نیست اما نمی‌تواند بیشتر از چند ماه بوده باشد.

تیموچین به یک جنگ سالار بزرگ تبدیل می‌شود

بعد از آزادی از اسارت، تیموچین به آغوش خانواده بازگشت. اما در این زمان خانواده دچار فقر شدید شده بود و تنها دارایی آن‌ها تنها چند عدد اسب بود. از شانس بد این خانواده، این اسب‌ها نیز به سرقت رفت. به هنگام تعقیب دزدان، تیموچین با فردی به نام بورچو آشنا شد. آشنایی این دو در سال‌های بعد و به هنگام فتوحات بزرگ ادامه داشت.

بورچو، تیموچین را به قبیله خود بُرده و تیموچین به دلیل جثه قوی به یکی از فرماندهان این قبیله تبدیل شد.

با مردان بورچو، اعضای قبیله بورجیگین که تموچین را رهبری بالقوه یافته و به او می‌پیوستند و نیز افرادی که دای سچن به صورت مخفیانه برای یاری او می‌فرستاد، تموچین در مسیر تبدیل‌شدن به یک جنگ‌سالار قدم گذاشته بود.

در این زمان، او با گروه کوچک خود به تاخت و تاز مشغول بود و درباره این دوره از زندگی‌اش قصه‌های افسانه‌ای زیادی در تاریخ سری مغولان دیده می‌شود.

بعد از گذشت 2 سال، حدوداً در 1179 یا 1180 م، مرکیت‌ها زمان مناسب برای انتقام خود را یافتند. آن‌ها که هنوز ربوده‌شدن هوئلون توسط یسوکای بهادر را فراموش نکرده بودند، با دسته‌ای 300 نفری به اردوگاه تموچین شبیخون زدند. مقاومت مغول‌ها به سادگی شکست و تموچین مجبور شد به همراه مادر و 4 برادرش بگریزد، اما بورته را جا گذاشت.

بعد از پایان لشکرکشی، تموچین به اردوگاه جاموقا رفت و 18 ماه آینده را با او سپری کرد. آن دو چنان صمیمی بودند که تاریخ سری مغولان مدعی است شب‌ها زیر یک لحاف می‌خوابیدند. بعد از این مدت، روابطشان تیره و راهشان جدا شد، هر چند چرایی آن مشخص نیست.

تیموچین رهبر مغول‌ها می‌شود

دلیل اختلاف میان تموچین و جاموقا هرچه که بود، آشکارا موضوعی حل‌نشدنی می‌نمود. محتمل‌ترین دلیل می‌تواند آن باشد که آن دو به یکدیگر به چشم دو رقیب برای رهبری قبایل مغول نگاه می‌کردند.

تموچین به همراه خانواده و طرفدارانش شبانه اردوگاه جاموقا را ترک کردند. مدت کوتاهی بعد در 1186 م، همه قبیله‌های مغول، غیر از قبیله تایچویید، برای انتخاب رهبر خود شورایی فوق‌العاده تشکیل دادند.

در این شورا، نظرات به دو دسته تقسیم می‌شد: جوان‌ترها از تموچین پشتیبانی می‌کردند، مسن‌ترها از جاموقا.

محبوبیت تموچین به خصوص به این دلیل اوج گرفته بود که کوکوچو، یک شمن، اعلام کرده بود آسمان آبی ابدی جهان را برای تموچین آماده کرده‌است.

نیز پیشنهاد او مبنی بر کنار گذاشتن اختلافات گذشته بر محبوبیتش افزود. بسیاری، از جمله نتیجه قابل خان و پسر قوتولا و حتی مونگلیک که سال‌ها قبل به او خیانت کرده بود، به تموچین پیوستند. نتیجتاً، تموچین به عنوان خان مغول‌ها یا حداقل خان قبیله بورجیگین انتخاب شد. ممکن است دلیل اصلی این انتخاب، آن بوده باشد که رهبران مغول تموچین را نسبت به جاموقا مدعی ضعیف‌تری یافته بودند.

چنگیز، مغول‌ها را زیر یک پرچم می‌آورد

چنگیز بعد از رسیدن به قدرت، تقریبا با تمام قبیله‌های بزرگ مغول جنگید. سال‌ها نبرد که منابع تاریخی مدت آن را ده تا پانزده سال می‌دانند باعث شد تا درنهایت چنگیز تمام دشمنان خود را شکست داده و یکبار برای همیشه قبایل مغول‌ها را با یکدیگر متحد کرد. خود او نیز به عنوان رئیس تمام مغول‌ها انتخاب شد.

آغاز سر و سامان دادن به ساختار نظامی مغولان

چنگیز خان برای این که سربازانش به او و ملت وفادار بمانند، کوشید تا قدرت قبایل را کم کند. او برای وحدت قبائل، واحدهای نظامی تشکیل داد که مردانی از قبایل متعدد در یک واحد قرار می‌گرفتند و فرماندهی جدا داشتند.

او سپاه را به لشکرهای به نام تومان تقسیم کرد و هر تومان را به دسته‌های کوچکتر از آن تقسیم کرد. هریک از فرماندهان باید سالی یک بار به خدمت چنگیز خان بروند و تا ضمن کسب دستورها لازم وفاداری خود را ابراز کنند. «که از یکی از اصول یاسا است» لشکریان به قلب سپاه و میمنه و میسره تقسیم نمود و معمولاً فرماندهان لشکر در قلب سپاه می‌ایستادند.

چنگیز خان با بازسازی ارتش خود برتری کامل نسبت به بقیه ارتش‌های عصر خود داد او برای توسعه ارتش یک شیوه سربازی برای همه افراد از کوچک‌ترین تا بزرگ‌ترین سرباز معمول ساخت. مأمورانی مسئول تدارک اردوها هستند که موسوم جورچی بودند، این افراد عهده‌دار تهیه و توزیع ملزومات بودند و سلاح‌ها و ملزومات دیگر را در میان مردان توزیع می‌کردند.

چنگیز خان لشکریان خویش را فقیر و نیازمند نگه می‌داشت تا به غلبه ناچار شوند. رسم چنگیز در لشکرکشی این بود، که قسمت بنه جلوتر و در مواقع خطر عقب حرکت می‌داد تا هنگام تاخت و تاز آنان صدمه نبینند؛ و چو عرصه ممالک وسعت یافت، تجار و لشکریان و ایلچیان دائماً در حال رفت‌وآمد بودند و چنگیز در سراسر راه‌ها منازلی به نام یام درست کرد تا در آنان لوازم مسافران و لشکریان حاضر داشته باشند و مخارج آن‌ها را تومان‌ها «که هرد و تومان یک یام» دهند؛ و هر ساله بام‌ها را تفتیش کرده و نواقص آن‌ها را دفع می‌نمودند.

چنگیز خان دوست داشت از عامل غافلگیری در نبرد استفاده کند و در لشکرکشی‌هایش به ندرت نقشه‌های قبل را تکرار می‌کرد؛ که این امر پی بردن تدابیر وی را برای دشمن سخت می‌ساخت. گاه سربازان وی به ظاهر عقب‌نشینی می‌کردند ولی به یکباره با اسبان تازه‌نفس حمله می‌کردند. غالباً سواره نظام سبک اسلحه دشمن را سردرگم می‌کردند و در حالی که واحدهای دیگر مغول از همه طرف برای حمله به دشمن نزدیک می‌شدند. همچنین چنگیز برای آماده‌سازی ارتش برای جنگ، فنون مورد استفاده در شکار را با بازی‌های جنگی تخصصی ترکیب کرد.

آغاز حمله به ایران

یورش مغولان به ایران در سال 616ق/1218م آغاز گردید. چنگیز مرگ چند بازرگان مغول در ایران را بهانه‌ای برای آغاز جنگ کرد. در حمله چنگیز به ایران، محمد خوارزمشاه که تاب مقاومت نداشت به جزیره آبسکون (واقع در دریای خزر) می‌گریزد و همان‌جا می‌میرد.

پسر شجاع او، جلال الدین، در برابر هجوم مغولان ایستادگی می‌کند. چنگیزخان هم در وصف جلال الدین به فرزندان و سپاهیان خود می‌گوید: «از پدر چنین پسر باید». حمله چنگیزخان مغول چنان وحشتناک و بیرحمانه بود که خیابان‌های نیشابور که مهد علم و دانش و نوآوری آن زمان بود، تبدیل به جویبارهای خون گردید، و از سرهای بریده مردان و زنان و کودکان هرمهایی ساخته شد، و حتی به سگ‌ها و گربه‌های شهر نیز رحم نکردند.

از اینروست که تاریخ‌نگار دیگری می‌نویسد:

شکی نیست که نابودی و ویرانی که در حین خیزش دولت مغول در ایران بوقوع پیوست، و قتل‌عام وسیعی که در آن زمان رخ داد، در هزار سال هم ترمیم نخواهد گشت، حتی اگر فاجعه دیگری نیز بوقوع نپیوندد.

حمله به چین

چنگیزخان در سال 1209 میلادی به تانگوت‌ها هجوم برد؛ تانگوت‌ها تسلیم شدند و پادشاه آن‌ها ضمن اطاعت از چنگیزخان دخترش را به همسری او درآورد.

در همین سال چنگیز می‌خواست چین شمالی را هم تصرف کند. او پیش از حرکت به‌سمت چین یکی از فرماندهان خود را با 2000 لشکر به آنجا فرستاد و چون خیالش از اطاعت اقوام مغول آسوده شد، خود نیز به چین شمالی رفت.

چنگیزخان بعد از دو سال در حوالی چنگدو (Chengdu) پایتخت چین شمالی، آلتون خان، پادشاه چین شمالی را مطیع خود کرد و دختر او را به همسری گرفت.

تلاش برای تصرف شهرهای چین شمالی تا پنج سال طول کشید؛ اما بدون تصرف کامل چین شمالی به مغولستان بازگشت. تصرف چین شمالی بعد از مرگ چنگیز، در زمان اوکتای‌خان محقق شد. 

قوانین چنگیزخان

شورایی در حدود سال 1206 میلادی تشکیل شد در این شورا تموچین لقب چنگیز خان را دریافت کرد و به عنوان فرمانروای امپراتوری کل آسیا انتخاب شد.

بعد از این اتفاق چنگیز شروع به نوشتن و تنظیم قانون کرد. او در این قانون نسبت به ارتکاب دزدی و اقدام به زناکاری نفرت خود را نشان داد و مرتکبین این جرایم را محکوم به مرگ کرد. چنگیز در بند دیگری تأکید کرد که اطلاع خبر ناخوش آیند، عدم تمکین فرزندان از والدین، عدم تمکین زن از همسر وی را خشمگین خواهد ساخت.

با وجود آنکه چنگیز مرد خشنی بود اما دست زدن به هر نوع خشونتی به هنگام عصبانیت را به شدت منع کرد؛ و در قانون یاسا هیچ مغولی حق نزاع با دیگر مغولان را نداشت.

اهداف چنگیز از ایجاد قانون یاسا را از نظر جامعه‌شناسی به سه مبنای مهم و اساسی می‌توان تقسیم کرد:

اصل یکم: اطاعت کامل و بدون قید و شرط از فرمان‌های چنگیز خان.

اصل دوم: ایجاد همبستگی و اتحاد در میان قبایل و برطرف کردن اختلافات قبیله‌ای.

اصل سوم: مجازات شدید علیه مفسدان و مجرمان در هر جایگاه و مقامی.

هدف اصلی قانون یاسا نشان دهنده این موضوع می‌باشد که حیات انسان‌ها شخصیت و بالاتر بودن مقام و منزلت آدمیت می‌باشد نه کسب ثروت و مقام؛ و نیز می‌گوید هیچ متهمی تا هنگامی‌که جرمش اثبات نشده مجرم نمی‌باشد.

یاسای چنگیز هیچ ملاحظه‌ای در مورد جاسوسان و همجنسگرایان و ساحران متقلب ارائه نمی‌دهد و در صورت اثبات چنین مواردی حکم مجرم اعدام بود.

پسران چنگیزخان

او فرزندان بسیاری از همسران متعدد خود داشت اما مهم‌ترین آن‌ها چهار پسر با نام‌های جوجی‌خان، جغتای‌خان، اوگتای‌خان، تولی‌خان، از اولین همسرش (که در سنت مغولی مهم‌ترین و بزرگ‌ترین همسران است) بودند.

چنگیزخان همچنین زن‌های بسیار داشت ولی مشهورترین ایشان پنج تن بودند، (بورته فوجین، کنجاخاتون، جاکمبو، دختر تایر اورسون و دختر تایانگ‌خان).

چنگیز تمام ممالک مفتوحه را بین پسران و برادرش تقسیم نمود، کار صید و شکار را که در میان مغولان کاری شگرف و پسندیده بود به پسر بزرگش جوجی سپرد.

تنفیذ یاسا و یارغو یعنی قضاوت و دادگستری و کیفر گناهکاران را به جغتای داد و امور سپاه را به تولی تفویض کرد و اوکتای را به جانشینی برگزید. بعد از آنکه حدود مملکت وسعت یافت برادرش اوتچکین را به ملک چین فرستاد.

مرگ پادشاه خون‌خوار

چنگیزخان به هنگام پادشهای بر نصف جهان بیمار شد و با آگاهی از خبر شورش فرمانروایی به نام تانگوت به مغولستان بازگشت.

تانگوت نیز که ترسیده بود تقاضای بخشش کرد و چنگیز گفت بیمارم و صبر کن تا حال من بهتر شود اما بیماری که گویا ناشی از عفونتی بود که از هوا دریافت کرده بود او را از پای انداخت. او کار را به فرزندانش سپرده بود.

در سفر جنگی نزدیک شدن مرگ خود را دریافت و فرزندان خود را حاضر ساخت و اوگتای را به جانشینی خود تعیین کرد، ورارود (ماوراءالنهر) و دیار مجاور آن را به جغتای داد.

او دستور داد تا میان اوگتای و برادران پیمان‌نامه‌ای نوشتند که به موجب آن هیچ‌یک از برادران نباید از فرمان او سرپیچی کنند.

پس از آن وصیت کرد که چون مرگش برسد کسی گریه نکند و مرگش را پنهان دارند تا دشمن آگاه نشود.

همچنین او را مخفیانه دفن کردند تا دشمنان متوجه مرگ او نشوند و از نبود او سوء استفاده نکنند. سر انجام پس از 25 سال حکمرانی در سن هفتاد و سه سالگی از جهان رفت.

بر پایه یک افسانه، چنگیز خان از نزدیکانش خواسته‌است که او را بدون هیچ علامت و نشانه مشخصی از محل دفن، به خاک بسپارند.

به این ترتیب ملازمان سختی‌های فراوانی را به جان خریدند که مکانی بیابند که قابلیت مخفی ماندن را داشته باشد. طبق این روایت پس از آن بردگانی که آرامگاه را ساخته بودند، همگی به قتل رسیدند و پس از آنها سربازانی که آنها را همراهی کرده بودند هم به قتل رسیدند و تنها شمار کمی از نزدیکان باقی ماندند که محل دقیق دفن را می‌دانستند.

احتمالاً آنها هم این راز را با خود به گور بردند. نامعلوم بودن محل دفن چنگیز دلیل دیگری است بر اینکه علت مرگ او هم در هاله‌ای از افسانه فرورفته است.

امپراتوی مغول، یادگاری چنگیزخان

امپراتوری مغول که در ابتدا حکومت بزرگ مغول نامیده می‌شد، امپراتوری بزرگی بود که طی سده‌های 13 و 14 میلادی، به مدت 162 سال حکومت کرد.

امپراتوری از شرق آسیا آغاز شد و سرانجام، در شمال از اروپای شرقی تا دریای ژاپن کشیده شده و قسمت عظیمی از سیبری را هم تحت تصرف خود گرفت و در جنوب آسیا، جنوب شرق آسیا، غرب آسیا و شبه قاره هند گسترده شد.

امپراتوری مغول به عنوان بزرگ‌ترین امپراتوری‌ به هم پیوسته تاریخ و دومین امپراتوری وسیع (از نظر مجموع مساحت) شناخته می‌شود. این امپراتوری در پهناور‌ترین حد خود مساحتی بالغ‌بر 24000000 کیلومتر مربع یعنی در حدود 25 درصد مساحت کل زمین را تحت پوشش قرار می‌داد و از اواخر قرن سیزدهم تا اواسط قرن چهاردهم بر جمعیتی بالغ بر 100 میلیون نفر (31 درصد جمعیت زمین) حکمرانی می‌کرد.

این امپراتوری عظیم بعد‌ها چهارپاره شد و امپراتوری‌های خانات جغتای، اردوی زرین، ایلخانان و دودمان یوآن از آن پدید آمد و به تدریج رو به اضمحلال رفت؛ تا اینکه در سال 1368 میلادی به کلی از بین رفت.

کلام آخر

کاش میشد بیشتر درباره چنگیزخان مغول می‌نوشت… او پادشاه بزرگی است که تقریبا نیمی از جهان را فتح کرد. امیدواریم که در سهم خود توانسته باشیم شما را  با این اسطوره تاریخی بیشتر آشنا کنیم. در پایان امیدواریم از خواندن این مقاله نهایت لذت را برده باشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا