متن و جملات

متن چشم نظر و جملات سنگین درباره چشم زخم اطرافیان

در این مطلب متن چشم نظر و جملات سنگین در مورد چشم زخم اطرافیان، فامیل و دوست بد را با چند عکس نوشته زیبا گردآوری کرده ایم.

فهرست موضوعات این مطلب

جملات چشم زخممتن چشم زخمجملات چشم نظرمتن درباره حسود و چشم تنگمتن سنگین درباره انسان حسودمتن در مورد چشم بدجملات چشم زخم

جواب داد یکی کای فروغ چشم جهان

ز چشم زخم سپهرش دو چشم دیده خطر

دو چشم حق نگر خویش بسته از عالم

که هیچ کس به جز از حق نبایدش به نظر

یک چشم زد نباشد کز بهر چشم زخم

قرب هزار جان که تو قربان نمی کنی

چون زور آزما شده دست جنون تو

خاقانیا تو فکر گریبان نمی کنی

آدمی با گنه شکسته ترست

پای طاوس چشم زخم پرست

کانکه گوید منم شده معصوم

اوست بر نفس خویش میشوم

متن چشم زخم

عارض رخسار او چون عارض لشکر شدست

زخم چشم و چشم زخم عاشقان را گوش دار

آفتابا شرم دار از روی او در ابر رو

ماه تابان از چنان رخ الحذار و الحذار

تا درد رسید چشم خونخوار ترا

خواهم که کشد جان من آزار ترا

یا رب که ز چشم زخم دوران هرگز

دردی نرسد نرگس بیمار ترا

اگر بی زخم هستم جایگاهی

نباشد چشم زخم از تو گناهی

چو نیست از پای تا سر بی جراحت

بده چیزی که یابم از تو راحت

جملات چشم نظر

چندین چه می کند آن زلف بر جمالت؟

یعنی که چشم زخم جهان را نمی شناسد!

نرگس به زیر پات چرا دیده را نمالد؟

یا کور شد که سرو روان را نمی شناسد

ای خداوند فرمانروای آسمان

آرزوهایش را برآور

و او را از آسیب چشم زخم محافظت فرما.

ای قامتت بلندتر از قامت بادبان ها

و فضای چشمانت

گسترده تر از فضای آزادی…

تو زیباتری از همه ی کتاب ها که نوشته ام

از همه ی کتاب ها که به نوشتن شان می اندیشم…

و از اشعاری که آمده اند…

و اشعاری که خواهند آمد…

حیف باشد زخم تیر او بچشم دشمنان

چشم زخم دوستان بادا نصیب دشمنش!

نعل بر شکل هلالی پای اسبش بوسه زد

کاشکی بودی هلالی نیز نعل توسنش!

متن درباره حسود و چشم تنگ

دستم را

به زیبایی تو نزدیک می کنم

و خواب از سرم می پرد

حتما که نباید

فنجان را سر کشید

گاهی قهوه از چشم ها

در جان می چکد.

اگر بی زخم هستم جایگاهی

نباشد چشم زخم از تو گناهی

چو نیست از پای تا سر بی جراحت

بده چیزی که یابم از تو راحت

آدم های اینجا

هیچکدام شبیه تو نیستند ‏

دلتنگت که می شوم ‏

چشم هایم را می بندم ‏

باران را تجسّم می کنم ‏

تو زلال مهربانی ‏

مهربان زلالی …‏

در کنج خلوتیکه بلند است دست فقر

پیچیده ایم پای بدامان بوریا

(بیدل) بسرکشان جهان چشم عبرت است

سرتابپای زخم نمایان بوریا

متن سنگین درباره انسان حسود

مگر از چشم زخم چشم اغیار

بدرد چشم ایاز آمد گرفتار

ز درد چشم چشمش همچو خون شد

دو نرگش دان چشمش لاله گون شد

سیزده مثل من است! بدشگون و بدبیار

بی گناه به چشم بد، سوی او نظر کنند !

من و این عدد فقط، جرممان بخت بد است

تا که می رسند به ما، فکر بد به سر کنند !

آسمان

و هر چه آبیِ دیگر

اگر چشمان تو نیست

رنگ هدر رفته است

بر بوم روزهای حرام شده

چه رنگ ها که هدر رفتند

و تو نشدند.

نیمه شب است…

آرام آرام در خیالم بیا

نباید کسی بداند…!

نباید کسی بفهمد!

تنها بیا…

مبادا کسی حسادت کند…

مبادا کسی حسادت بکند که تو به خیال من می آیی!

یادت باشد

آرام و بی صدا بیا

مبادا چشم بد تورا از خیالم بگیرد!

مبادا…

بهزاد غدیری

سینه صافان را ز چشم بد حصاری لازم است

چشم زخم روست، پشت زرنگار آیینه را

رفته رفته حسن پرکار ترا تسخیر کرد

ساده لوحی عاقبت آمد به کار آیینه را

متن در مورد چشم بد

حیف باشد زخم تیر او بچشم دشمنان

چشم زخم دوستان بادا نصیب دشمنش!

نعل بر شکل هلالی پای اسبش بوسه زد

کاشکی بودی هلالی نیز نعل توسنش!

چونان به من نزدیکی

که اگر جایی نباشم، تو نیز نیستی

چونان نزدیکی

که دست های تو بر شانه ام

گویی دست های من اند

و هنگام که تو چشم می بندی

منم که به خواب می روم!

خدایا، این گل تازه شکفته شاداب را که به من سپردی

از چشم زخم حسود چمن به تو باز می سپارم.

کشتن شیر شرزه تبت

چشم زخم تو شاه بود سبب

تا بود سیستان برابر بست

تابود کش برابر نخشب

خوش دولتیست خرم و خوش خسروی کریم

یا رب ز چشم زخم زمانش نگاه دار

روی در نقصان گذارد ماه چون گردد تمام

از طوع پیش خسان مگشا لب خواهش که نیست

تا لب گور این جراحت را امید التیام

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا