برای دیدار با عشق یک احوال پرسی خاص لازم است. یک احوال پرسی زیبا که معشوق را بیشتر از قبل احساسیتر کند. ما نیز امروز در سایت ادبی و هنری هم نگاران قصد داریم متن های احوال پرسی عاشقانه را برای شما دوستان قرار دهیم. پس در ادامه متن همراه سایت بزرگ هم نگاران باشید.
جملات احوال پرسی عاشقانه و خاص
صبحبهخیر گل من!
امیدوارم پرندگان آهنگهای عاشقانهای را برایت بخوانند
تا هنگام آماده شدن برای روزت آنها را بشنوی
عشقم!
از خواب بیدار شو و بدرخش
خورشید طلوع کرده و پرندهها آواز میخوانند
تا به تو نوید یه صبح عالی رو بدن
صبحت پر از زیبایی!
امروز قراره یه اتفاق قشنگ بیفته
چون کنار قشنگترین دختر دنیا از خواب بیدار شدم
صبحت بخیر همسرم نازنینم!
تبسمت، نسیم را
به سمت آستانه لبخندهایم
آورده است
تا هر صبح
تو شورانگیزترین جریان لحظههایم باشی
صبحت بخیر عشقم!
هر شب با آرزوی دیدن رویاهای شیرین تو به رختخواب میروم
و هر صبح که از خواب بیدار میشوم
در پوست خودم نمیگنجم زیرا عشق ما یک رویای واقعی است
صبحت بخیر عزیزم!
هر صبح بیدار شدن و در آغوش گرفتن تو
مانند رویایی است که هرگز نمیخواهم به پایان برسد
صبحبهخیر عروس من!
صبح میبوسم تـو را شب توبه میگیرد مرا
صبح مشتاقم ولی شب حالِ استغفار نیست!
پرنده احساساتم در این صبحگاه
حنجرهاش پر از صوت دلتنگی توست …
من به همراه نسیم اشتیاق دیدار تو را خواهم خواند …
صبحت بخیر زیبای من …
سلام …
صبح نفسش حق است
به هر بهانه بیدارت میکند
که روز تازه را شروع کنی
به نوری، عطر چای و صدای گنجشکی
هر چه هست زندگی است و زیبا
سلام صبحت به خیر دلبرکم
سلام صبح شده، شیشه مهگرفتهی زندگیت را پاک نمیکنی؟
منظره قشنگی در انتظارته… امروز، اولین روز بقیهی زندگی توست.
صبحبهخیر تمام زندگی من!
ساعت امروز را به وقت عاشقی کوک کن
این صبح لبخندهایت را روی مدار خوشبختی تنظیم کن …
نفسهایت را با بوی مهربانی آغشته؛ کن …
و صبح را زیبا آغاز کن …
صبح قشنگت به خیر عشقم
صبحها…
یکی از خاطراتت
که بیشتر از همه دوستش دارم
برایم شعر جدید دم میکند!
مینوشم
دوستت میدارم
و زندگی شروع میشود…
چقدر زیباست چشمامو که باز میکنم اولین چیزی که میبینم صورت تو هست
هستی من شبامو به عشقه دیدن تو صبح میکنم.
صبحت بخیر عشقم….
دلم میخواهد
صبحها
تو
بیدارم کنی
نه ساعت شماطهدار!…
سلام قربون اون چشمای نازت، صبحت به خیر
یک استکان بوسه داغ…
یه بشقاب بزرگ عشق بیپیرایه…
به پیاله گل سرخ…
به کف دست نان صداقت…
از شکر خودت هم کمی بریز تا شیرین شود…
این صبحانه عشق است با تو خوردن صفا دارد…
صبح نازت بخیر عشقم
دیدن چهرهی زیبای تو مثل طلوع خورشید در یک روز زیبای پاییزی است. صبحت به خیر
خورشید روزهای پاییزی من
صبح قشنگت بخیر
صبحبهخیر هستیم
صبحبهخیر تمام دل بستگیم
صبحبهخیر امید فردا
صبحبهخیر تمام سهم من از دنیا
باید بر لبهای تو بوسه زد…
که هنوز هَم…
در اوج آلودگیها…
میتوانم پاکترین هوا را از آن تنفس کنم
هَوای عاشقی…!
سلام عشقم صبحت به خیر
دلنشینترین صدا برای من
صدای خوابآلود توست
وقتی بهم صبحبهخیر میگی …
صبحت بخیر تنها عشقم ….
چه بگویم سحرت خیر؟ تو خودت صبح جهانی
من شیدا چه بگویم؟ که تو هم این و هم آنی
صبحبهخیر
صدای گامهای تو
ضربان زندگی من است
با من راه بیا با تو تشنهی زندهبودنم…
سلام صبحبهخیر دلیل بودنم
صبح است
صبح خیلی زود
و بیدار شدهام
تا دوست داشتنت را
زودتر از روزهای قبل
شروع کنم …
سلامی از صمیم قلب به تو ای نگار نازنینم…
چشمانت را صبح باز کن تا صبح من نیز آغاز شود
صبحبهخیر نفسم
سلام به قاصدکهای خبر رسان که محکوم به خبرند
و سلام به شقایقهایی که محکوم به عشقاند
و سلام به تو که محکوم به دوستداشتنی
خدا هر روز صبح
زنگ بیدارباش را میزند!
خورشید میتابد و
شهر، خمیازه میکشد
گلها رو بهسوی تو میکنند و
شاداب میشوند
سلام
گل همیشهبهارم!
صبحت به خیر
سلام زندگی من
سلام زیباترینم
سلام بر تو معشوقه من
سلام به تو شیدای من
سلام بهار زیبای من
سلام به خورشید درخشان زندگیم
سلام به تو فوقالعادهترین اتفاق زندگیم
هر روز عاشقانهتر مینویسم…
تا تمام زنان این سرزمین تب کنند
در حسرت داشتن معشوقهای شبیه تو
سلام زیبای من، صبحت به قشنگی آسمون پرستاره
و لبخندت به زیبایی گلهای شکفته…
دوستت دارم
سلام بر تو که عاشق سلام بر تو که شیدا / سلام بر تو که خوابی سلام بر تو که رویا
سلام شعر فریبا سلام دلبر زیبا / سلام راوی غمها سلام عاشق شیدا…
ای بهار من سلام، ای نگار من سلام
آتشی گرفتهام، ای شرار من سلام
ای صدای من سلام، در خیالت به سرمیبرم، ای تو یار من سلام
هیچ صدایی
زیباتر از صدای تو
وقتی تازه از خواب بیدار شدی، نیست
صبحت قشنگ عشق من …
صبحبهخیر عشقم
باز صبح شد
چشمانت مرا به آشیانه بیکرانت دگرگون ساخت
ازاینپس چشمان تو را ستایش خواهم کرد…
صبح است چه بیتابانه میخواهمت
و برای گفتن دوست دارم
لحظهشماری میکنم
بیدار شو …
هر چیزی یک آخری دارد و آخر آرزوهایم با تو بودن است.
به وسعت آخرعشق، دوستت دارم
صبحت بخیر عزیزترین آدم دنیای من
کاش دنیا بفهمد که زمین ثابت است …
هر روز …
خورشید به عشق زیباترین دختر دنیا
زمین را دور میزند…
سلام زیباترین دختر دنیا …
صبحت به خیر
زندهباد آنکس که گاهی یادی از ما میکند
از خجالت ما غریبان غرق دریا میکند
حال ما میپرسد و از مهربانیهای خود
این دلرنجور ما را عطر گلها میکند.
تودهی سلام به سمت شما در حرکت است
ضمناً احتمال بارش بوس دور از انتظار نیست
پاکترین هوای دنیا متعلق به لحظه ایست که دلمان هوای هم را میکند.
من میدانم
از همین صبح زیبا
از این گنجشکانی که
رقصان آواز میخوانند
که
امروز روز خوبیست
و بیشک معجزهای در راه است
معجزه دیدار دوباره تو
صبحت به خیر معجزه زندگی من
روزی دیگر صبحى دیگر
و حکایتی دیگر با تو
توى نازنین لبریز از حسم از عشقم
گل پونههای وحشی دشت خیالم همه تقدیم تو باد
شبها که تو میخوابی
من همیشه بیدارم
تو خواب بد میبینی
من دنبال یه کارم
تو تنبلی و بدحال
من خوشحالم و سرحال
پاشو دیگه تنبل
پیشاپیش صبحت به خیر
زیباترین اتفاق صبح اون موقع ست که چشم باز کنی
و بین تاریکی و روشنایی حضور یارت رو حس کنی …
آهسته دستش رو لمس کنی، نفس بکشی
و با خودت بگی بیشتر از همهی دنیا عاشقتم
صبح زیبایت بخیر یارم
ممکنه ما گلی رو دیر یاد کنیم اما محاله عطر خوشش رو از فضای دلمون پاککنیم.
آرزوی ریاضی:
عرض سلام+طول عمر +ارتفاع سلامتی
برای مساحت وجود نازنینت
زیباترین سلام دنیا طلوع خورشید است، آن را بدون غروبش تقدیمت میکنم
میفرستم مهربان بر محضر تو یک پیام
تا که هم جویای احوالت شوم هم داده باشم یک سلام
ساقیا! باز خماریم به جامی بنواز / خاطر خسته ما را به سلامی بنواز
گر میسر نشود بگذری از کوچه ما / گاهگاهی دل ما را به پیامی بنواز
سلام من به بهترین
عزیزترین، قشنگترین
بذار بگم تنهاترین
فرشتهی روی زمین…
سلام گلم…
صبحت به خیر
این همه فاصله
اما من صبحبهخیر هایت را میخواهم
تو مکرر تکرار کن
صبح یعنی عشق
و عشق یعنی سلامتی تو
و سلامت تو یعنی قشنگی این دنیا…
و من امروز دنیایی قشنگ آرزو دارم…
سلام گلم. صبحت بخیر و شادی
چشمها ﺭﺍ بستم …
و باز، باز کردم
این صبح ﺟـﻮﺭ ﺩﯾـﮕـﺮ ﺩﯾـﺪﻡ …
ﺑـﺎﺯ ﻫـﻢ ﻓـﺮﻗـﯽ ﻧـﺪﺍﺷـﺖ …
ﺗـــــﻮ ﻫـﻤـﺎﻥ عزیز، عزیزی
سلام عزیزم. صبحت به خیر
روزی که خورشیدش چشمان توست
طلوعش زیباترین اتفاق دنیاست
سلام عزیزم. صبحت به خیر
فرقی نمیکند خورشید در وسط آسمان باشد یا پشت ابر …
خورشید که ملاک صبح بودن نیست
همینکه تو چشمهایت را باز کنی از هر صبحی صبح تر است
خورشید نازم صبحت به خیر
امیدوارم روزت رو با یه دنیا امید، یه بغل آرزو
و یه عالمه انرژی مثبت شروع کنی…
صبح نازت بخیر عشقم
چرا من هر صبح خودم را در آینه تو سبز میبینم
و تو خودت را در آینه من آبی
بیا برویم باورمان را قدم بزنیم
تا شانههای خیابان خیال کنند جنگل و دریا به هم رسیدهاند…
سلام بهونه قشنگ من برای زندگی!
آره بازم منم همون بهونه همیشگی
فدای مهربونیات چه میکنی با سرنوشت!
دلم برات تنگ شده بود این اس ام اس رو واست نوشت.
بیشک امروز بهترین روز ما خواهد بود. تو دلیل وجود بهترینها هستی. صبحبهخیر عزیزم
من میدانم
از همین صبح زیبا
از این گنجشکانی که
رقصان آواز میخوانند
که
امروز روز خوبیست
و بیشک معجزهای در راه است
معجزه دیدار دوباره تو
صبحت به خیر معجزه زندگی من
صبح زمانیست که تو بیدار میشوی …
ساعت من بهوقت چشمان تو تنظیم است!
میخواهم تمام شهر را باخبر کنم
که بدانند صبحبهخیر هایت با من چه میکند
عجب آشوبی میشود دلم …
صبحی دیگر رسید و من در انتظار تو چشم میگشایم
و دلم لبریز است از دیدن خورشید جانم
تا جان ببخشد و ذوب کند یخهای کسالت و اندوه را
تو با چشمانت زندگی و شادی را برایم به ارمغان میآوری
و پرشکوه و چه میدانی از غوغا و بلوایی که بپا میکنی در درونم.
چشمانم سخت تو را میجویند ای جاری زلال. ای تابیده بر دلت مهر.
و من باز هم از دستانت شکوفه مهربانی میچینم امروز.
صبحبهخیر عزیزم
ز حال من اگر پرسی بهجز دوری ملالی نیست
ملالی هم اگر باشد تو خوش باشی خیالی نیست
نمیدانم که در خاطر بری نام مرا یا نه
ولی این را بدان هرگز، خیالم از تو خالی نیست
نه بلبل خواهد از بستان جدایی نه گل دارد خیال بیوفایی
اگر گفتی مرا الآن چه حالی است، میان قلب من جای تو خالی است
سلام ای کهنه عشق من که یاد تو چه پابرجاست
سلام بر روی ماه تو عزیز دل سلام از ماست
سلام من
به آن پرنده سپیده و شادمان
که در سپیده با نسیم
ترانهساز میشود
سلام ای طراوت همیشه! دوست دارانت را دریاب!
ما آن بیدلانیم که دل خود را در افقهای آبیات میجوییم!
زیباترین سلام را بر روی زیباترین گلبرگ شقایق با قلمی از استخوان وجودم و با جوهری از خون رگهایم خواهم نوشت
و بر بال آن پرستوی عاشق میگذارم
تا از شهرهای دلباخته عبور کند و به تو برساند امیدوارم پذیرا باشی
حال من به احوالپرسی تو بستگی دارد.
تو اگر حالم را بپرسی مگر میشود بگویم بدم؟
اصلاً مگر میشود تو باشی و من بد باشم؟
تو فقط باش…
من اثبات میکنم که بدی
در دنیا وجود ندارد!
آن سلامی که ز دل میآید …
آن سلامی که ز اعماق وجودم، سوی دلهای شما میآید …
آن سلامی که به سین نقش سلامت دارد …
لام آن لطف و لطافت دارد …
الفش الفت بیپایان است …
میم آن عطر محبت دارد …
به تو ای دوست …
سلام! دنیا را اهلی کن دنیا دلتنگ معجزه است
سلام بر تو که عاشق / سلام بر تو که شیدا
سلام بر تو که خوابی / سلام بر تو که رویا
سلام شعر فریبا / سلام دلبر زیبا
سلام راوی غم ها / سلام عاشق شیدا
سلام معطرترین
ای بهار من سلام / ای نگار من سلام
آتشی گرفتهام / ای شرار من سلام
ای صدای من سلام / در خیالت به سرمیبرم / ای تو یار من سلام …
نمیدانم!
کی میخواهیم باور کنیم
که این احوالپرسیها…
این به یادت هستم ها…
و این دوستت دارم های مجازی
راهحل خوبی نیست
در این روزهایی
که دلتنگی حقیقیترین درد
بشر است…
تکنولوژی، هرچقدر هم
پیشرفت کند
آدمی برای غصههایش
یک آغوش واقعی میخواهد!
میپرسی: خوبی؟!
و تمام دغدغههای جهانم میشود، چطور بگویم خوبم که بیشتر به دلت بنشیند!
جان دلم
من تمام حال خوبم را برای احوالپرسیهای تو کنار گذاشتهام…
امروز یک نفر برایم اشتباهی فرستاد:
کجایی؟
دلم هُری فرو ریخت،
مدتها بود منتظر شنیدن همین یک کلمه بودم…
چه فرقی میکند کجای دنیا نشسته باشی؟! مهم این است که یک نفر هست که کجا بودنِ تو برایش مهم است!
شاید آن یک نفر رویش نشود بگوید دلم برایت تنگشده و به جانم نق میزند بیا دیگر… و همهی این حرف را خلاصه کند در کجایی؟
داشتم به همین چیزها فکر میکردم که دوباره برایم فرستاد:
ببخشید اشتباه فرستادم!
برایش نوشتم:
میدانم، من در ایستگاه اتوبوس، خیابان ولیعصر نشستهام.
میشود اشتباهی حال مرا بپرسید؟!
اما او دیگر حالم را نپرسید…
آدم غریبهها برایشان مهم نیست که دیگران چگونهاند و کجای شهر نشستهاند،
تو که غریبه نیستی…
بپرس حال مرا؛ بگو کجایی؟!
کـاش
هیچ گذشتهای باهم نداشتیم
آنوقت من میتوانستم
بـه تـو زنگ بزنم
و بی دلخوری حالت را بپرسم.
چقدر پرسیدنِ حالِ سادهات بعید شده حالا
ممکنه ما گلی رو دیر یاد کنیم اما محاله عطر خوشش رو از فضای دلمون پاک کنیم.
سلام به قشنگترین گل دنیا
حالت چطوره نازنینم؟
صبحی که سین سلام با صدای تو شروع بشه نمیدونی چه قدر دلچسب و دوست داشتنیه
امروزه حالت چطوره گل من؟
من دلم تنگ است و یار دلتنگ نیست، حال دل از من نمیپرسی چرا؟ حال پرسیدن که دیگر ننگ نیست
خزان که مال ما شد بهار مال شما
صاف و ساده بگویم، سلام. حال شما؟
بهترین سلامها را در قشنگترین کادوی آرزو پیچیده
و با برچسب سلامت به آدرس زیباترین گلبهاری تقدیم وجود نازنینت همسر مهربانم میکنم.
سلام ای دل نورانی خورشید، ای نگاه آبی آسمان، ای شکوه آفرینش!
سلام ای وسیع جاری، ای پهنه نور باران، ای طراوت بیکران
سلام من
به آن پرنده سپیده و شادمان….
که در سپیده با نسیم
ترانهساز میشود
سلام به کسی ک معرفتش از طلاست گهگاهی هم به یاد ماست!
سلام عزیز مهربون، اجازه هست بشم فدات اجازه هست تو شعر من اثر بذاره خنده هات؟
شب که میاد یواشیواش با چشمک ستارههاش اجازه هست از آسمون ستاره بچینم برات
چقدر زیباست چشمامو که باز میکنم اولین چیزی که میبینم صورت تو هست
هستی من شبامو به عشقه دیدن تو صبح میکنم.
صبحت بخیر عشقم….
دلم میخواهد
صبحها
تو
بیدارم کنی
نه ساعت شماطهدار!…
سلام قربون اون چشمای نازت، صبحت به خیر
یک استکان بوسه داغ…
یه بشقاب بزرگ عشق بیپیرایه…
به پیاله گل سرخ…
به کف دست نان صداقت…
از شکر خودت هم کمی بریز تا شیرین شود…
این صبحانه عشق است با تو خوردن صفا دارد…
صبح نازت بخیر عشقم
دیدن چهرهی زیبای تو مثل طلوع خورشید در یک روز زیبای پاییزی است. صبحت به خیر
خورشید روزهای پاییزی من
صبح قشنگت بخیر
صبحبهخیر هستیم
صبحبهخیر تمام دل بستگیم
صبحبهخیر امید فردا
صبحبهخیر تمام سهم من از دنیا
باید بر لبهای تو بوسه زد…
که هنوز هَم…
در اوج آلودگیها…
میتوانم پاکترین هوا را از آن تنفس کنم
هَوای عاشقی…!
سلام عشقم صبحت به خیر
دلنشینترین صدا برای من
صدای خوابآلود توست
وقتی بهم صبحبهخیر میگی …
صبحت بخیر تنها عشقم ….
چه بگویم سحرت خیر؟ تو خودت صبح جهانی
من شیدا چه بگویم؟ که تو هم این و هم آنی
صبحبهخیر
صدای گامهای تو
ضربان زندگی من است
با من راه بیا با تو تشنهی زندهبودنم…
سلام صبحبهخیر دلیل بودنم
الان که چشمای قشنگت رو باز کردی
یادت باشه که دیشب
یکی به یاد تو چشماشو بست …