شکست یک دختر سخت و غمانگیز است. ابراز این تنهایی نیز در نوع خاص است. ما نیز امروز در سایت ادبی و هنری هم نگاران متن غمگین تنهایی دخترانه را برای شما عزیزان قرار دادهایم. پس اگر به دنبال چنین متن و جملاتی هستید؛ در ادامه همراه ما باشید.
فهرست موضوعات این مطلب
متن و جملات غمگین و طولانی دخترانهمتنهای غمانگیز و گریهدارمتنهای بغض کردن یک دخترمتن و جملات غمگین و طولانی دخترانه
گاهی شنیدن یه کلمه… باعث میشه تموم بشی! یه حرفایی مثل سیلی میخوره به صورتت به قلبت… بدجور دردت میگیره حرفایی که بعد از اون فقط اشک میشن تو چشات! همون حرفایی که با خودت فکر میکردی قرار نیست هیچوقت بشنوی! حس میکنی نمیتونی هضمشون کنی… حتی نمیتونی فراموششون کنی! یه حرفایی همیشه مثل آتیش تو یه گوشه از ذهن و قلبت روشن میمونه میسوزونتت و خاموشم نمیشه:)️
دو دقیقه گوش کن 🙂 فکر کن کسی که دوسش داری بمیره فکر کن باید لباس مشکی بپوشی بری سر خاکش فکر کن دیگه نیست باهاش حرف بزنی پیامش مال خیلی وقت پیشه فکر کن باید گل بخری بری سر قبرش فکر کن باید همه حرفاتو به یه تیکه سنگ بزنی فکر بری سر قبرش اسمشو بلند صداش بزنی ولی دیگه نتونه بهت بگه جانم! فکر کن دیگه نیست دلت تنگ شه بری ببینیش دیگه نتونی بغلش کنی فکر کن… دیدی سخته پس قدر همدیگرو بدونیم:)!
وقتی قلبی رو عاشق خودت کردی… وقتی وجودی رو به خودت وابسته کردی… وقتی نفس های یکی رو به نامت زدی… وقتی وجودی رو به خودت گره زدی… فقط امانت دار خوبی باش…! ترکش نکن،تنهاشم نزار اگبری وتنهاش بزاری چه با خدافظی،چه بی خدافظی،میمیره،بخدا میمیره… نه اینکه نفسش قطع بشه،نه… احساسش میمیره،مرگ احساس یه آدم بدترین مرگدنیاست…
میدونی روزی چندبار چک میکنم اکانتتو ؟:) میامو میبینم آفی میرم باز میام و میبینم آفی میرم ولی وقتی میبینم آن شدی قلبم شروع میکنهخودشو به کوبیدن تو سینهام ، ولی نمیتونمبهت پیام بدم و بگم که چقد بهت نیاز دارم و بگم ، دلتنگتم :)️
عاقای قاضی!- کیفهمیدبااشکتایپکردنامو!- کیفهمیدبیخیالگفتناموپشتشپنجساعت گریهکردنامو!-کیفهمیددلیللباساستینبلندپوشیدنامو!- کیفهمیدجایتیغرودستامو!-❭ کیفعمیدتنهائیامو!-کیفهمیدشکستامو!-❭ کیفهمیددلیلشببیداریامو!-❭ کاشحداقلگاهیحالمومیفهمیدید!-❭ نمیگمهمیشهها،فقدگاهی!
یه وقتایی نمیدونم چمع! نمیدونم چرا ناراحتم، بغض دارم،عصبی ام! یه جورایی دلم پر از حرفایی میشه ک نمیدونم چیکارشون کنم..! به کی بزنمشون اصن به زبون بیارمشون یا نه؟!:) میدونی اینجور مواقع خودمم نمیتونم خودمو تحمل کنم
جوکر یه دیالوگی داشت که میگفت: من لبخند میزنم که دردامو پنهان کنم و ارزومه یه روز،یکی بیاد نگام کنه و بفهمه همه چی دروغه،و چه روزایی که از درون ذره ذره نابود شدیم و لبخند زدیم ولی هیچکس نفهمید این لبخندا دروغه:)️
یه شبایی هم هست حالت خوبه،اصن هیچی نشده ها یهو دلت میگیره…بی دلیل! بعد هی میخوای علت این حالتو پیدا کنی ولی هیچی پیدا نمیکنی! این لحظه خیلی بده… میدونی،وقتی دلیل حال بدتو میدونی میتونی یه کاری کنی ولی وقتی ندونی چته هیچ کاری از دستت بر نمیاد…. و تلخ ترین قسمت داستان اونجاست که خودت نتونی واسه خودت کاری کنی!:) خودت نتونی خودتو درک کنی! خیلی لحظه گنگیه
حس میکنم دارم به زور ادامه میدم، دارم با خودم برعلیه خودم میجنگم، دارم خودمو از بین میبرم با یه مشت فکر الکی، برای این زندگی که دلخوشی نداره همش غمه، همش درده، همش حسرته، حس میکنم دیگه توان و صبرم تموم شده،خیلی وقته که تموم شده ولی هنوز دارم ادامه میدم با درد با زجر با خستگیه تموم… حس میکنم همیشه دردام بیشتر از ظرفیتم بوده و همیشه هم تحمل کردم ولی خیلی وقته دیگه دارم نمیتونم، دیگه من این دردا رو نمیتونم-نسی.️
اگه یه روز نبودم بدون تو قشنگ ترین بخش زندگی من بودی. اگه یه روزی دیگه خبری ازم نشد بدون تو تکرار نشدنی ترین ادم زندگی من بودی. اگه یه روزی دیگه حتی اسمم به گوشت نخورد بدون؛ تا اخرین لحظه عمرم، تا اخرین نفسی که بکشم، تا اخرین ضربانی که حس کنم، تا اخرین پلکی که بزنم به دوست داشتنت ادامه میدم
متنهای غمانگیز و گریهدار
دلم میخاد الان ک خابیدم دیگه صبح بلند نشم صداهای ت سرم خفه شن… کسیو نبینم… حرف نشنوم…. دلم میخاد الان ک شبه دیگه صبح نشه . دلم میخاد همین تختم ک شاهد تمام اشکام… دردام… حرف زدنام… خندیدنام… دعوا کردنام… با خودم بود بشه جایی ک توش برای همیشه با این دنیا وداع میکنم گاهیـ یه آغوش… یه دوست دارم… باعث میشه اینجوری شبامو صبح نکنم کاش یکی باشه منو بفهمهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ… ️
ولی ای کاش میشد یکی رو داشته باشیم که وقتی گریه میکنیم بگه هیش . . ! نریز اون #اشک هارو لامصب . . .):!- اونا شیشه عمر منه (:️
من اینجوریم که وقتی یکیو خیلی دوست دارم اینقدر زود ازش ناراحت میشم که خودمم باورم نمیشه، حتی شاید طرف کاری نکنه ولی همین که دیر سین بزنه یا کم محلی کنه ناراحت و عصبی میشم، راس میگن وقتی یکیو خیلی دوس داری سر کوچیکترین چیزا هم ازش ناراحت میشی..!️
طرز خودکشی در هرکس ،منحصر به خودشه…! یکی ، دیگه شیک ، نمی پوشه… یکی ، دیگه آرزویی نمی کنه… یکی دیگه به تحصیل ادامه نمی ده… یکی دیگه به خودش نمی رسه… یکی مدام ترانه های غمگین گوش می ده… یکی دیگه از خودش ، عکس یادگاری نمی گیره…! یکی محبت نمی کنه… یکی دیگه محبت نمی پذیره …! و… اینگونه است که اکثر آدم ها در ۲۰ سالگی می میرند و در ۸۰ سالگی دفن می شوند.. پائولو کوئیلو ️
واقعیت اینه که هیچکس هیچوقت نمیدونه و نمیفهمه توی دلت چی میگذره دلتنگ میشی دل مرده میشی گریه میکنی داغون میشی احساس تنهایی میکنی غذا نمیخوری بیرون نمیری علاقهات به زندگی رو از دست میدی اما دم نمیزنی فردا صبح بیدار میشی و باز لبخند میزنی و به زندگی ادامه میدی این داستان زندگیه بالا و پایین مجبوری زندگی کنی مجبوری بسازی مجبوری نق نزنی و به همه بگی حالم خوبه
**تو شوخی کردی؟ من جدی جدی قلبم شکست. تو گذاشتی رفتی؟ من جدی جدی تنهاترین آدم این شهر شدم. تو حرفات همه دروغ بود؟ من باورشون کردم و تا پوست و استخونم لمسشون کردم. تو تکیه گاه نبودی؟ من بهت اعتماد کردم و تکیه دادم بهت اما نتیجش سقوطِ خودم بود. تو آدم موندن نبودی؟ من تورو همیشگیِ خودم دونستم و الان نیمهترین آدم توی گوشهای از این دنیام. تو باهام سرد شدی؟ من به تنهایی به رابطمون گرما بخشیدم.تو مقصدت شد دنیایی دور از من️
من اونجایی فهمیدم که گذشتن از تو کار من نیست که به خودم اومدم دیدم ساعت ۳ صبح دارم عکساتو نگاه میکنم و چشمام قفل چشای خوشگلت شده، اونجایی فهمیدم که از فاصله ی ۵۰۰ متری به مدت ۱۰ ثانیه دیدمت و همون ۱۰ ثانیه رو به اندازه ی ۱۰ روز زندگی کردم. اونجایی مطمعن شدم که اگه از دستت بدم، خودمم باهات از دستم میرم که تا ۶ صبح به تک تک نفسات گوش دادم و از شوق شنیدن صدات یه لحظه هم پلکام روی هم نرفت.️
شده باران بزند قلب تو دیوانه شود؟ همه ی خاطره ها نزد تو بیگانه شود؟ شده از دست کسی یک دفعه دلگیر شوی ؟ او در آغوش کسی باشد و تو پیر شوی؟ شده با جان و دلت عاشق و مجنون باشی؟ او کنار دگری باز تو دلخون باشی؟ شده با یاد کسی تا به سحر گریه کنی؟ با خدا درد و دل و پیش همه شکوه کنی؟ شده روزی برسد بغض امانت ندهد؟ آنقدر گریه کنی هیچ ز یادت نرود؟ من پر از دردم و این است غم دیرینم همچو فرهاد شدم کوه غمم شیرینم…️
میدونی درد کجاست؟؟؟ درد اینه که هرچی بگی هرچی بنویسی باز هم نتونی بزرگی غم تو دلت رو نشون بدی درد اونکه شب به شب یه جایی از قلبت که قبلا پر بود از احساس تیر بکشه و نتونی آرومش کنی آره داشتم میگفتم درد داره رفتن و گذشتن از بعضی چیزا از بعضی خاطره ها، از بعضی آدمها️
نمیدونم.…انگار خیلی وقته از خودم دور افتادم، خیلی وقته خودمو نمیشناسم،نمیدونم چرا زندگی میکنم یا هدفم چیه،فقط میدونم نفس میکشم و راه میرم،بودنم کاملا بیهودست و به درد هیچکسی نمیخوره،حتی نمیدونم چیشد که این بلا سرم اومد،چیشد که از همه حتی خودم متنفر شدم،چیشد که شدم یه انسان پوچ و بیفایده، جواب این سوال و هیچوقت نفهمیدم
میدونی دوست داشتن ی طرفه چطوریه؟ اینجوریه که طرف داد میزنه دوست نداره.. ولی تو به این فک میکنی وای چه صدای قشنگی داره بعضی وقتا دلش میسوزه بت محبت میکنه ولی تو میگی چه مهربونه گاهی وقتام تو چشات زل میزنه بفهمی باید تنهاش بذاری ولی تو محو قشنگی چشاش میشی آخر قصه ی این عشق ی طرفه ام دستاش هیچوقت سهم تو نمیشه ولی حسرتش ی عمر باته
متنهای بغض کردن یک دختر
مَن اگه یکم سَردم اگه یکم تُخسم اگه یکم مَغرورم اگه اعصاب ندارم اگه همیشه تَنهام اگه همیشه رک بودم اگه بهم نزدیک شدی و ازت دوری کردم دلیل نمیشه بی معرفتم،فقط بخاطر اینکه :اینقدر دوست دشمن ضربه خوردم دیگه حوصله خودمم ندارم
نبودنِ تو فقط یه نبودنِ ساده نیست؛ نبودنِ تو یعنی یه منِ بدونِ تو! منِ بدونِ تو میدونی مثل چیه؟! مثل حسِ تنهایی بچهای که یادشون رفته بیان دنبالش… مثل حسِ کلافگی بلند شدن تو یه عصر پاییزی که همه جا تاریکه… مثل حسِ خستگی بعد کابوس دیدن… مثل حسِ غریبی روز اول مدرسه… مثل حسِ کافی نبودن تو دوست داشتن یه طرفه… منِ بدون تو مثل یه پازلِ که یه تیکش گم شده و دیگه به هیچ دردی نمیخوره
میدونی چیه حالم خوبه اما تو یه حالت خنثی به سر میبرم نه خوشحالم؛نه ناراحت، افسرده هم نیستم اما دلم گرفته و کلافه ام، نمیدونم به کی یا چی فک کنم تا آروم بشم، حتی نمیتونم حالمو توضیح بدم، خنثی ام اما به اندازه ی تموم دنیا فکرم درگیره..! من حالِ این روزامو دوس ندارم...
واقعا دیگه خستهم. از هر چیز و ناچیزی، از هر مسئله بزرگ و کوچیکی خستهم. واقعا دیگه نمیکشم، تحملشو ندارم. خستهم از خواستن و خواسته نشدن. خستهم از دوییدنای بیرسیدن. خستهم از اهمیت دادن و بیاهمیت شدن. خستهم از له شدنِ روح و روانم. خستهم از نادیده گرفتن قلبم. خستهم از بحث کردن. خستهم از حرف زدن. خستهم از نبودن، نداشتن، نشدن، نیومدن، نتونستن. خستهم از هر اون چیزی که روح و روانمو رنده میکنه
وضعیت زندگیمون:
دو دقیقه میخندیم، دو ماه تاوانشو پس میدیم..!
دو کلمه حرف میزنیم، دو هفته منظوری که ازش داشتیم رو توضیح میدیم تا کسی بد برداشت نکنه..!
دو قرون پول خرج میکنیم، دو سال کار میکنیم بخاطرش..!
یه بار عاشق میشیم و یه عمر درد میکشیم
یه پاراگراف توی رمان ‘مرگ خوش’ نوشته بود:
بیماریش آنقدر طولانی شد که اطرافیانش به مریضیش عادت کردند و از یاد بردند که اون دارد عذاب میکشد و روزی میمیرد.
حقیقت اینه گاهی هرچیزی که مربوط به ماست برای اطرافیانمون تبدیل به عادت میشه؛ درد و رنجهامون، بیماریهامون، حتی عشق و محبتمون نسبت به آدمها، براشون تبدیل به عادت میشه و دیگه به چشم نمیاد. گاهی حضور دائمی ما، عشقِ بیقید و شرط ما باعث میشه حتی دیده نشیم..
من عادت کردم کسی نگرانم نباشه؛
عادت کردم کسی سراغمونگیره…!
عادت کردم تنها باشم تا بعدکسی منت محبتشو روم نزاره
عادت کردم شبا بدون شب بخیر بخوابم…
عادت کردم منتظرزنگ کسی نباشم…
عادت کردم دلتنگ بشم ودلتنگم نشن…
عادت کردم بی دلیل بخندم وبادلیل گریه کنم…
عادت کردم زندگی نکنم…!
سخته ولی،عادت کردم
دلم میخواد بدونی؛
هیچ چیز وسط این دنیا دائمی نیست؛ نه حال بد، نه روزای بد، نه حال خوب،نه روزای خوب، نه حرفای قشنگ،نه آدمای دوستداشتنی،نه نفرت، نه خشم، نه حس کینه و بدبختی، نه آرامش و خوشبختی، پس آروم باش، غصه نخور و خودتو اذیت نکن و اجازه بده زمان، خودش به بهترین نحو ممکن درستش کنه، شاید راز آرامش توی دونستن همین باشه.
یه جوری همه چیو تموم میکنن
انگار نه انگار که خود خودشون بودن که شروع کردن
یه جوری از خودشون بدی به یادگار میزارن، انگار نه انگار که خاطرات شیرین برات ساختن .
یه جوری در اخر حرف میزنن که مات و مبهوت میمونی و میگی
همین ادم بود که فک کردم با بقیه فرق میکنه … ؟
یه جوری کاخ ارزوهاتو پایین میارن که انگار ، دونه به دونه ، خشت های این قصرو خودت تنهایی چیده بودی
بیا میخوام حرفایی که درِ گوشِت باید میزدم رو بزنم.
میدونی بدبختترین عضو بدنم کجاست؟
شاید با خودت بگی قلبش، ولی نه، قلب من تکلیفش مشخصه، اون تورو میخواد خیلی راحت.
بدبختترین عضو بدن من مغزمه، اون مدام میگه خفهشو، ازش دورشو بهش فکر نکن.
اما وقتی عکستو میبینه نرم میشه، گم میشه میپیچه به خودش، وقتی موزیکی میشنوه یاد تو میفته تصورت میکنه، میگه این همونه…
مدام و مدام تو دوراهی منطق و احساسات.