متن و جملات

متن دلتنگی برادر با جملات عاشقانه احساسی برای داداشی

در این مطلب مجموعه متن دلتنگی برادر با جملات زیبای عاشقانه و احساسی در وصف برادر (داداشی) را با عکس نوشته تهیه کرده ایم.

شعر دلتنگی برادر

برادر جان نمی دونی چه دلتنگمنمی دونی برادرجان چه غمگینمنمی دونی برادر جانگرفتار کدوم طلسم و نفرینمنمی دونی چه سخته در به در بودنمثل توفان همیشه در سفر بودن

سلامم را کسی پاسخ نخواهد داد برادر جانآشفته بازاری است مرا در دل برادر جانبیا و مرهمی بر قلب زخمی من باشاز این آشوب دلتنگی مرا برَهان برادر جانسلامم را به آن یار دلاویز عزیز برسانکه از دوریش دلم تنگ است برادر جان

شاعر شیما عابدنیا

حالا که ازت دورم می فهمم که چقدر برام مهم هستیو هیچی نمی تونه جای خالیتو توی قلبم پر کنهدوستت دارم و برای دیدن دوباره تو لحظه شماری می کنم داداش گلم!

جملات عاشقانه برای برادر جان

بعضی ها را هر چقدر هـم که بخواهی تمام نمی شوندحضورشان گـرم استسکوتشان خالی می کند دل آدم راآرامش صدایشان را کم می آوریهر دم… هر لحظه… کم می آوریشانو اینجا من چقدر کم دارمت بهترین برادر دنیا …

دلم تنگه برادر………..دلم تنگه حضورِ من !آخه میدونم اینجایی………………منم که از خودم دورم…………………………..منم که غایبم از مندلم تنگه……………دلم تنگه منه اینجا………………………….. منی که با تو آبادهتو هستی ،من خودم کورم…………………..تو رو با من نمی‌بینم…………………………………….. دل من کوره می دونمنمیدونم برای چی………………..برای کی، کجا، کِی،چی!…برادر جان، دلم تنگه………………………..وجودم سخت میلنگه…………آره …دلتنگیام اینجاست………………………….میدونم جای موندن نیستپر از قلبهای سنگینه…………………….پر از جیبهای بی احساس…………………………………….پر از احساس دلتنگی……………………پر از تنهای بی جیب و…………………………………پر از احساسِ بی رنگیدلم تنگه برادر….دلم تنگه نگاهی صاف……………………….سلامی گرم و بی تزویر…………………….برای عطر پاک خاک……………………………………. برای عشق بی تقصیرمن اینجا بی کس و تنهام…………….. میون آدمای گیج………………………….. میون مستهای پولمن اینجا منتظر موندم…………….. که بلکه………………………..غنچه ای وا شِه………………………….. دوباره شهر عشق من…………… پر از احساس دریا شه……………………… پر از عطر گل و شبنم…………………………….. پر از پرواز مردا شِه………………………………………. پر از احساس فرداها…………………………………. پراز لبخند رویا شِه………………………….دوباره آسمون باز و…………………………….. پراز امید فرداشِهبرادر جان دلم تنگهدیگه خسته م از این دوریباید راهِ منم وا شِه…………… دیگه باید که پیداشم……………………باید چشم دلم واشِه………دلم تنگه برادر جان……………..دلم تنگه.

شاعر وحید کمالی مقدم

برای هر اتفاقی می‌توان پاسخی یافتجز برای رفتن‌ های نا به هنگام …شاید رفتن خود پاسخ یک اتفاق استو هیچکس نمی‌داند جز آن که رفته است!

برای برادر عزیزم که دلم یک دنیا برایش تنگ شده …

متن دلتنگی برادر

اگه می دونستم دلتنگیت چه بلایی به سرم میارههیچ وقت نمیزاشتم بینمون فاصله بیفتهداداش خوبم! منتظر برگشتنت هستم …

گاه دلتنگ می شومدلتنگ تر از تمام دلتنگی هاحسرت ها را می شمارمو باختن ها و صدای شکستن را ….نمی دانم کدامین امید را نا امید کردمو کدام خواهش را نشنیدمو به کدام دلتنگی خندیدم که چنین دلتنگم …دلتنگ برادر عزیزم …

با تو سرودم، یار دلتنگیبا تو شروعم باز زیبا بودخود رانده ای بر کوچه باغ شعراین رازها تنهای تنها بود” با من بگو راز دلت یا راز دلتنگی “گویم که این ” راز دلت زیباست ای دوست”گویم تمام شعر هایماینک که نهاندک زمانیباید بر اوصبرش نمایی“این بار برای چه تو دلتنگی؟”هرگز نمی خواهم شود اشکت نمایان :

یادت بیاید لحظه هاییاز سالهایی که گذشته ستاز آن زمان رزم یارانبابا نبودش مهر کم بودیا سالهای بعد از آنشسختی، غذای سفره ها بودسختی ، نمک کم داشت امامهرت نشان لاله ها بودیادت بیاید آن روزها راروز غم از دست رفتنروز وداع یادگاریاز جمع یک یاران ، یک تنیادت بیاید ماه اولیا از پسش چند سال و اندیسختی ، ردای زندگی بوداکنون دلت آرام باشداینگونه از غم رام باشددیگر دلت از آن نگیردیا گوشه ای بی نام باشداکنون دگر اشکی نریزیخود لاله ای و غنچه هایتدیگر صدای مهر داریبر غنچه های نو شکفتتیادش بماند خاطراتممهر تمام خواهرانهیادش به دل حک شد دمادمعشق وجود مادرانهاکنون فقظ دلتنگ ماندماز غصه های عاشقانهباشد دلم آرام گیردبا مهر و عشقی جاودانهتو جرعه ای از موج نابیمن قطره ام تا رود گردمباید به سالی یا به ماهیبر شعرهایم زووم گردماکنون فقط دلتنگ ماندمآری سخن کوتاه کردممن واژه ام از تنگی دلمن شاخه ام از تک درختیمن قطره ای از نم نم اشکمن یادگار روزای سختی

شاعر حسین قربانی ( لحظه های دلتنگی من )

بزرگ شدیم و هر کدوم از ما یه مسیری رو برای رفتن انتخاب کرداین طبیعت زندگیه … کاش می شد تو رو تا همیشه پیش خودم داشته باشمدلتنگتم برادر جان!

بغلم کن، گُلِ لبخندتو پناهِ من و آهی …بغلم کن، نپوسم و نشومراهیِ کوچه‌های گُمراهیتو حضوری، حضورِ باورِ منبینِ تنهاییِ خود و سایهیادِ تو روشنایِ منِ تاریک.

می‌پرم، تویِ آغوشتکودکِ قرنِ شوم و بدمکودکِ بوسه‌های مسخره در…الکی‌هایِ صفحه‌ی چَت،تو حقیقی‌ترین آغوشدر مجازی‌ترین دنیا…

عکس‌ها را نمی‌شود بوسیدقاب‌ها کوچک و مُبهمرنگ‌ها تلخ و ناهمگونهیچکس، پُشت این لنزِ دردِ مُدرنخود و سایه، نخواهد داشترنگِ گرمِ تو در بغلمرنگِ آغوش و گریه در دلِ من.

بوی دیوار می‌دهی مادر…با تو چشمانِ من آرامبا تو لبخندِ من آبیتو ولی… سخت می‌خندیگریه‌های یواشکِ قبلیزُل زده در سرت به لبخندمبوی دیوار می‌دهی اما…با من از پنجره سخن داری.

خواهرم آبیِ دریاستروشن از موج و قطره و اشکاو شبیه برادرش آیا؟می‌پرد از بلوغِ آدمِ ترس؟نه…خواهرم فصلِ پاییز استرنگ‌هایش گرفته در آغوشابرِ دلتنگیِ برادر را!

ما همه شاد و خوشبختیمقاب‌ها کوچک و ناچیز…وسطِ هی مجازی‌هاما مجالی برای لبخندیمدست‌ها خالی از بارانذهن‌ها رودِ تا دریا…ما همه سرد و دلگیریمدلمان خنده می‌خواهدقاب‌ها خالی از ما نیز…کوچک و پوچ و دلگیرندکاش می‌شد که برگردمکودکِ قرنِ خود باشمبزنم زیرِ زندگی‌ام…بغلِ مادرم باشم.

شاعر هادی بهروزی

جملات احساسی برای برادر

برای اومدنش روز شماری می کنمبرای اومدن روزی که دوباره ببینمتو این همه دلتنگی از بین برهداداش خوبم! خیلی دوستت دارم

دستمو بگیر برادر

بزار این سرما بمیره

تن ما همیشه گرمه

توی استخون اسیره

نکنه خدا نکرده

یه روزاز دلم جدا شی

دستهای سرد اسیرم

دیگه از غصه بمیره

نکنه فردا بیادو

تو دیگه پیشم نباشی

نکنه فردا بیادو

تو دیگه پیشم نباشی

*تکیه می کنم به دستات

*برق چشمات یه امیده

*نگوما تنها ترینیم

*حرفی که از توبعیده

*نگو امروز بی پناهیم!

*کسی فردا رو ندیده؟!

می دونم تموم می شه

این شبا ی شیشه ای مون

یه کمی دووم بیار

میشکنن غصه های ریشه ای مون

تو برام مثل یه زالی

منم این رستم دستان

نزار قصه مون تموم شه

قصه افسانه ای مون

*تکیه می کنم به دستات

*برق چشمات یه امیده

*نگوما تنها ترینیم

*حرفی که از توبعیده

*نگو امروز بی پناهیم!

*کسی فردا رو ندیده؟!

آره دنیا کمی بی رحمه

به ما راه نمی ده

خوشی یاش از ما گریزون شده و

پا نمی ده

نکنه یه وقت

دلت رنگی بشه

مثل این مردمه

دلسنگی بشه

می دونم غمت زیاده ،

نزار غم با عث دلتنگی بشه

*تکیه می کنم به دستات

*برق چشمات یه امیده

*نگوما تنها ترینیم

*حرفی که از توبعیده

*نگو امروز بی پناهیم!

*کسی فردا رو ندیده؟!

شاعر ترنم(فیروزه محمدی)

برادر جان نبودت کرده زارمبدان خسته شدم، سنگینه بارمزمان و هجر تو کوبیده قلبمپناهی نیست جز پروردگارم

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا