متن و جملات

متن در مورد زندگی سخت (جملات تامل برانگیز درباره چالش های زندگی)

ما امروز در سایت ادبی و هنری هم نگاران چندین متن در مورد زندگی سخت را برای شما دوستان قرار داده‌ایم. متن‌هایی که شاید حرف دل بسیاری از ماهاست. متن‌هایی درباره سختی، مشکلات و چالش های زندگی که گویا هیچ‌وقت قرار نیست دست از سر ما بردارند!

به هر حال اگر به دنبال چنین جملات و متونی هستید در ادامه با سایت بزرگ هم نگاران همراه شوید.

متن در مورد زندگی سخت

پر از اشکم

ولی میخندم به سختی

به قول فروغ که میگفت:

شهامت میخواهد سردباشی

و گرم بخندی!

شما نمی خواهید دوران سختی را پشت سر بگذارید اما این قانون زندگی است. باید بدانید که هیچ اتفاقی به شکل اتفاقی و تصادفی برای شما رخ نمی دهد . در رویداد های منفی نکات مثبت را باید ببینید.

انگار داروخانه هم میداند زخم خورده ایم، که همیشه باقیمانده ی پولمان را چسب زخم میدهد….

بروی یا نروی

فرقی نمیکند

همین که احساست نمیکنم،

یعنی چمدانت را بسته ای.

هیچ کس نمیداند…

پشت این چهره ی آرام

در دلم چه میگذرد!

کسی نمیداند…

این آرامش ظاهر

و این دل ناآرام

چقدر خسته ام میکند

اوقات سخت هرگز به طول نمی انجامد ، اما انسان را سخت کوش و قوی می کنند.

کاش یکی پیدا میشد

که وقتی میدید گلوت ابر داره

و چشمات بارون ،

به جای اینکه بپرسه “چته ؟ چی شده ؟” ؛

بغلت کنه و بگه “گریه کن” …

من که

به هیچ دردی نمیخورم …

این دردها هستند

که چپ و راست

به من میخورند …

خدایا

میخواهم

یک تکه آسمان کلنگی بخرم ،

دیگر زمینت

بوی زندگی نمیدهد !

تلخ میگذرد این روزها !

که قرار است از تو …

که آرام جانمی

برای دلم

یک رهگذر معمولی

بسازم…!

زندگی سخت است. بعد از یک زندگی سخت می میری سپس آن ها خاک را در روی چهره شما پرتاب می کنند. سپس کرم ها شما را می خورند. سپاسگزار باش که این اتفاق به یک ترتیب بالعکس اتفاق نمی افتد.

ﻣﺘﺮﺳﮏ ﺭﺍ ﺩﺍﺭ ﺯﺩﻧﺪ ،

ﺑﻪ ﺟﺮﻡ ﺩﻭﺳﺘﻲ ﺑﺎ ﭘﺮﻧﺪﻩ…!

ﮐﻪ ﻣﺒﺎﺩﺍ ﺗﺎﺭﺍﺝ ﻣﺰﺭﻋﻪ ﺭﺍ

ﺑﻪ ﺑﻮﺳﻪ ﺍﻱ ﻓﺮﻭﺧﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ،

ﺭﺍﺳﺖ ﻣﻴﮕﻔﺘﻲ

ﮐﻪ ﺍﻳﻨﺠﺎ ”قحطی ﻋﺎﻃﻔﻪ” ﻫﺎﺳﺖ

هیچ گرسنه ای

باقی نمی ماند

شک ندارم همین روزها

همه سیر میشوند ،

از زندگی …

زندگی

چون قفسی است ،

قفسی تنگ ،

پر از تنهایی

“Robert H. Schuller”

اوقات سخت هرگز دوام نمی آورند ، اما افراد سخت دوام می آورند.

رابرت اچ شولر

Life is at its best when everything has fallen out of place, and you decide that you’re going to fight to get them right, not when everything is going your way and everyone is praising you

” Thisuri Wanniarachchi”

بهترین حالت زندگی زمانی است که همه چیز از جای خود خارج شده باشد ، و شما تصمیم می گیرید که برای درست کردن آنها مبارزه کنید، نه زمانی که همه چیز به دلخواه شما پیش می رود و همه از شما تعریف می کنند.

“تستوری واننایراچی”

Hard times don’t create heroes. It is during the hard times when the ‘hero’ within us is revealed

“Bob Riley”

دوران سخت قهرمانان را خلق نمی کند. در دوران سخت است که “قهرمان” درون ما آشکار می شود.

باب رایلی

I am not afraid of storms, for I am learning how to sail my ship

“Louisa May Alcott”

من از طوفان نمی ترسم ، زیرا یاد می گیرم که چگونه کشتی خود را حرکت کنم.

لوئیزا می آلکوت

زندگی سخته، همیشه سخت بوده!

اما این هنر توئه که در بین تمام این ناملایمات راهی برای لبخند زدن پیدا کنی،

قبلا فکر میکردم به جایی می رسم که سربالایی ها تموم میشه و میفتم در سرپایینی و همه چیز راحت میشه،

اما جدیدا متوجه شدم که زندگی آسون تر نمیشه !

ولی تو ناچاری ظرفیتت رو بالا ببری تا بتونی با مشکلات آتی رو برو بشی.

باورش سخته، اما قرار نیست به نقطه ای برسی که از اونجا به بعد خلاص و آزاد بشی!

پس و واقع بین باش و از مسیرت لذت ببر و همواره برای چالش های جدید آماده باش

آری تو باید شاد باشی

شاد بودن بهترین انتقام از زندگی است

بر آنچه گذشت

آنچه شکست

آنچه نشد غم نخور

زندگی اگر آسان بود با گریه آغاز نمیشد

آری زندگی سخت است اما من از آن سخت ترام

تو قهرمان زندگی کودکانت هستی …

You will know the value of people when you realize how far they were by your side in your difficult times

آدما رو اون موقع میفهمی که ببینی تو سختیای زندگیت تا کجا کنارت موندن

زندگی رو برا خودت سخت نکن

با سختی زندگی بجنگ

تا همه حظ کنن …

همه ما در زندگی با سختی هایی مواجه میشیم؛ شما از درگیری هایی که یه نفر داره باهاش دست و پنجه نرم میکنه، خبر ندارید! پشت هر خنده ای، داستانی از درگیری های شخصی قرار داره. ..

“آدرین سی مور”

مشکلات به صورت درد به سراغ زندگی ات می آیند اما تو می توانی این دردها را تبدیل به سوخت کرده

و از آنها برای ادامه مسیر زندگی و دنیا استفاده نمایی. .

پس تحمل شان کن و خودت رو زود نباز

در نبرد بین روزهای سخت و انسان های سخت،

این انسان های سخت هستند که می مانند نه روز های سخت

زندگی مثل کبریت کشیدن در باد

زندگی دشوار است

من خلاف جهت آب شنا کردن را

مثل یک معجزه باور دارم

آخرین دانه کبریتم را

میکشم در این باد

هرچه باداباد …

زندگی سخت نیست، زندگی تلخ نیست

زندگی همچون نت های موسیقی بالا و پایین دارد

گاهی آرام و دلنواز

گاهی سخت و خشن

گاهی شاد و رقص آور

گاهی پر از غم

زندگی را باید احساس کرد …

‏یکی باشه

تو سختیا بیاد

در گوشت

آروم بگه

از تو حذر نمی‌کنم

کاش یکی پیدا می‌شد

که وقتی می‌دید گلوت ابر داره

و چشمات بارون،

به جای اینکه بپرسه “چته؟ چی شده؟”؛

بغلت کنه و بگه “گریه کن” …

باید بزرگتر ها به بچه‌ها احساس خندیدن و شادی را یاد بدهند. بعضی اوقات زندگی به شکل غیر قابل تحملی سخت است و در نهایت این زندگی‌ها منجر به مرگ است. اما در این میان، فاصله ما بین زندگی تا مرگ نیز می‌تواند واقعاً خنده دار و شادی آور باشد.

زندگی کردن در حالی که به دنبال رشد و پیشرفت هستید آسان نیست. شاید که نا امید کننده بود اگر که زندگی خیلی آسان‌تر می‌شد، چون آن وقت هر چیزی به راحتی به دست می‌آمد، ورزش به راحتی می‌آمد و من هرگز نمی‌فهمیدم که لذت راه پیشرفت در زندگی و کار با سختی کشیدن چه لذتی در پایان راه به همراه خواهد داشت.

من معتقدم زندگی سخت است. اینکه همه ما چیزهای سخت و چالش برانگیز را پشت سر بگذاریم و با این وجود تحمل این سختی‌ها یاز به انگیزه دارد و کس باید باشد که می‌خواهد ما را باور کند تا که این همه سختی‌ها را آسان کرد و بتوان تحمل نمود.

امید مهم است زیرا می‌تواند تحمل لحظه فعلی را راحت‌تر کند. اگر اعتقاد داشته باشیم که فردا بهتر خواهد بود، امروز می‌توانیم که راحت‌تر متحمل یک سختی شویم.

هرگز سر خود را در مقابل سختی‌های زندگی کج نکنید. هرگز تسلیم نشوید و نباید که بنشینید و غمگین شوید. راه دیگری پیدا کنید اگر آدم معتقدی هستید حتی بنشینید و دعا کنید.

وقتی که به انتهای طناب زندگی خود رسیدید، امیدوار باشید و هرگز طناب را پاره نکنید بلکه آن را گره ببندید و محکم به آن چنگ بزنید

من هیچ پشیمانی در زندگی ندارم. من فکر می‌کنم که همه چیز برای شما به یک دلیل اتفاق می افتد. اوضاع سخت است که شما پشت سر می‌گذارید و شما را به شخصیتی قوی‌تر تبدیل می‌کند.

به این دلیل همه چیز دشوار است که ما جرات نمی‌کنیم تا آن را انجام دهیم؛ زیرا ما جرات نمی‌کنیم آن‌ها نیز به شکل یک مشکل خود را نشان می‌دهند.

درد دوست شما است. این شخص شماست که به درد یادآوری می‌کند که کار شما را سخت کند و شما را به جهنم ببرد. درد به شما می‌گوید وقتی زخمی شدید می‌توانید دوباره بلند شوید و از قبل هم قوی‌تر باشید. و می دانید بهترین چیز در مورد درد چیست؟ این است که درد به شما می‌گوید که شما هنوز نمرده‌اید!

آره میدونم عشق من روزای سختی رو داری

اما دلت نیومده که من و تنها بزاری

من میدونم تحملت دیگه داره تموم میشه

من و ببخش که زندگیت داره با من حروم میشه

قول داده بودم من بهت دنیا رو واست بخرم

هرجایی خوشحالت کنه من تو رو اونجا ببرم

گفته بودم نمیزارم قلب تو غصه ببینه

نمیزام که تو چشات قطره ی اشکی بشینه

اما حالا بجای عشق شدم برات یک کوه درد

میمیرم و یک روز میگی اونم واسم کاری نکرد

آرزوم این بود بمیرم تا که تو غصه نخوری

میاد یک روزی که بخوای تو هم ازم دل ببری

روزهای سخت زندگی یک روز تموم میشه ولی

اون روز شاید نمونه دیگه برات صاحب دلی

تقصیر من نبود بدون تقدیر من همین بوده

میخوام بمیرم دیگه من ،حق نداری بگی زوده

شب ها و روزهای زیبای بهاری

میگذرند

که ما

از دامنه زاگرس به آنها نگاه کنیم

تا رهروان خسته

و سوسو های چراغ این راه

به خدای ما ایمان بیاورند

و آهسته

در انبوه تفکرات

ما را ببینند !!!!!!!

که ….

همچنان به انتهای راه نگاه میکنیم

تا دردهای بشر را

و آلام نسل های غریب را

مداوا کنیم!!!

من از طایفه روزهای سخت این شهرم

همان طایفه ی اندیشه های سرخ

همان رئالیست ها

همان انتخاب مرگ و زندگی

همان دفتر خط خطی

که آن را قانون می خوانند!!!!!!!!!

مرا در میان انبوه مردم

و منتظران …

در سایه های دیوارهای کاه گلی

تماشا کن!!!

و سلام کن

من سالها آئینه ام را انتخاب کرده ام

و سرنوشت خود را در خشت خام می بینم!!!!

شاید از این راه به پیروزی برسم

این هم عقیده ای است

تا چه شود

و دستان ما به کدام سمت بلندشود

پس

هیچ خاطره ای ندارم

چون سرنوشت ما رقم خورده

و این قطعی است

و باید منتظر ماند

آری……

بگذار بنویسم در این روزهای سخت

میمانم و تا بدانی یکی هست…

می فشارم دستانت را تا بدانی

من برایت میمیرم همین و بس…

چند روزیست غم به چشمانت نشسته

گویی دلت، کمی آشفته گشته

طاقت نداره این دل، دلبر

به انتظار لبخند تو نشسته.

سر از پیله بگشا کی گفته تو تنهایی

تو به اندازه ی پروانه شدن زیبایی

ندارد زندگی ارزش این همه غم

باشد آرزویم خنده ات شیرین من

در بیراهه های کور

کودک با خواب ستارگان لالائی می شنید

روزهای سخت زندگی گذشت

غبار زندگی روی صورتش

و کودک پا به دنیای بی عاطفه بزرگ شدن نهاد

مانند بازی نور و سایه

بازی غریب رنج و خوشبختی

هنوز هم در هر گوشه ای رخنه می ورزد

مانند تمامی دوست داشتن ها است

گاهی روشن و گاه تاریک

اما در کنج تاریکخانه

همیشه تاریک است

حتی در سپیده دم

سالهای پاییزی زندگی

تکرار روزمرگی هایِ من

شور و نشاط، آنِ دیگران

شد سایه هایِ خندﮤ زندگی نثارِ من

پاییز دیگری باز در رسید

چشمان پر شرر یار نصیبِ من

قلبی یخی و دلی پر ز آه

یک تابلوی ممنوع ز خواستنها، سهمِ من

گفتش به من ز صداقت رازهای مگو

شد چالشی بپا به یکباره در قلبِ من

گفتش که زین قرار، همپای من شوی؟؟

گفتم صبوری کنم که این هست ذاتِ من

گفتش که چشمانِ خمارِ تو

آتش بزد همه تن به جانِ من

گفتش گشودی پنجره ای به قلب من

قلبم شکفت و خوشی شد سرنوشتِ من

چندی گذشت ز خوشی های کوتهم

ناگه رسید آنکه رفته بود زِ افکارِ من

درد و غم و نالش و بیقراری او

توهین و هجمه و اندوه بیشمار برایِ من

طی میشود آخر این روزهای سخت

چون هست یک همرهی چون او کنارِ من

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا