متن و جملات

شعر گل شقایق/ متن ادبی و جملات زیبا با گل شقایق

در این بخش مجموعه شعر گل شقایق، جملات زیبا با واژ] گل شقایق و متن های ادبی زیبا را گردآوری کرده ایم.

فهرست موضوعات این مطلب

متن‌ درباره‌ گل شقایقجملات ادبی گل شقایقشعر گل شقایق در مورد جنگ

گل شقایق بوسه داغ تابستان بر زمین است …بوسه‌ای که تنها به زمین تعلق داردبوسه‌ای که در دست‌های ما رنگ می‌بازد و می‌ریزدصدها بار صدها شقایق را لمس می‌کنم؛اما هرگز آن‌ها را نخواهم چید …

فاتح دشت شقایق، همه مجنون بودندمنتظر در صف غلتیدن در خون بودند

تا که این قرعه به نام که رقم خواهد خوردعاشق دیدار لیلای پری‌گون بودند.

چشم نرگس نگران است،ولی داغ شقایقچشم خونین شفق بیند و ابر مه آزار

شقایق منجی عشقو تنها پرنده‌ایستکه با باد به پرواز در‌می‌آیدپس چرا قبل از تومن پرواز نکردم؟

(شقایق سرحدی)

لطف و قهرش در شقایق گشته با هم جلوه‌گراز درون دل داغ‌دارو از برون رخ احمر است!

شقایق راشقایق راتو شاکر بین و گفتی نیتو هم نو شوتو هم نو شوبهل نطق بیاتی را

ای گل تو دوش داغ صبوحی کشیده‌ایما آن شقایقیم که با داغ زاده‌ایم

چون لاله می مبین و قدح در میان کاراین داغ بین که بر دل خونین نهاده‌ایم

(حافظ)

هر چه شقایق در دشت‌های عالم است،در روز عشق تقدیم تو باد…هر آن‌قدر ستاره در آسمان است، تاج سر تو باد…

زندگی نامه‌ی شقایق چیست؟رایت خون به دوش وقت سحرنغمه‌ای عاشقانه بر لب بادزندگی را سپرده در ره عشقبه کف باد وهرچه باداباد…

(شفیعی کدکنی)

شقایق گفت با خنده نه تب‌دارم، نه بیمارمگر سرخم،چنان آتش حدیث دیگری دارمگلی بودم به صحرایی نه با این رنگ و زیبایینبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شیدایی!

دلم مثل دلت خونه، شقایقچشام دریای بارونه، شقایق

مث مردن می مونه دل بریدنولی دل بستن آسونه شقایق

شقایق درد من، یکی دو تا نیستآخه درد من از بیگانه ها نیست

کسی خشکیده خون من رو دستاشکه حتی یک نفس از من جدا نیست

شقایق آی شقایق، گل همیشه عاشق

شقایق اینجا من خیلی غریبمآخه اینجا کسی عاشق نمی شه

عزای عشق غصه ش جنس کوههدل ویرون من از جنس شیشه

شقایق آخرین عاشق تو بودیتو مردی و پس از تو عاشقی مرد

تو رو آخر سراب و عشق و حسرتته گلخونه های بی کسی برد

شقایق وای شقایق،‌ گل همیشه عاشق

دویدیم،‌ دویدیم و دویدیمبه شب های پر از قصه رسیدیم

گره زد ر نوشامو تقدیرولی ما عاقبت از هم بریدیم

شقایق جای تو دشت خدا بودنه تو گلدون، نه توی قصه ها بود

حالا از تو قفط این مونده باقیکه سالار تموم عاشقایی

شقایق ای شقایق، گل همیشه عاشقشقایق وای شقایق،‌ گل همیشه عاشق

سیاهی چشمانت … سرخی لب‌هایت … لطافت دستانت؛آری تو همانند شقایقی هستی کهعشق ورزیدن به آن و لمس کردنش ممنوع شدهو من همچنان در آرزویی محال،رویای داشتنت را دارم.

به عاشقی‌ام گرمی و تب داد شقایقآرامش مهتابی شب داد شقایق

رسوا شدم آسوده شد او فکرش و من رایک عاشق دیوانه لقب داد شقایق

(مریم حیدرزاده)

متن‌ درباره‌ گل شقایق

مثل شقایق زندگی کن،کوتاه اما زیبا،مثل پرستو کوچ کن،فصلی اما هدفمند،مثل پروانه بمیر،دردناک اما عاشق …!

دشت‌ها از شقایق سرخ پر استو من ایستاده و نظاره‌گر این شگفتی‌امچه زیبا آفریده شدی ای شقایق.

تو یعنی لذت دیدن …تو یعنی یک شقایق رابه یک پروانه بخشیدن.

وقتی به پیاده روی می‌روید، این بذر‌ها را همراه با خود ببرید: شقایق، رنگین کمان و موشک. آن‌ها را در بین علف‌های هرز در بیابانی بکارید. ببین چه اتفاقی می‌افتد.

(تام هاجکینسون)

لذت‌ها مانند گل شقایق هستند، شما گل را می‌چینید، شکوفه‌های آن می‌ریزد؛ یا مانند بارش برف در رودخانه، لحظه‌ای سفید، سپس برای همیشه ذوب می‌شوند.

(رابرت برنز)

منم شقایق …تصویری از یک قلب عاشق …منم شقایق …روحم گریزان از دقایقسرخ رنگم از غم و درددل پر از خون است ز نیرنگمن شقایق گشته‌ام تا اینکه سرگردان شومعاشقی کارم شدهتا اینکه خاکستر شوم …

از میان همه‌ی چیزهای خارق‌العاده در این جهان پر شگفتی که خداوند آفریده، هیچ چیز از کاشت بذر در زمین خالی و نتیجه‌ی آن غافلگیر کننده‌تر نیست. مثلا بذر گل شقایق را در نظر بگیرید. آن را کف دست خود قرار دهید. ذره‌ای است که به سختی قابل دیدن است؛ اما درون آن روح زیبای غیر قابل وصفی محصور است که مرزها را می‌شکافد، از درون زمین تاریک سر بیرون می‌آورد و به شکوفه‌ی چشم‌گیری تبدیل می‌شود که زبان از توصیف آن قاصر است.

(سلیا تاکسر)

شقایق جامه بر تن چاک می‌زد …ز شوق او کله بر خاک می‌زد …!

جملات ادبی گل شقایق

شقایق سرخ،رخت سرشار از عشقی‌ست شورانگیزدلت داغ‌دار هجران یار،چون من در آرزوییدر آرزوی دیدار،در آرزوی دیدار آن یار

هرگز نترسید که مانند گل شقایقی در میان دشتی از گل‌های نرگس باشید.

(میشلا دپرینس)

من زنده ماندم، ادامه دادم، خوشحالم که مثل یک علف، یک شقایق قرمز وحشی، ریشه در زندگی دارم.

(مرلین باک)

آن که عاشق بود،از این دشت گذر کرد و راز دل با این جا گفتدشت تاب اندوه عاشق نیاوردو شقایق رویانید تا نشانی از عشق و اندوه عاشق باشد.

او با حمل یک گل شقایق از میان جنگ عبور می‌کند.

(کوبایاشی ایسا)

شقایق،تو دلی پر درد داریتو حیرانی، مبتلایی،ز نیرنگ جهان بیزارسر گردان در دشتی؛اما باز سرود عشق می‌خوانی

مادامی که همچون گل شقایق وحشی،ریشه در خاک‌های زندگی داری و نفس می‌کشی،در مسیر زندگی به پیش برو؛هر چند قدم‌هایت آهسته …هر چند مسیرت دشوار!

بهار برای داشتنت به خود می‌بالد،شقایق …و نسیم شاد است که کودکانه در میان گل برگ‌های سرخ تو می‌دود.

شعر گل شقایق در مورد جنگ

هر روز صبح شقایق پیر مزرعهانتظارم را می‌کشدتا به نجوا در گوشم فاش کندراز سرخ کفشدوزک‌های قاتل راو تاراج قوت مزرعهبه دست روباه کور راهنگامی که ما و ماهخواب مترسک و کلاغ می‌دیدیماو نمی‌داند که قانون آکل و ماکولاین یادگار قابیلسال‌هاست بر پیشانی بشر می‌درخشد.

(علی محمد محمدی)

او از روی سیم‌های خاردار به پایین افتاددر حالی که به پایانی در سرزمینی که مال کسی نیست، فکر می‌کردلباسش از خاکستر آتش خاکستری شده بودرنگ لباس کشورش اکنون برای همه نامشخص بود

بیرون از سنگر، او به یک نقطه تبدیل شده بوداما با صدای سوت پایان، مردن هر قهرمانیفقط اسمی است در جنگ جهانی بی‌فایدهکه هزاران سال بعدفقط اشک‌هایی برای آن ریخته می‌شود

هیچ شقایقی این‌جا رشد نخواهد کرددر حالی که بمب‌ها و تیراندازی‌ها ادامه دارداین سرزمین با ماشین‌های فلزی کشتارآرام نخواهد گرفت

بنابراین او با خون و غرور خود می‌میردهنوز در سرزمینی برای پروانه‌ها (بهشت) نیستاو به عکس معشوقش نگاه می‌کنددر آخرین نفس‌هایش بریده بریده می‌گوید، شقایق، شقایق من

(کریستیس آندریاس کورتیس)

هر جا شهیدی آرامیده استگل شقایقی می‌رویدتا پیامی را به آسمان‌ها برساندکه خون قهرمانان هرگز پایمال نخواهد شد

(مینا مایکل)

در دشت فلاندرز گل‌های شقایق در وزش باد حرکت می‌کنند،بین صلیب‌هایی که ردیف به ردیف چیده شده‌اند،که نشانگر مکان ماست، و در آسمان،چکاوک‌ها که همچنان شجاعانه آواز می‌خوانند، و پرواز می‌کنند،به واسطه صدای اسلحه‌هایی که در پایین شلیک می‌شوند، صدایشان به سختی شنیده می‌شود.

ما مرده ایم. چند روز پیش،ما زنده بودیم، سحر را احساس می‌کردیم، درخشش غروب را می‌دیدیم،عشق می‌ورزیدیم، و به ما عشق ورزیده می‌شد، و حالا خوابیده‌ایم،در دشت فلاندرز.

مبارزه‌ی ما با دشمن را ادامه بده:از دست‌های ناکام ما، به سمت تو مشعل پرتاب می‌شود.

آن را افراشته نگه دار،اگر ایمان خود به ما که مرده ایم را از دست دهی،ما آرامش نخواهیم گرفت، گرچه شقایق‌ها می‌رویند،در دشت فلاندرز.

(جان مک کری)

ای زندگان خوب پس از مرگخونینه جامه‌های پریشان برگ برگ

در بارش تگرگآنان که جانتان رااز نور و شور و پویش و رویش سرشته‌اند

تاریخ سرافراز شمایانبه هر بهار در گردش طبیعت تکرار می‌شودزیرا که سرگذشت شما رابه کوه و دشتبر برگ گلبه خون شقایقنوشته‌اند

(شفیعی کدکنی)

تنها با بوسه‌ها و شقایق‌های قرمز،با تاج‌های خیس از باران،با دیدن اسب‌های خاکستری و سگ‌های زرد،می‌توانم تو را دوست داشته باشم.تنها با امواج پشت سرم،میان انفجار‌های خسته کننده‌ی سنگ‌های آهکی و آب‌های بازتاب دهنده،با شنا کردن برخلاف گورستان‌هایی که در رودخانه‌های خاصی جریان دارند،با مراتع غرق شده در سیل غم،با سنگ قبرهای گچین،با شنا کردن در قلب‌های غرق شدهو لیست‌های گم شده از کودکان دفن نشدهمی‌توانم تو را دوست داشته باشم.

(پابلو نرودا)

منبع ستاره

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا