متن و جملات

متن درباره فال گرفتن/ جملات و اشعار در مورد فال نیک عاشقانه

در این بخش متن درباره فال گرفتن عاشقانه، جملات و اشعار با کلمه فال و طالع بینی نیک عاشقانه را در این بخش هم نگاران گردآوری کرده ایم.

جملات عاشقانه فال گرفتن

در شهر پراز همهمه و شادی و غوغاستیلداست، همان سنت دیرینه ی زیباست…

با خنده، خداحافظی از سردی پاییز،با شوق بغل کردن رویایی فرداست

جمع اند همه دورهم و چای براه استهم مثنوی و حافظ و هم فال و تماشاست

در خانه بساط غزل و قافیه جور استطی کردن نهُ ماه و، شب زایش یلداست

فردا همه نوراست و سفیدی و سلامتخوش باش که آینده همینجاست و حالاست

فال من را گرفتیگفتی عاشق میشومدر عجب بودم !!!!!چرا خود را نمیبینی در آن

بی تو جانم شده بیمار نمی دانی توبا تو دلخوش شوم آن سان که مرا خوانی توفالی از خواجه شیراز گرفتم، امروزبه نکو آمده است فال مرا دانی تو

جمعه، دلبرانه ترین روزِ خداست .اصلا فصلی است سوای تمام روز مرگی هایمان .به عقیده من جمعه زنگ تفریحی است برای پایان دادن به این خستگی های مطلقجمعه از همان اولش انگار پر است از خبرهای خوب …دقیقا شبیه به همان دخترکِ فال فروشی که توی کوله اش پر است از شعرهای زیبا و فال های خوش ،هر کدام را که برداری ، فرقی ندارد ؛همه اش خیر است …همه اش نیکی است….جمعه ؛باید پنجره را باز کرد، چشم ها را بست و نفس کشید هوای نابش را ،باید نفس کشید فراغتِ پایانِ هفته را …

از فال و استخاره و حاجت گذشته است،این قفل بستهبه دست های خودت باز میشود…

سر آمده انتظار … برمیگردد !فال آمده مهرِ یار … برمیگردد !

هر سال دم غروب زنبیل به دستیلداست که با انار برمی گردد !

شما را گر شب یلدا بلنده / مرا لیست طلبکارا بلندهولی هندونه ام در شام یلدا / سفیدیّش بود چون شیر گاواانارم ترش و گردوهام پوچه / وچشمان زنم افسوس لوچهبود آجیل تلخ و سیب ها کال / وقطعاً می شود وارونه ام فال !

کی می رسد آن روز که من مال تو باشمهی محو تماشای پر و بال تو باشمانگار خدا خواست و تقدیر چنین بودیک عمر من آواره به دنبال تو باشمای کاش که در باغ نگاهت شده حتیمن کال ترین میوهٔ هر سال تو باشمدور قد ناز تو بگردم که در این شهرمی میرم اگر بی خبر از حال تو باشمای کاش تفآل که زدی باز به حافظدر فال تو، من مال تو، من مال تو باشممن دوست ندارم که رها باشم از این غمبگذار که دلواپس احوال تو باشم.

شعر درباره فال خوب

اگر با سوزش من می شوی جانانه خوشحالبکش کبریت خود را روی این انبار پوشالتو حق داری نچینی بنده را از روی شاخهکسی هرگز نباشد طالب یک میوه ی کالمن و این کوچه های ممتد و دیوار سنگیمرا یک سایه دائم می کند در کوچه دنبالچنان یک لاله در لالایی محزون مادربنالم با لبی سرخ و زبانی کوته و لالکفِ دستم هزاران خط مبهم، ناموازیگریزان از من و دستم زنان پیر و رمّالدگر از دست حافظ هم ملول و خسته گشتمز بس دیدم حوادث را خلافِ وعده ی فال

شده شب تا سحر بیدار باشی …فقط در حسرتِ دیدار باشی ؟

شده در دود مرگت را ببینی …ولی باز عاشقِ سیگار باشی ؟

شده بخشی بخارا را به خالی …ولی خود خالی از دینار باشی؟

شده در فال ، سختی را ببینی…ولی باز در پیِ پیکار باشی ؟

شده افشا کنی اسرارِ دل را …وَ چون منصور ، سرِ بر دار باشی؟

شده مرهم بخواهی از طبیبت…ولی از دردِ او بیمار باشی؟

اگر یک بار اینها را تو دیدی…بدان شاید تو نیز بیمار باشی /

گیسویت ای زیبای من ! تفسیر یلدا می کندیک خنده بر لبهای تو دل را چه شیدا می کند

چشمان زیبایت شبی بر دیده ام تابید و رفتاما دلم با هجرشان دارد مدارا می کند

مهرت درون سینه ام یاد آور صد خاطره ستبا خاطرات رفته ات قلبم چه غوغا می کند

فالی زدم بر حافظ و شاخه نبات نامی اشدر بیت بیت هر غزل اسم تو پیدا می کند

شاید که روزی عاقبت دل خون شوم از رفتنتدوری تو این چهره را هر لحظه رسوا می کند

قهوه ام ،چایم، شده دمنوش لب های بهارشهد وشیرینی شده تصویر فال امشب

حجت اله حبیبی

تصویر دلخواه منی،،،، اقبال، یعنی توزیباترین تقدیرها ، در فال، یعنی تو

دل بسته ای بر آن خدای ناز، یعنی مندل برده ای با، چشم های کال یعنی تو

تشریح تو، در قلب من پیوسته این بودهممنوعه ی عاشقترین خوشحال، یعنی تو

سال نکو، تنها کنار تو عیان گردیدزیبای جذاب بهار سال، یعنی تو

من آسمان را دوست دارم، در کنار یارحالا چه سرمستم،از این هم بال یعنی تو

گفتم؛ عقب افتادگی هایت، اگر این ستپس آن خدای گونه های چال،، یعنی تو

حال خوش دنیای من، تنها کنار توستبا صاحب زیبا ترین احوال،، یعنی تو

غافل شدم از هر کسی،غیراز خدا، زیراشٵن نزول آیه ی اغفال،،، یعنی تو

وقتی تمام آرزوهایم،، کنار توستپس لایق زیباترین آمال، یعنی تو

علی سلطانی نژاد

جملات درباره فال گرفتن عاشقانه

آری امشب شب یلدا استشب فال…..شب عشق…..شب هندوانه…..وشب آزادی وشب رهاییچیزی به یادم نمی آید ، جز اینکه ، امشب شب تنهایی من استیلدایت مبارک

درفال غریبانهٔ خود گشتم و دیدمجز خط سیاهی، ته فنجان خبری نیست…

کافه بود و من و تو، مهر به چشمان تو بودفال دلدادگی ام در دل فنجان تو بود

چشم تو فرضیه جاذبه را ریخت بهمشاخه ی سیب دلم دست به دامان تو بود

هوس بوسه ز رخسار تو افتاد به سرلب گزیدم که لبم آفت ایمان تو بود

آنقَدَر مات به لبخند تو بودم، مُردمآنچنان غرق که جانم همه قربان تو بود

شعر می خواندی و انگار اذان می گفتیبعد از آن، کافر احساس، مسلمان تو بود

کافه بود و من و این بار تو جایت خالیستقهوه ای تلخ و نگاهی که پریشان تو بود

سالها میگذرد ،حسرت یک بوسه سردمانده بر کافه و این قلب که مهمان تو بود

هر چه آمد به سرم از سَر لبخند تو شدهر چه زخم است به دل از لب و دندان تو بود

شاعر:فاطمه الماسیان

گیریم که یلدا هم بیاید… شبی هم به درازا بکشد…

برفی هم ببارد… سفره ای هم چیده شود…

اناری هم باشدو دیوان حافظ هم…

چه یلدایی؟ چه برفی؟ چه فالی؟

بی تو اینجا همه شب یلداست…

همه شب سرد است…

همه شب، یاد آشفته ی تو فال مرا میگیرد…

جایی برای من کنار بگذار

در یلدای امسالت؛در فالِ حافظت؛

پاییز که گذشت…جایی برای من کنار بگذار

در تقویم “زمستانت”….

گفتی: غزل بگو! چه بگویم؟ مجال کو؟شیرین من، برای غزل شور و حال کو؟

پر می‌زند دلم به هوای غزل، ولیگیرم هوای پر زدنم هست، بال کو؟

گیرم به فال نیک بگیرم بهار راچشم و دلی برای تماشا و فال کو؟

تقویم چارفصل دلم را ورق زدمآن برگ‌های سبزِ سرآغاز سال کو؟

رفتیم و پرسش دل ما بی‌جواب ماندحال سؤال و حوصله‌‌ی قیل و قال کو؟

ده روزه هرچی فال میگیرم میگه سفری در پیش داری

والا با این وضعیتی که داریم فکر کنم منظورش سفر آخرته

در فال غریبانه ى خودگشتم و دیدم

جز خط سیاهىته فنجان خبرى نیست…

اسفند من! امسال هم سر حال باشیامسال هم از جلوه مالامال باشی

… اسفند من امسال هم امیدوارمتا هم تماشا باشی و هم فال باشی

یلداتو از عمق شب می آییتاریکی از تو جدا نیستامشب چگونه آغاز می شود ؟با غروب آفتاب و ظهور تو ؟یا ظهور تو و غروب آفتاب ؟تو ستاره ای بر شب تارزلف سیاه تو شعر بلندی است رها بر همه سویلداتو یک بهار در دل پاییزیتو تک بلندای عمر پاییزیغزل کدام فال است که تورا با معنایش بر عشق به دوش می کشدصدای خش خش کدام برگ نامت را فریاد کرد که اینگونه گیسوانت را به نرفتن بافته ایتو راز کدام سرخی اناری که کشف نمی شویتو بغض کدام بارانی که دیده نمی شوییلدابه پی کدام معشوق کش می دهی پاییز را ؟

تویی زیباترین تصویرِنقش بسته در فالمو من با عشقزیباترین نقش تودر فنجاناین قهوه رابا بوسه ایجرعه جرعه نوشیدم

شبِ یلدا شد و

فالی که در این

میکده ی عشق

بپاست

خبراز حافظِ اسرار دهد

که تو تنها

شبِ یلدای منی

با عشق کنار تو،امسال بهتر استحافظ،صدای تو،این فال بهتر استبی مرز و واسطه نزدیک من بیایلدای موی تو،بی شال بهتر است

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا