متن و جملات

متن جاده برفی/ جملات احساسی و عاشقانه سفر در جاده برفی و سرد

در این بخش متن جاده برفی عاشقانه، جملات احساسی سفر در جاده برفی و سفر در جاده سرد را با عکس های زیبا از جاده برفی گردآوری کرده ایم.

عکس و متن جاده برفی

برف به آهستگی می‌باردو منبرای اوتن پوشی گرم می‌بافمدر کلبه‌امکنار این جاده برفی …

جاده برفیآسمان ابری…دل!پشت پنجره غمگین

برف می‌بارد بـه روی خار و خارا سنگکوه‌ ها خاموشدره‌ ها دلتنگراه‌ ها چشم انتظار کاروانی با صدای زنگبر نمی‌شد گر ز بام کلبه‌ ای دودییا که سوسوی چراغی گر پیامی‌ مان نمی‌آوردردپا‌ها گر نمی‌افتاد روی جاده‌ ها لغزانمـا چـه میکردیم در کولاک دل آشفته دمسرد؟

زندگی یک سفر استزندگی جاده و راهی است به آن سوی خیالزندگی تصویری است که به آیینه دل می‌بینیزندگی رویایی است که تو نادیده به آن می‌نگریزندگی یک نفس است که تو با میل به جانت بکشیزندگی منظره است، باران استزندگی برف سپیدی است که بر روح تو بنشسته به شب…

جملات عاشقانه سفر در جاده برفی

در کلبه امکنار این جادهٔ برفیشاید یک روز از راه بیایدو من به انتظار خواهم بودپشت این پنجرهٔ مه گرفتهجاده را می پایم…

چشمان سیاهت ، مرا می بردغنچه لب هایت ، مرا می برد

وقتی که آه میکشد لبهای توپس لرزه ی آهت مرا می برد

تمام جاده ها از برف پر شدتمام گوش ها از حرف پر شد

بیا عشقم به فریاد دلم رسکه صبرم سر رسید ظرف پرشد…

چه زیباست این راه تهی..من چقدر عاشق شده امدر این بارانآن فقط در لبخندم پیداست !این جاده برفی ستتا ماندنی کند رد پایم را…

من می‌رومبا رد پایی که نمی‌مانددر شهر ماحتی زمستانجاده برفی نیست

تو از درد و من از غصه، تو بارونی و من از خاککجای زندگیمون شد، شروع عشق ناب و ژاک

یه عمر گشتیم و آخر هم، رسیدیم توی این ظلمت!توی تاریکی و سرما، میون کوچه غربت

ته این جاده برفی بود، تو تابیدی به این سرماشدی خورشید شبهامو، دلم پر شد از این گرما

بگو تا آخر قصه، برای من تو میمونینگی دلگیره این روزا، بگو چشمامو می‌خونی

متن احساسی برف و جاده

جاده های برفی را قسم می دهمتا به تو منتهی شوند

هر وقت برف می ‌بارد خاطراتمان جان دوباره می‌ گیردو این برف است که مرا بی حضور توراهی جاده های برفی می ‌کند

یه عمر گشتیم و آخر هم، رسیدیم توی این ظلمت!توی تاریکی و سرما، میون کوچهٔ غربتته این جاده برفی بود، تو تابیدی به این سرماشدی خورشید شبهامو، دلم پر شد از این گرما

دلم اون لحظه ای رو میخواد كهتوی ماشين و وسط جاده برفیبا موزيک مورد علاقمون با هم می خونیم

من می رومبا رد پایی که نمی مانددر شهر ماحتی زمستانجاده برفی نیست

پشت کاجستان برفبرف، یک دسته کلاغجاده یعنی غربتباد، آواز مسافر و کمی میل بـه خوابمی نویسم و دو دیوار و چندین گنجشکیک نفر دلتنگ اسـت

گاهی دلتیک رفتن و یک جاده برفی بی انتها می خواهدکه فقط بروی و بروی و بروی

برف به آهستگی می باردو منبرای اوتن پوشی گرم می بافمدر کلبه امکنار این جاده برفی

موارد مورد نیاز جهت آرامش روانبرف و جاده

نیستیو در نبودنتاز سردی فاصله می لرزمبرف دوری اتقلبم را سفیدپوش کردهو من با نگاهی منتظرخیره ام به جاده ای سفیدتا که خورشید نگاهتبه فریادم برسد

قرار بود برفى بیاید و مرا با خود ببردقرار بود برفى بیاید و مـنچترم را بردارمبزنم بـه برفتکه‌ های روحم رابا ان ببارمو گم شومزمستان از نیمه گذشته وخبری از آن برف نیستپس مـن کجا گم شوم؟ چگونه؟

برف که میبارد،دلم دوباره تنگ می شوددلم یک مرد قد بلند میخواهدبا دستهایی بزرگو جیب هایی که جاداشت برای دستهای منمدلم یک جاده ی برفی میخواهد ،تو را که دروغ میگویی هنوز !ومن که حس می کنم خوشبختم !!دلم دروغ میخواهد ، دروغ بگو ……

زمستانی دیگر را جشن می‌گیرمشال گردن می‌اندازمو جاده برفیِ رویای کودکانه‌ام راتا کلبه تنهای نقاشیطی می‌کنم ‌…

چه حال خوبیستهوای دو نفرهدست های دو نفرهیک آهنگ دنج و جاده برفیمن باشم و تو باشی و دوست داشتنی که تمام نشود

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا