متن و جملات

اشعار ایرج جنتی عطایی و ترانه های ماندگار این شاعر و ترانه سرا

در این مطلب مجموعه اشعار ایرج جنتی عطایی و ترانه های معروف این شاعر و ترانه سرا را آماده کرده ایم. ترانه های این شاعر توسط خواننده های معروفی همچون ابی، داریوش، گوگوش و بیژن مرتضوی اجرا شده است.

ترانه ها و اشعار ایرج جنتی عطایی

ایرج جنتی عطایی متولد 19 دا ماه سال 1325 در شهر مشهد است. مادر او از اهالی عشق آباد بود که به دنبال حکومت استالین مجبور شد به مشهد مهاجرت کند. او به دلیل شغل پدر در نیروی هوایی، چند سال را در مشهد گذراند و سپس در دزفول زندگی کرد. ولی بخش تعیین کننده دوره کودکی و جوانی اش در تهران گذشت. او فارغ التحصیل رشته تئاتر از مدرسه هنرهای دراماتیک دانشگاه تهران و دانش آموخته جامعه شناسی هنر از کالج چلسی است.

“درخت”

توی تنهايی يک دشت بزرگکه مثل غربت شب بی انتهاستيه درخت تن سياه سربلندآخرين درخت سبز سرپاست

رو تنش زخمه، ولی زخم تبرنه يه قلب تير خورده، نه يه اسمشاخه هاش پر از پر پرنده هاستکندویِ پاکِ دخيل و طلسم

چه پرنده ها که تو جاده کوچمهمون سفره ی سبز اون شدنچه مسافرا که زير چتر اونبه تن خستگيشون تبر زدن

تا يه روز تو اومدی بی خستگیبا يه خورجين قديمیِ قشنگبا تو نه سبزه، نه آينه بود، نه آبيه تبر بود با تو با اهرم سنگ

اون درخت سربلند پرغرورکه سرش داره به خورشيد ميرسه منم، منم!اون درخت تن سپرده به تبرکه واسه پرنده ها دلواپسه منم، منم!

من صدایِ سبزِ خاکِ سربی امصدايی که خنجرش رو بخداستصدايی که توی بهتِ شبِ دشتنعره ای نيست ولی اوجِ يک صداست

رقص دست نرمت ای تبر به دست!با هجوم تبر گشنه و سختآخرين تصوير تلخ بودنِتوی ذهنِ سبزِ آخرين درخت 

حالا تو شمارش ثانيه هامکوبه های بی امونه تبرهتبری که دشمنِ هميشه یاين درختِ محکم و تناوره

من به فکر خستگی های پٙر پرنده هامتو بزن، تبر بزن!من به فکرِ غربتِ مسافرامآخرين ضربه رو محکمتر بزن!

من به فکر خستگی های پٙر پرنده هامتو بزن، تبر بزن!من به فکرِ غربتِ مسافرامآخرين ضربه رو محکمتر بزن!

این آهنگ توسط ابی اجرا شده است

“با من از ایران بگو”

یاور از ره رسیده با من از ایران بگواز فلات غوطه ور در خون بسیاران بگو

باد شبگرد سخن چین پشت گوش پرده هاستتا جهان اگه شود بی پرده از یاران بگوبا من از ایران بگو

شب سیاهی می زند بر خانه های سوگواراز چراغ روشن اشک سیه پوشان بگو

پرسهءیاس است در اباد این پتیاره گاناز زمی ن از زندگی از عشق از ایمان بگو

سوختم اتش گرفتم از رفیق و نارفیقاز غریب و اشنا یاران هم پیمان بگو

ضجهءنام اوران زخمی به خاموشی نزداز خروش نعرهءانبوه گمنامان بگو

قصه های قهرمانان قهر ویرانگر نداشتاز غم وخشم جهانساز تهی دستان بگو

با زمستانی که می‌تازد به قتل عام باغاز گل خشمی‌که می‌روید در این گلدان بگو

یاور از ره رسیده با من از ایران بگواز فلات غوطه ور در خون بسیاران بگو

باد شبگرد سخن چین پشت گوش پرده هاستتا جهان اگه شود بی پرده از یاران بگوبا من از ایران بگو

توسط داریوش اجرا شده است

“وقتی تو گریه می‌کنی”

وقتی تو گریه میکنی، ثانیه شعله ور میشهگُر میگیره بالِ نسیم، گُلخونه خاکستر میشه

وقتی تو گریه میکنی، ترانه‌ها بَم تر میشنشمعدونیا میترسن و، آیینه‌ها کمتر میشن

وقتی تو گریه میکنی، ابرایِ دل نازک شب آبی میشن برای توستاره‌ها میسوزن و مثلِ یه دسته رازقی، پَر پَر میشن به پایِ تو

وقتی تو گریه میکنی، غمگین میشن قناریا بد میشه خوندن براشون پروانه‌ها دلگیر میشن نقش و نگار میریزه از، رنگین کمون پراشون

وقتی تو گریه میکنی، وقتی تو گریه میکنی

وقتی تو گریه میکنی، شک میکنم به بودنمپُر میشم از خالی شدن، گم میشه چیزی از تَنم

اسیرِ بی وزنی میشم، رها شده توو یک قفسکلافه میشم از خودم، خسته میشم از همه کس

وقتی تو گریه میکنی، ابرایِ دل نازک شب آبی میشن برای توستاره ها میسوزن و مثلِ یه دسته رازقی، پَر پَر میشن به پایِ تو

وقتی تو گریه میکنی، غمگین میشن قناریا بد میشه خوندن براشون پروانه ها دلگیر میشن نقش و نگار میریزه از، رنگین کمون پراشون

وقتی تو گریه میکنی، وقتی تو گریه میکنیوقتی تو گریه میکنی

توسط ابی اجرا شده است

“موسیقی و من”

رقصی بکن چرخی بزن به ریتم موسیقی و منهم جنس اقیانوسو مه هم رنگ مهتابو چمن

رقصی بکن رقصی مثه تجربه رها شدنبهرنگی پوشیدنو گل دادنو زیبا شدن

لهجه عریان تنت نیسمو عاشق می‌کنهستاره شیطون میشه و شب از خوشی دق می‌کنه

جیرجیرکای اسم تورو به باد میگن جار بزنهشیشه عطر تنتو تو نسترن ها بشکنه

رقصی بکن رقصی مثه تجربه رها شدنبهرنگی پوشیدنو گل دادنو زیبا شدن

وسوسه میشه شاپره پری بمون عطر بکشهاز شمعو شعله بگذره که از تو خاکستره بشه

معنی آزادیشو از معنی انسان بگوبرقصو جان خودتو با همه جهان بگو

لهجه عریان تنت نیسمو عاشق می‌کنهستاره شیطون میشه و شب از خوشی دق می‌کنه

جیرجیرکای اسم تورو به باد میگن جار بزنهشیشه عطر تنتو تو نسترن‌ها بشکنه

رقصی بکن رقصی مثه تجربه رها شدنبهرنگی پوشیدنو گل دادنو زیبا شدن

جیرجیرکای اسم تورو به باد میگن جار بزنهشیشه عطر تنتو تو نسترن ها بشکنه

رقصی بکن رقصی مثه تجربه رها شدنبهرنگی پوشیدنو گل دادنو زیبا شدن

توسط بیژن مرتضوی اجرا شده

“شب نیلوفری”

باید از عطر اقاقی تورو آغاز کنمبا صدای خیس بارون تو رو آواز کنماز تماشای قناری به تو پرواز کنم

به تو پُل میزنم از بهانه هامواز همه شبانه ها مو می‌رسم به تو دوبارهبوی عطر تو میدن ترانه هامو پُر اسمت می‌شن عاشقانه هامواز گل و شعر و ستاره می‌رسم به تو دوباره

نیستی امّا یادت اینجاستوقت گل کردن رویاست

به تو من می‌رسم از این شب نیلوفریبه تو می‌رسم من از این راه خاکستریبه تو که خاطره هامو به همیشه می بری

به تو پُل می زنم از بهانه ها مواز همه شبانه ها مو می‌رسم به تو دوبارهبوی عطر تو میدن ترانه هاموپُر اسمت می‌شن عاشقانه هامواز گل و شعر و ستاره می‌رسم به تو دوباره 

نیستی امّا یادت اینجاستوقت گل کردن رویاست

توسط ابی اجرا شد

“به من چه”

همین‌که دل، دلِ خونبارِ ابرههمین‌که شب، شبِ قتلِ ستاره‌اسهمین‌که بغضِ تو، بغضِ همیشههمین که ترسِ من، ترسِ دوباره‌س

کنارِ کوچه‌بچه‌های پرسهتو بُهتِ رعشه و رگ، گرد و سوزنکنارِ مادرک‌های شناورروی سمفونیِ نفرین و شیون

کنارِ فقرِ گُلبانوی ایثارکه می‌فروشه تنش‌و تیکه‌تیکهکنارِ مردِ دریابغضِ خستهکه وا می‌باره از هم چیکه‌چیکه

به‌من‌چه سرخیِ میخک تو مهتاب!؟به‌من‌چه رقصِ نیلوفر روی آب!؟قفس‌بارونه کابوسِ کبوتر!به‌من‌چه کوچه‌باغِ شعرِ «سهراب»؟

ستیزِ تگرگ و گلبرگه!مصاف آینه و الماسه!پیکارِ کبریته و خرمن!نبردِ ارکیده و داسه!

توسط بیژن مرتضوی اجرا شد

“قصه گوی پیر شهرم”

قصه گوی پیر شهرم بگذر آرام از کنارمدر برم منشین برایت قصه ای دیگر ندارم

قصه هایم مرده در من دیگر از افسانه سیرمبر مزار قصه هایم مینشینم تا بمیرم

روزگاری آمدی تا در کنار من بمانیکز دل من میگریزد عشق و رویای جوانی

رفتی و لب های من شد گور سرد قصه هایمآمدی تا بار دیگر جان بگیرد غصه هایم

این زمان افسرده جانی بی پناهمای گنه کرده برو من بی گناهم

توسط گوگوش اجرا شد

“دلم می‌خواد گریه کنم”

رازقی پرپر شد باغ در چله نشستتو به خاک افتادی کمر عشق شکست

ما نشستیم و تماشا کردیمدلم میخواد گريه کنم

برای قتل عام گل برای مرگ رازقیدلم میخواد گریه کنم برای نابودی عشق واسه زوال عاشقی

وقتی که قلبا و گلا شکسته و پرپر شدندوقتی که باغچه های عشق سوختند و خاکستر شدند

من و تو از گل کاغذی باغچه ای داشتیم توی خواببا خشتای مقوایی خونه میساختیم روی آب

وقتی که ما تو جشن شب ستاره بارون میشدیموقتی که پشت سنگر سایه ها پنهون میشدیم

از نوک بال کفترا خون پریدن میچکیدصدای بیداری عشق رو خواب شب خط میکشید

دلم میخواد گریه کنم برای قتل عام گل برای مرگ رازقیدلم میخواد گریه کنم برای نابودی عشق واسه زوال عاشقی

از پشت دیوارای شهر انگار صدای پا میادآوازخون دربدر انگار یه همصدا میخواد

ابر سیاه رفتنیه خورشید دوباره درمیاد،باغچه دوباره گل میده از عاشقا خبر میاد

دلم میخواد گریه کنم برای قتل عام گل برای مرگ رازقیدلم میخواد گریه کنم برای نابودی عشق واسه زوال عاشقی

توسط داریوش اجرا شد

“دیگه گریه دلُ وانمی‌کنه”

زندگی با آدماش برای من یه قصه بودتوی این قصه کسی با کسی آشنا نبود

همه خنجر توی دست و خنده روی لبشونتوی شب صدایی جز گریه ی بی صدا نبود

نمی خوام مثل همه گریه کنمدیگه گریه دلو وا نمی‌کنه

قصه های پشت این پنجره هاغمو از دلم جدا نمی‌کنه

قصه ی ماتم من هر چی که بود هر چی که هستقصه ی ماتم قلب خسته ی یه آدمه

وقت خوابه دیگه دیره نمی خوام قصه بگماز غم و غصه برات هر چی بگم بازم کمه

نمی خوام مثل همه گریه کنمدیگه گریه دلو وا نمی‌کنه

قصه های پشت این پنجره هاغمو از دلم جدا نمی‌کنه

توسط گوگوش اجرا شد

“من و تویی”

گر چه جدا از تو ولی همیشه با تو زیستممن و تویی نکن که من کسی به جز تو نیستم

کم شدم از تو کم شدم کم شدم از وفور توگم شدم از تو گم شدم گم شدم از حضور تو

اواره در قفس شدم ترانه خوان خاموشیبرهنه زیر تیغ تو چه دلبرانه میکشی

گر چه جدا از تو ولی همیشه با تو زیستممن و تویی نکن، که من کسی به جز تو نیستم

چیزی به خاموشی بگو نوری به تاریکی بزناخمی به تنهایی بکن تیره دلی نکن به من

گرم شو از جنون من من همه غشق و اتشممرا صدا کن و ببین چگونه شعله میکشم

نگاه کن ببین که من سایه ی با تو بودنمبالا بلند عشق تو منم ولی من تو ام

دیگر نمانده چیزی از اینه تا رفتن منتو بیا منو بمال خسته نشو از منه من

گر چه جدا از تو ولی همیشه با تو زیستممن و تویی نکن که من کسی به جز تو نیستم

کم شدم از تو کم شدم کم شدم از وفور توگم شدم از تو گم شدم گم شدم از حضور تو

اواره در قفس شدم ترانه خوان خاموشیبرهنه زیر تیغ تو، چه دلبرانه میکشی

گر چه جدا از تو ولی همیشه با تو زیستممن و تویی نکن که من کسی به جز تو نیستم

گر چه جدا از تو ولی همیشه با تو زیستممن و تویی نکن که من کسی به جز تو نیستم

توسط بیژن مرتضوی اجرا شد

“معجزه خاموش”

طعم خیس اندوه و اتفاق افتادهیه آه خداحافظ، یه فاجعه ی ساده

خالی شدم از رویا، حسی من و از من بردیه سایه شبیه من پشت پنجره پژمرد

ای معجزه خاموش، یه حادثه روشن شویه لحظه،فقط یه آه، هم جنس شکفتن شو

از روزن این کنج خاکستری پرپرمشغول تماشای ویرون شدن من شو

برگرد به برگشتن، از فاصله دورم کنیه خاطره با من باش، یه گریه مرورم کن

از گرگر بی رحمه این تجربه ی من سوزپرواز رهایی باش به ضیافته دیروز

به کوچه که پیوستی، شهر از تو لبالب شدلحظه اخر لحظه،شب عاقبت شب شد

آغوش جهان رو به دلشوره شتابان بودراهی شدنت حرفه نقطه چینه پایان بود

ای معجزه خاموش، یه حادثه روشن شویه لحظه،فقط یه آه، هم جنس شکفتن شو

آغوش جهان رو به دلشوره شتابان بودراهی شدنت حرفه نقطه چینه پایان بود

ای معجزه خاموش، یه حادثه روشن شویه لحظه،فقط یه آه، هم جنس شکفتن شو

توسط داریوش اجرا شد

“همسفر”

تو از کدوم قصه‌ایکه خواستنت عادتهنبودنت فاجعه بودنت امنیته

تو از کدوم سرزمین تو از کدوم هواییکه از قبیله‌ی من یه آسمون جدایی

اهل هرجا که باشی قاصد شکفتنیتوی بهت و دغدغه ناجی قلب منی

پاکی آبی یا ابرنه خدایا شبنمیقد آغوش منی نه زیادی نه کمی

منو با خودت ببر ای تو تکیه‌گاه منخوبه مثل تن تو با تو همسفر شدن

منو با خودت ببر من به رفتن قانعمخواستنی هرچی که هست تو بخوای من قانعم

ای بوی تو گرفته تن‌پوش کهنه‌ی منچه خوبه با تو رفتن رفتن همیشه رفتن

چه خوبه مثل سایه همسفر تو بودنهم‌قدم جاده‌ها تن به سفر سپردن

چی می‌شد شعر سفر بیت آخری نداشتعمر کوچ من و تو دم واپسین نداشت

آخر شعر سفر آخر عمر منهلحظه‌ی مردن من لحظه‌ی رسیدنه

منو با خودت ببر، ای تو تکیه‌گاه منخوبه مثل تن تو با تو همسفر شدن

منو با خودت ببر من به رفتن قانعمخواستنی هرچی که هست تو بخوای من قانعم

منو با خودت ببرمنو با خودت ببر

توسط گوگوش اجرا شد

“گریه کنم یا نکنم”

گریه کنم یا نکنم آخر ماجرا رسیدگریه کنم یا نکنم قصه به انتها رسید

تو میروی و آینه پر می‏شود از بی‏ کسیاز من سفر میکنی و به مرگ قصه می‌رسی

ببین که آب می‏شود قطره به قطره قلب منمرگ من و قصه ماست فاجعه جدا شدن

گریه کنم یا نکنم آخر ماجرا رسیدگریه کنم یا نکنم قصه به انتها رسید

تو جامه‏ دان پر می‏کنی من خالی از جان می‌شومیک لحظه در چشمم ببین ببین چه ویران می ‏شوم

بعد از تو با من چه کنم با من بی ‏پناه منکجای شب پنهان شوم کجای این عاشق‏ شکن

تو می‌روی و جان من گور ترنم می‌شودخورشیدکی که داشتم در شب من گم می‏‌شود

چیزی نگو به آینه با رازقی حرفی نزنبرای بار آخرین تنها نگاهی کن به من

گریه کنم یا نکنم آخر ماجرا رسیدگریه کنم یا نکنم قصه به انتها رسید

تو جامه‌‏دان پر می‏کنی من خالی از جان می‌شومیک لحظه در چشمم ببین ببین چه ویران می‏‌شوم

بعد از تو با من چه کنم با من بی‏پناه منکجای شب پنهان شوم کجای این عاشق‏شکن

تو می‌روی و جان من گور ترنم می‌شودخورشیدکی که داشتم در شب من گم می‌شود

چیزی نگو به آینه با رازقی حرفی نزنبرای بار آخرین تنها نگاهی کن به من

گریه کنم یا نکنم آخر ماجرا رسیدگریه کنم یا نکنم قصه به انتها رسید

چیزی نگو به آینه با رازقی حرفی نزنبرای بار آخرین تنها نگاهی کن به من

گریه کنم یا نکنم آخر ماجرا رسیدگریه کنم یا نکنم قصه به انتها رسید

توسط بیژن مرتضوی اجرا شد

“پوست شیر”

قلب تو قلب پرندهپوستت اما پوست شيرزندون تنو رها کنای پرنده پر بگير

اون ور جنگل تن سبزپشت دشت سر به دامناون ور روزای تاريکپشت نيم شبای روشن

برای باور بودنجايی شايد باشه شايدبرای لمس تن عشقکسی بايد باشه بايد

که سر خستگياتوبه روی سينه بگيرهبرای دلواپسی هاتواسه سادگيت بميره

قلب تو قلب پرندهپوستت اما پوست شيرزندون تنو رها کنای پرنده پر بگير

حرف تنهايی قديمیاما تلخ و سينه سوزهاولين و آخرين حرفحرف هر روز و هنوزه

تنهايی شايد يه راههراهيه تا بی نهايتقصه ی هميشه تکرارهجرت و هجرت و هجرت

اما تو اين راه که همراهجز هجوم خار و خس نيستکسی شايد باشه شايدکسی که دستاش قفس نيست

قلب تو قلب پرندهپوستت اما پوست شيرزندون تن و رها کنای پرنده پر بگير

توسط ابراهیم حامدی اجرا شد

“یاور همیشه مومن”

ای به دادِ من رسیدهتو روزایِ خود شکستنای چراغِ مهربونیتو شبایِ وحشتِ من

ای تبلورِ حقیقتتویِ لحظه هایِ تردیدتو شبو از من گرفتیتو منو دادی به خورشید

اگه باشی یا نباشیبرایِ من تکیه گاهیمیون این همه دشمنتو رفیقی جون پناهی

یاور همیشه مومنتو برو، سفر سلامتغمِ من نخور که دوریبرایِ من شده عادت

ناجیِ عاطفه یِ منشعرم از تو جون گرفتهرگِ خشکِ بودنِ مناز تنِ تو خون گرفته

اگه مدیونِ تو باشماگه از تو باشه جونمقدر اون لحظه ندارهکه منو دادی نشونم

یاور همیشه مومنتو برو، سفر سلامتغمِ من نخور که دوریبرایِ من شده عادت

توسط داریوش اقبالی اجرا شد

“رازقی”

از تو تا ویرونی مناز تو تا مرز شکستنفاصله وا کردن درفاجعه صدای بستن

برای ضیافت عشقاگه شب، شب غزل نیستاگه نور آینه به آینهاگه گل بغل بغل نیست

برای گلدون دستاتیه سبد رازقی دارمبهترین قلب تو دنیابرای عاشقی دارم

ترسم از بی رحمی‌شب نیستترسم از دلتنگی فرداستترسم از شب مرگی آوازترسم از تدفین قمری هاست

سهمی از رجعت انسانسهمی از خداشدن باشسهمی از معجزه عشقسهمی از معراج من باش

توسط ابی اجرا شد

“کاش میشد/ قصه گل و تگرگ”

قصه ی من و غم تو قصه ی گل و تگرگهترس بی تو زنده بودن ترس لحظه های مرگه

ای برای با تو بودن باید از بودن گذشتنسر به بیداری گرفته ذهن خواب آلوده ی من

همیشه میون قاب خالی درهای بستهطرح اندام قشنگت پاک و رویایی نشسته

کاش میشد چشام ببینن طرح اندام تو دارهزنده میشه جون میگیره پا توی اتاق میذاره

کاش میشد صدای پاهات بپیچه توو گوش دالونطرف دالون بگرده سر آفتابگردونامون

کاش میشد دوباره باغچه پر گل گلهای تو باشهغنچه ی سفید مریم با نوازش تو پا شه

کاش میشد اما نمیشه، نمیشه بیای دوبارهنمیشه دستات توو گلدون گلای مریم بذاره

کاش میشد اما نمشه این مرام روزگارهرفتنت همیشگی بود دیگه برگشتن نداره

توسط سیاوش قمیشی اجرا شد

“ستاره‌های سربی”

ستاره‌های سربی فانوسکای خاموشمنو هجوم گریه از یاد تو فرامــــوش

تو بال و پر گرفتی به چیدن ستارهدادی منو به خاک این غربت دوباره

دقیقه‌های بی تو پرنده های خستنآیینه‌های خالی دروازه های بستن

اگه نرفته بودی جاده پر از ترانهکوچه پر از غزل بود به سوی تو روانه

اگه نرفته بودی گریه منو نمی بردپرنده پر نمی سوخت آیینه چین نمی خورداگه نرفته بودی و اگه نرفته بودی …

شبانه های بی تو یعنی حضور گریهبا من نبودن تو یعنی وفور گریه

از تو به آیینه گفتم از تو به شب رسیدمنوشتمت رو گلبرگ تورو نفس کشیدم

از رفتن تو گفتم ستاره دربه در شدشبنم به گریه افتاد پروانه شعله ور شد

اگه نرفته بودی جاده پر از ترانهکوچه پر از غزل بود به سوی تو روانه

اگه نرفته بودی گریه منو نمی بردپرنده پر نمی سوخت آیینه چین نمی خورداگه نرفته بودی و اگه نرفته بودی

(اجرا شده توسط ابی)

“فریاد زیر آب”

ضیافت‌های عاشق را خوشا بخشش خوشا ایثارخوشا پیدا شدن در عشق برای گم شدن دریا

چه دریایی میان ماست خوشا دیدار ما در خواب چه امیدی به این ساحل خوشا فریاد زیر آب

خوشا عشق و خوشا خون جگر خوردنخوشا مردن خوشا از عاشقی مردن

اگر خوابم اگر بیدار اگر مستم اگر هشیارمرا یارای بودن نیست تو یاری کن مرا ای یار

تو ای خاتون خواب من، من تن خسته را در یابمرا هم خانه کن تا صبح نوازش کن مرا تا خواب

همیشه خواب تو دیدن دلیل بودن من بودچراغ راه بیداری اگر بود از تو روشن بود

ضیافت های عاشق را خوشا بخشش خوشا ایثارخوشا پیدا شدن در عشق برای گم شدن دریا

نه از دور و نه از نزدیک تو از خواب آمدی ای عشقخوشا خود سوزی عاشق مرا آتش زدی ای عشق

خوشا عشق و خوشا خون جگر خوردنخوشا مردن خوشا از عاشقی مردن

توسط داریوش اجرا شد

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا