غزل شماره ۳۲ از غزلیات صائب تبریزی را در هم نگاران بخوانید. شعرهای صائب معمولاً حاوی تحلیلهای روانشناختی عمیق از انسان و روابط انسانی هستند که میتواند مورد توجه پژوهشگران علوم انسانی قرار گیرد. همچنین غزل شماره ۳۳ از غزلیات صائب تبریزی؛ گرچه محجوب از نظر کرده است بیجایی ترا را در سایت هم نگاران بخوانید.
غزل شماره ۳۲
صوفیان بردند از ره چشمِ جادوی ترا
در کمندِ وحدت آوردند آهوی ترا
آستینافشانی بی جای این تردامنان
کرد محتاجِ شراری شعلهٔ روی ترا
تندبادِ بی اصولِ چرخِ اربابِ سماع
خصمِ تمکین ساخت نخلِ قدِ دلجوی ترا
زود باشد قُربِ این پشمینهپوشان، همچو خط
در نظرها زشت سازد روی نیکوی ترا
ترسم آخر ذکرِ خیرِ اختلاطِ این گروه
بر زبانها افکند لعلِ سخنگوی ترا
شرطِ دلسوزی است جانِ من، که صائب گاه گاه
بر فروزد از نصیحت آتشِ خوی ترا
تفسیر این شعر
این شعر از صائب تبریزی، شاعر بزرگ ایرانی، به زیبایی و عمق احساسات عاشقانه و عرفانی پرداخته است. بیایید هر بیت را به زبان ساده توضیح دهیم:
1. صوفیان بردند از ره چشمِ جادوی ترا
• صوفیان (عاشقان و عارفان) از طریق چشمان جادویی تو، به سمت عشق و حقیقت رفتند.
2. در کمندِ وحدت آوردند آهوی ترا
• آنها زیبایی تو را در دام وحدت و یکی بودن به دست آوردند.
3. آستینافشانی بی جای این تردامنان
• این آستینافشانی (حرکتهای عاشقانه) در مکان نامناسبی برای این تردیدکنندگان انجام میشود.
4. کرد محتاجِ شراری شعلهٔ روی ترا
• این حرکات عاشقانه، نیازمند شعلهای از زیبایی چهرهی تو هستند.
5. تندبادِ بی اصولِ چرخِ اربابِ سماع
• طوفان بیقاعدهای که در چرخشهای سماع (رقص صوفیان) وجود دارد…
6. خصمِ تمکین ساخت نخلِ قدِ دلجوی ترا
• این طوفان، درخت زیبایی قد و قامت تو را به چالش کشیده است.
7. زود باشد قُربِ این پشمینهپوشان، همچو خط
• نزدیکی این پشمینهپوشان (صوفیان) به تو، مانند خطی خواهد بود که در نظرها زشت میشود.
8. در نظرها زشت سازد روی نیکوی ترا
• این نزدیکی ممکن است زیبایی چهرهی تو را در نظر دیگران زشت جلوه دهد.
9. ترسم آخر ذکرِ خیرِ اختلاطِ این گروه
• نگرانم که یادآوری خوبیهای این گروه…
10. بر زبانها افکند لعلِ سخنگوی ترا
• باعث شود که زیبایی تو بر زبانها بیفتد و مورد تحسین قرار گیرد.
11. شرطِ دلسوزی است جانِ من، که صائب گاه گاه
• شرط دلسوزی من این است که صائب (شاعر) گاهی اوقات…
12. بر فروزد از نصیحت آتشِ خوی ترا
• از نصیحتهای خود، آتش عشق و احساسات خود را شعلهور کند.
به طور کلی، شاعر در این شعر به زیبایی و تاثیرات آن بر عشق و عرفان اشاره میکند و نشان میدهد که چگونه عشق و زیبایی میتوانند انسانها را به سمت حقیقت و وحدت هدایت کنند. همچنین، او نگرانیهای خود را درباره تأثیرات اجتماعی و زیبایی معشوقش بیان میکند و در نهایت به دلسوزی و نصیحتهای خود اشاره دارد.