غزل شماره ۳۲ از غزلیات سعدی را در هم نگاران بخوانید. سعدی با آثارش تأثیر زیادی بر فرهنگ و جامعه ایرانی گذاشته است. اشعار او در طول تاریخ منبع الهام برای شاعران بعدی بوده و در بسیاری از محافل ادبی مورد بحث و بررسی قرار گرفتهاند. همچنین غزل شماره ۳۳ از غزلیات سعدی؛ کهن شود همهکس را به روزگار ارادت را در سایت هم نگاران بخوانید.
غزل شماره ۳۲
معلمت همه شوخی و دلبری آموخت
جفا و ناز و عتاب و ستمگری آموخت
غلام آن لب ضحاک و چشم فتانم
که کید سحر به ضحاک و سامری آموخت
تو بت چرا به معلم روی که بتگر چین
به چین زلف تو آید به بتگری آموخت
هزار بلبلِ دستانسرای عاشق را
بباید از تو سخن گفتنِ دری آموخت
برفت رونق بازار آفتاب و قمر
از آن که ره به دکان تو مشتری آموخت
همه قبیلهٔ من عالمان دین بودند
مرا معلم عشق تو شاعری آموخت
مرا به شاعری آموخت روزگار آن گه
که چشم مست تو دیدم که ساحری آموخت
مگر دهان تو آموخت تنگی از دل من
وجود من ز میان تو لاغری آموخت
بلای عشق تو بنیاد زهد و بیخ ورع
چنان بکند که صوفی قلندری آموخت
دگر نه عزم سیاحت کند نه یاد وطن
کسی که بر سر کویت مجاوری آموخت
من آدمی به چنین شکل و قد و خوی و روش
ندیدهام مگر این شیوه از پری آموخت
به خون خلق فروبرده پنجه کاین حناست
ندانمش که به قتل که شاطری آموخت
چنین بگریم از این پس که مرد بتواند
در آب دیده سعدی شناوری آموخت
تفسیر این شعر
این شعر زیبا از سعدی شیرازی به توصیف عشق و زیبایی معشوق میپردازد و به نوعی به آموزههایی که از معشوق و عشق آموخته است، اشاره میکند. در ادامه، به زبان سادهتر و با توضیحات مناسب، نکات اصلی شعر را بررسی میکنیم:
1. آموزش عشق: شاعر میگوید که معلمش (معشوق) همه چیزهایی که درباره عشق و دلبری باید بداند، به او آموخته است. این شامل ناز و جفا و ستمگری نیز میشود.
2. جذب لب و چشم معشوق: شاعر به زیبایی لبها و چشمان معشوق اشاره میکند و میگوید که او تحت تأثیر جاذبههای معشوق قرار گرفته است. او به نوعی خود را غلام و بندهی زیباییهای معشوق میداند.
3. بتگری و زیبایی: شاعر به معشوق میگوید که چرا باید به بتگر (مجسمهساز) چین توجه کند، زیرا زلفهای او خودشان میتوانند به زیبایی بتگری بیاموزند.
4. بلبلان عاشق: شاعر میگوید که هزار بلبل عاشق باید از معشوق یاد بگیرند که چگونه درباره عشق سخن بگویند.
5. بازار عشق: شاعر بیان میکند که رونق بازار آفتاب و قمر (خورشید و ماه) از بین رفته، زیرا همه مشتریان به دکان عشق معشوق آمدهاند.
6. علمای دین: شاعر اشاره میکند که خانوادهاش همگی عالمان دین بودهاند، اما او عشق معشوق را به عنوان معلم خود برگزیده است.
7. سحر چشمان معشوق: شاعر میگوید که روزی که چشمهای مست معشوق را دید، فهمید که چگونه شاعری را یاد گرفته است.
8. تنگی دل: شاعر بیان میکند که تنگی دل او از دهان معشوق آموخته شده و وجود او از میان معشوق لاغر شده است.
9. عشق و زهد: شاعر میگوید که بلای عشق معشوق باعث شده تا زهد و ورع (پرهیزگاری) او را کنار بگذارد و به نوعی به زندگی بیخیالی تبدیل شود.
10. دوری از وطن: شاعر بیان میکند که کسی که در کنار کوی معشوق زندگی کرده، دیگر نه به سیاحت فکر میکند و نه یاد وطن را دارد.
11. زیبایی معشوق: شاعر میگوید که او هیچکس را با این شکل و شمایل و روش ندیده است و این شیوه را فقط از پری (معشوق) آموخته است.
12. خون خلق: شاعر به نوعی اشاره میکند که زیبایی معشوق مانند حنایی است که دستها را به خون خلق فرو برده است.
13. گریه از عشق: در انتها، شاعر بیان میکند که از این پس اینقدر گریه خواهد کرد که اگر مردی بتواند در آب اشکهایش شنا کند، نشاندهندهی عمق عشق و احساس اوست.
به طور کلی، این شعر بیانگر عشق عمیق، زیبایی و تأثیرات آن بر زندگی شاعر است. سعدی با استفاده از تصاویری زیبا و احساسی، احساسات خود را نسبت به معشوق ابراز کرده و نشان میدهد که چگونه عشق میتواند زندگی انسان را تحت تأثیر قرار دهد.