شعر

غزل شماره ۳۱ از غزلیات صائب تبریزی/ نیست ممکن رام‌کردن چشمِ جادوی ترا

غزل شماره ۳۱ از غزلیات صائب تبریزی را در هم نگاران بخوانید. صائب تبریزی به عنوان یکی از پیشگامان شعر فارسی، تأثیر زیادی بر شاعران بعدی گذاشته است. بسیاری از شاعران معاصر و بعد از او تحت تأثیر سبک و زبان او قرار گرفته‌اند. همچنین غزل شماره ۳۲ از غزلیات صائب تبریزی؛ صوفیان بردند از ره چشمِ جادوی ترا را در سایت هم نگاران بخوانید.

غزل شماره ۳۱

نیست ممکن رام‌کردن چشمِ جادوی ترا

سایه می‌بوسد زمین از دور، آهوی ترا

نیستم شایسته‌گر نظارهٔ روی ترا

سجده‌ای از دور دارم طاقِ ابروی ترا

پلهٔ نازِ تو دارد نازنینان را سَبُک

کوهِ تمکین سنگِ کم باشد ترازوی ترا

با سمن چون نسبتِ آن پیکرِ سیمین کنم؟

بسترِ گل، خارِ ناسازست پهلوی ترا

آنچنان کز خط سوادِ مردمان روشن شود

سرمه گویاتر کند چشمِ سخنگوی ترا

هر که را دستی بود در حل و عقدِ مشکلات

بر زبان چون شانه دارد حرفِ گیسوی ترا

چون سکندر، تشنه از ظلمات می‌آمد برون

خضر اگر می‌دید تیغ و دست و بازوی ترا

گر گذارد قوّتِ گیراییی در دست‌ها

در گره بندند گل‌پیراهنان بوی ترا

بر سیه‌روزان ببخشا، کز خطِ شبرنگ هست

در کمین روزِ سیاهِ طرفه‌ای روی ترا

آنقدر جرأت ز بخت‌ِ نارسا دارم طمع

کز دلِ صد چاک سازم شانه گیسوی ترا

مصرعِ برجسته هیهات است از خاطِر رَوَد

چون کند صائب فرامش قدِِّ دلجوی ترا؟

تفسیر این شعر

این شعر زیبا از شاعر بزرگ ایرانی صائب تبریزی است و در آن به زیبایی، عشق و احساسات عمیق اشاره شده است. بیایید هر بیت را به زبان ساده توضیح دهیم:

1. نیست ممکن رام‌کردن چشمِ جادوی ترا

   • نمی‌توانم چشمان جادویی تو را رام و آرام کنم.

2. سایه می‌بوسد زمین از دور، آهوی ترا

   • سایه‌ای که روی زمین می‌افتد، از دور به زیبایی تو احترام می‌گذارد.

3. نیستم شایسته‌گر نظارهٔ روی ترا

   • من شایسته نیستم که چهره‌ی تو را تماشا کنم.

4. سجده‌ای از دور دارم طاقِ ابروی ترا

   • من از دور به ابروهای تو سجده می‌کنم و به آن احترام می‌گذارم.

5. پلهٔ نازِ تو دارد نازنینان را سَبُک

   • ناز تو باعث می‌شود که عاشقان و نازنینان احساس سبکی کنند.

6. کوهِ تمکین سنگِ کم باشد ترازوی ترا

   • کوه‌های محکم هم نمی‌توانند زیبایی و سنگینی وجود تو را اندازه‌گیری کنند.

7. با سمن چون نسبتِ آن پیکرِ سیمین کنم؟

   • چگونه می‌توانم با گل سمن (گلی خوشبو) نسبت به پیکر زیبای تو مقایسه کنم؟

8. بسترِ گل، خارِ ناسازست پهلوی ترا

   • بستر گل‌ها برای تو مناسب نیست، زیرا در کنار زیبایی تو، خارها هم وجود دارند.

9. آنچنان کز خط سوادِ مردمان روشن شود

   • مانند خطی که سواد مردم را روشن می‌کند…

10. سرمه گویاتر کند چشمِ سخنگوی ترا

    • سرمه (داروی آرایشی) چشمان تو را بیشتر از همیشه زیبا و گویاتر می‌کند.

11. هر که را دستی بود در حل و عقدِ مشکلات

    • هر کس که در حل مشکلات مهارت دارد…

12. بر زبان چون شانه دارد حرفِ گیسوی ترا

    • باید مانند شانه‌ای که در موهاست، درباره‌ی زیبایی موهای تو صحبت کند.

13. چون سکندر، تشنه از ظلمات می‌آمد برون

    • مانند سکندر مقدونی که از تاریکی‌ها بیرون می‌آمد…

14. خضر اگر می‌دید تیغ و دست و بازوی ترا

    • اگر خضر (شخصیتی اسطوره‌ای) دستان و بازوهای تو را می‌دید…

15. گر گذارد قوّتِ گیراییی در دست‌ها

    • اگر کسی قدرت جذب زیبایی تو را در دستانش بگذارد…

16. در گره بندند گل‌پیراهنان بوی ترا

    • گل‌ها به خاطر بوی تو در گره‌ها بسته می‌شوند.

17. بر سیه‌روزان ببخشا، کز خطِ شبرنگ هست

    • بر سیه‌روزان (بدبختان) ببخشید که از خط زیبای شما حسرت دارند.

18. در کمین روزِ سیاهِ طرفه‌ای روی ترا

    • آن‌ها در انتظار روزی هستند که بتوانند زیبایی تو را ببینند.

19. آنقدر جرأت ز بخت‌ِ نارسا دارم طمع

    • من به اندازه کافی جرات دارم که از بخت بد خود طمع کنم.

20. کز دلِ صد چاک سازم شانه گیسوی ترا

    • از دل شکسته‌ام شانه‌ای برای گیسوان تو بسازم.

21. مصرعِ برجسته هیهات است از خاطِر رَوَد

    • این شعر عالی هرگز فراموش نخواهد شد.

22. چون کند صائب فرامش قدِ دلجوی ترا؟

    • چگونه می‌تواند صائب فراموش کند قد و قامت زیبای تو را؟

به طور کلی، این شعر بیانگر احساس عمیق عشق و زیبایی است و شاعر با استفاده از تشبیهات زیبا، عشق خود را به معشوقش ابراز می‌کند. شاعر در تلاش است تا احساسات خود را به تصویر بکشد و نشان دهد که چگونه زیبایی معشوقش بر او تأثیر گذاشته است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا