غزل شماره ۳۰ از غزلیات صائب تبریزی را در هم نگاران قرار دادهایم. غزلیات صائب تبریزی یکی از مهمترین و برجستهترین آثار شعر فارسی به شمار میرود. صائب تبریزی، شاعر بزرگ قرن یازدهم هجری، با نبوغ و خلاقیت خود توانست غزلیاتی عمیق و زیبا خلق کند که به لحاظ ادبی و هنری دارای اهمیت ویژهای هستند.
غزل شماره ۳۰
جنّتِ دربسته سازد مُهرِ خاموشی ترا
چهره زرّین میکند چون به، نمدپوشی ترا
حلقهٔ ذکرِ خدا گردد لبِ خاموشِ تو
گر شود توفیق از مردم فراموشی ترا
خانهداری، در گذارِ سیل لنگرکردن است
میشود حِصنِ سلامت، خانهبردوشی ترا
هوشمندی میبرد بیرون ترا از آب و گِل
مینماید صورتِ دیوار، بیهوشی ترا
گوش اگر داری درین بستانسرا هر غنچهای
میکند با صد زبان تلقینِ خاموشی ترا
غافلی چون رشته کز سیمینبرانِ روزگار
رنجِ باریک است حاصل از همآغوشی ترا
خنده چون مینای می کم کن که چون خالی شدی
میگذارد چرخ بر طاقِ فراموشی ترا
آنچنان کز خار آتش را فزاید سرکشی
بیش شد رعناییِ نفس از خشنپوشی ترا
هوشیاری زنگِ غفلت میبرد صائب ز دل
دل سیه چون لاله میگردد ز مینوشی ترا
تفسیر این شعر
این شعر زیبا از شاعر بزرگ ایرانی، صائب تبریزی، به توصیف ویژگیهای روحی و معنوی انسان و تأثیرات آن بر زندگی میپردازد. در ادامه، هر بیت را به زبان ساده توضیح میدهیم:
1. “جنّتِ دربسته سازد مُهرِ خاموشی ترا”
سکوت تو مانند مهر و موم، بهشتی را ایجاد میکند؛ یعنی در سکوت تو زیبایی و آرامش وجود دارد.
2. “چهره زرّین میکند چون به، نمدپوشی ترا”
چهرهٔ تو مانند طلا میدرخشد، وقتی که در لباس ساده و نمدی قرار میگیری؛ یعنی زیبایی در سادگی نهفته است.
3. “حلقهٔ ذکرِ خدا گردد لبِ خاموشِ تو”
لبهای خاموش تو به یاد خدا تبدیل میشود؛ یعنی سکوت تو پر از ذکر و یاد خداست.
4. “گر شود توفیق از مردم فراموشی ترا”
اگر مردم تو را فراموش کنند، این فراموشی باعث توفیق تو خواهد شد؛ یعنی گاهی دوری از مردم به نفع انسان است.
5. “خانهداری، در گذارِ سیل لنگرکردن است”
خانهداری مانند لنگر زدن در برابر طوفان است؛ یعنی حفظ خانواده و آرامش در شرایط سخت اهمیت دارد.
6. “میشود حِصنِ سلامت، خانهبردوشی ترا”
خانهداری میتواند به قلعهای از سلامت تبدیل شود؛ یعنی امنیت و آرامش خانواده مهم است.
7. “هوشمندی میبرد بیرون ترا از آب و گِل”
هوش و ذکاوت انسان را از مشکلات و سختیها نجات میدهد؛ یعنی با فکر و تدبیر میتوان بر مشکلات غلبه کرد.
8. “مینماید صورتِ دیوار، بیهوشی ترا”
اگر بیتوجه باشی، دیوارها نیز برایت بیمعنا خواهند شد؛ یعنی غفلت انسان را از واقعیتها دور میکند.
9. “گوش اگر داری درین بستانسرا هر غنچهای”
اگر گوش شنوا داشته باشی، هر گل و غنچهای میتواند به تو درس بدهد؛ یعنی طبیعت و زیباییها میتوانند آموزنده باشند.
10. “میکند با صد زبان تلقینِ خاموشی ترا”
گلها به زبانهای مختلف به تو یادآوری میکنند که در سکوت، زیبایی وجود دارد؛ یعنی سکوت و آرامش ارزشمند است.
11. “غافلی چون رشته کز سیمینبرانِ روزگار”
اگر غافل باشی، مانند رشتهای هستی که در دنیای پر زرق و برق گم شدهای؛ یعنی باید هوشیار بود.
12. “رنجِ باریک است حاصل از همآغوشی ترا”
رنجهایی که از ارتباطات ناشی میشوند، کوچک اما تاثیرگذار هستند؛ یعنی روابط انسانی همیشه چالشهایی دارند.
13. “خنده چون مینای می کم کن که چون خالی شدی”
خندهی خود را کنترل کن، زیرا وقتی خالی شوی، دیگر نمیتوانی شاد باشی؛ یعنی باید در زندگی تعادل را حفظ کرد.
14. “میگذارد چرخ بر طاقِ فراموشی ترا”
زمان بر فراموشی تو تأثیر میگذارد؛ یعنی با گذشت زمان ممکن است چیزهایی را فراموش کنیم.
15. “آنچنان کز خار آتش را فزاید سرکشی”
مانند خاری که آتش را شعلهورتر میکند، سرکشی و نافرمانی نیز ممکن است باعث افزایش مشکلات شود.
16. “بیش شد رعناییِ نفس از خشنپوشی ترا”
زیبایی نفس انسان از سادگی و خلوص او ناشی میشود؛ یعنی سادگی و بیپیرایه بودن ارزشمند است.
17. “هوشیاری زنگِ غفلت میبرد صائب ز دل”
هوشیاری و آگاهی باعث میشود که صائب از غفلت دور شود؛ یعنی باید هوشیار بود تا از اشتباهات جلوگیری کرد.
18. “دل سیه چون لاله میگردد ز مینوشی ترا”
دل انسان ممکن است مانند لاله تیره شود اگر به افراط در شادی و خوشگذرانی بپردازد؛ یعنی باید تعادل را در زندگی حفظ کرد.
در کل، این شعر به ما یادآوری میکند که سکوت، سادگی، هوشیاری و تعادل در زندگی ارزشمند هستند و باید به این ویژگیها توجه کنیم تا زندگی سالمتر و معنادارتری داشته باشیم.