متن و جملات

شعر یکشنبه با مجموعه اشعار شاد و غمگین در وصف روز یکشنبه

در این مطلب مجموعه شعر یکشنبه با اشعار شاد و غمگین در وصف این روز هفته را گردآوری کرده ایم.

شعر یکشنبه غمگین و شاد

من خواستم با ابیات پراکنده‌ی شعر

تو را خوشبخت کنم

آسمان هم نمی‌توانست ما را تسلی دهد

خوشبختی را من همیشه به پایان هفته

به پایان ماه و به پایان سال موکول می‌کردم

***

اگر خوشبختی را برای یک هفته می خواهید،

به تعطیلات بروید

***

از حدس و گمان های تو ویران نمی شوم

مرا نام تو کفایت می کند

تا در سرما و بوران

زمان و هفته را نفی کنم

***

بانوی من

اگر دست من بود

سالی برای تو می‌ساختم

که روزهایش را

هرطور دلت خواست کنار هم بچینی

به هفته‌هایش تکیه بدهی

و آفتاب بگیری!

و هرطور دلت خواست

بر ساحل ماه‌های آن بدوی

***

تمامِ روزهای هفته سر در گم ام‎

غروب جمعه که می شود‎

سر از دل تنگی در می آورم‎

هنوز از تسلای پنج شنبه

بیرون نیامدم

که جمعه آمد

درختانی را نشان کرده ام

که در روز یکشنبه از زیر آنها

عبور کنم

***

برایت

عطر باغ وُ میوه های جنگلی را

عشق بازیِ آستانه ی در

شنبه های لبریز از عشق

یکشنبه های آفتابی

دوشنبه های خوش خُلق را

آرزو میکنم

***

مهم بودن یا نبودن رو فراموش کن

روزنامه ی روز شنبه زباله ی روز یکشنبه است

***

یک عمر بی قرار که شاید ببینمت

شش روز هفته عاشقم و شنبه تخته سنگ

***

هر جمعه را مشتاق تر خواب تو می بینم

تا هفت روز هفته لیلای خودم باشی

***

دو هفته می گذرد کان مه دوهفته ندیدم

به جان رسیدم از آن تا به خدمتش نرسیدم

***

هفته ای می رود از عمر و به ده روز کشید

کز گلستان صفا بوی وفایی ندمید

***

ناف هفته بد و از ماه رجب کاف و الف

که برون رفت از این خانه بی نظم و نسق

به دور گل منشین بی شراب و شاهد و چنگ

که همچو روز بقا هفته ای بود معدود

***

ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالیست

حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالیست

***

دو هفته رفت که ننواختی به نیم نگاهم

هنوز وقت نیامد که بگذری ز گناهم

***

از تو همین تواضع عامی مرا بس است

در هفته ای جواب سلامی مرا بس است

***

گلرخا سوی گلستان دو سه هفته بمرو

تا ز شرم تو نریزد گل سرخ چمنی

ای عمر عزیز عمر ما باش

نی هفته نه مه نه سال خواهیم

***

آن ماه دو هفته در کنار آید

وز غصه حسود ممتحن گردد

***

دو هفته ماه و فروزنده آفتاب منی

ز دفتر دو جهان فرد انتخاب منی

***

گر ترک دودگیری، آیینه درون را

در عرض یک دو هفته روشن چو ماه سازی

***

در عرض یک دو هفته چو ماهش کند تمام

ناخن زند به دل چو هلال شکستگی

***

به هیچ دل نزنی همچو ماه نو ناخن

اگر دو هفته دل خویش چون قمر نخوری

***

فروغ ماه محال است پایدار بود

دو هفته است لباسی که مستعار بود

***

درین دو هفته که ما برقرار خود بودیم

هزار دولت ناپایدار رفت به گرد

***

تمام خواب غرورست خواجه، زین غافل

که یک دو هفته دیگر فسانه می گردد

به یک دو هفته ز منت هلال شد، مه بدر

شکستن لب نان سپهر آسان نیست

***

درین دو هفته که مهمان این چمن شده ای

به خنده لب مگشا، روزگار گلچین است

***

درین دو هفته که زاینده رود سرشارست

پلی است آن طرف آب، هر که هشیارست

***

بشوی گرد کدورت ز صفحه خاطر

درین دو هفته که ابر بهار در گردست

***

چشم دارم که درین هفته خداگیر شود

دزد معنی که ازو دست عسس کوتاه است

***

نیست در هفته ارباب توقع تعطیل

صبح شنبه شب آدینه درویشان است

***

چون گل دو هفته نیست فزون خوبی جمال حسن تمام،

حسن خصال است پیش ما

***

بار شریعت است که چنبر کند چو چرخ

در یک دو هفته قامت رعنای مرد را

***

هر موج سبزه صیقل زنگ کدورت است

از کف درین دو هفته مده طرف کشت را

***

به یک دو هفته مه چارده هلالی شد

دوام نیست ازین بیش حسن ساخته را

***

زان که جانها را فراقت چون سمن

یک دو هفته بیش ندهد زینهار

به قرب هفته ای ز آن کوه بگذشت

به هشتم خیمه زد بر عرصه دشت

***

که چون بگذرد نیز این هفته عمر،

ز خواب اندر آئی، بود رفته عمر

***

برقع زمه دو هفته برداشت

کار دو جهان صواب ازین ماه

***

همیشه تا گذرد ماه و روز و هفته و سال

سعادت دو جهان باد لازم درگاه

***

شاها! درین دو هفته که خورشید ملک را شد

منحرف مزاج مبارک هلال وار

***

رحیل آمدش هم در آن هفته پیش

دل افگار و سربسته و روی ریش

***

نه از مشتری کز ز حام مگس

به یک هفته رویش ندیده ست کس

***

شنیدم که یک هفته ابن السبیل

نیامد به مهمان سرای خلیل

***

به دروازه مرگ چون در شویم

به یک هفته با هم برابر شویم

***

به یک هفته نقدش به تاراج داد

به درویش و مسکین و محتاج داد

***

گل نیز در آن هفته دهن باز نمی کرد

و امروز نسیم سحرش پرده دریدست

***

ساقی گل و سبزه بس طربناک شده ست

دریاب که هفته دگر خاک شده ست

***

غنیمت دان و می خور در گلستان

که گل تا هفته دیگر نباشد

***

حیف است کشد فرصت دردسر مخموری

در هفته می خواران آدینه نمی باشد

***

درین دو هفته که در قید جسم مجبوری

کشاده گیر در اختیار یا بسته است

***

هلال عید نمود، ای مه دو هفته، کجایی؟

که دوستان را روی چو عید خود بنمایی

***

گویی مه دو هفته بدیدش که هر شبی

بیگانه تر برآید و باریکتر شود

***

به روی لاله در این هفته، لاله گون می نوش

که هفته دگر از بوستان شود سفری

***

اندر آن هفته که بگذشت جهان پیر نمود

وندر این هفته جوانست کران تابه کران

***

چون دو هفته برآمد از ایام

آن نگارین، دو هفته ماه تمام

***

به اشک روی مرا شسته طفل خودرایی

که هفته هفته رخ خویش را نمی شوید

***

دو هفته هست که رفتی ولی بنامیزد

مه دو هفته ازین خوبتر نمی باشد

***

گلان فصل بهاران هفته ای بی

زمان وصل یاران هفته ای بی

***

نغمه مرغ سحری هفته ایست

قهقه کبک دری هفته ایست

***

در پانزده ساله‌گی

زنگ‌های آخر تمام روزهای هفته را

از مدرسه می گریختم

چون زنگ مدرسه‌‌ی تو

دو ساعت زودتر می‌خورد

***

دلم گرفته است

و عصر جمعه بی حضور تو

به هر هفت روز هفته ام سرایت کرده است!

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا