در این بخش زیباترین اشعار با موضوع امام حسین را گردآوری کرده ایم. این شعرهای کوتاه و بلند در مورد رشادت های امام حسین، فداکاری آن حضرت، شعر غمگین و اشعار بلند و کوتاه می باشد و امیدواریم بپسندید.
اشعار کوتاه درباره امام حسین (ع)
شیعیان اسلامی ارادت خاصی به امام حسین (ع) دارند و با شروع ماه محرم در پی تدارک و آماده شدن برای عزاداری امام حسین (ع) می شوند. به همین منظور اشعاری به مناسبت ماه محرم در وصف امام حسین (ع) جمع آوری نموده ایم.
لبم لبریز از جام حسین است
عروج نام من بام حسین است
اگر جراح قلبم را شکافد
به روی لوح دل نام حسین است
تا جان ز تن برادرت گشت جداانگار که جان ز پیکرت گشت جداشمشیر ز بودن خودش مانده خجلچون با لبه اش گل سرت گشت جدا
کوچه کوچه دلم پر از غوغاست
هر طرف خیمه عزا برپاست
ماه خون و خروش و ماتم شد
ماه خون خدا محرم شد
تا که پرسیدم ز قلبم عشق چیستدر جوابم اینچنین گفت و گریستلیلی و مجنون فقط افسانهاندعشق در دست حسین بن علیست
در مکتب عشق شاهباز است حسین
مرات دل اهل نیاز است حسین
ســـــــــرداد نــــداد تن به ذلت اری
جــــاوید کنند نماز است حسین
او که مثل من هزاران دربه در دارد، رفیق
این محال است از یکی مان چشم بر دارد،رفیق
آن زمانی که درون روضه میآئیم ما
شخص او بر تک تک ماها نظر دارد رفیق
دوباره ماه محرم دوباره بوی حسین (ع)دوباره نوشش می از سر سبوی حسین (ع)
دوباره ماه تاثر دوباره ماه عزادوباره سینه زدن در میان کوی حسین( ع)
دوباره شهر بپوشد به تن لباس سیاهرواج هیئت و مسجد ز آبروی حسین (ع)
دوباره ذکر حسین بر لبان پیر وجواندوباره نغمه “هل من”رسد زسوی حسین (ع)
دوباره یاد شهیدان کربلا کردندوباره خوی گرفتن به خلق وخوی حسین (ع)
دوباره لطف خدائی برای شخص زهیرونیک عاقبتی بعد گفتگوی حسین (ع)
دوباره حر پشیمان به محضر مولاعوض نمودن دنیا به تار موی حسین (ع)
دوباره قاسم واکبر، عمویشان عباسفدای حق شده در جنگ با عدوی حسین (ع)
دوباره علقمه وقتلگاه شاه شهیددوباره ناله زینب به جستجوی حسین (ع)
گرفتنش به بغل جسم بی سر مولادوباره بوسه زدن بر رگ گلوی حسین (ع)
دوباره شام غریبان به خیمه ها آتشزنان دربدر وخواهر نکوی حسین (ع)
دوباره یاد اسارت برای آل ا…ویاد سنگ پرانی به راس و روی حسین (ع)
دلم گرفته خدایا زماتم مولانما تو قسمت من زائری به کوی حسین (ع)
تلفیق خدا و خون فقط پیکر توستخورشید گلی از چمن حنجر توست
شب وقف مدار چشم هایت مولا
صبح، آینه ی دستِ بهارآور توست
دلم دریاچهی غم شد دوبارهقد آیینهها خم شد دوبارهصدای سنج و دمام اومد از دوربخون ای دل محرم شد دوباره
سوز همیشه ی جگرم باش یا حسینمن سینه می زنم سپرم باش یا حسیندر طول عمر جز تو پناهی نداشتممثل گذشته ها پدرم باش یا حسینهر روز مادرم سر سجاده گفته استخیلی مراقب پسرم باش یا حسینای نام تو بهانه ی شیرین زندگیشور محرم و صفرم باش یا حسینپایین پات سر بگذارم تو هم بیابالای جسم محتضرم باش یا حسینجان مرا بگیر حوالی قتلگاهاین گونه اخرین خبرم باش یا حسیندستم به دامنت نرسید این جهان اگرباب الحسین منتظرم باش یا حسینباشد قرار بعدی ما اربعین حرممهر قبولی گذرم باش یا حسینسربازهای لشکر یا زینب توایمحرز مدافعان حرم باش یا حسین
شعر بلند و زیبا برای امام حسین
دل بی تـو باشد مرده اي بهتر کـه در گورش کنم
چشمی کـه بیند جز تـو رابا خنجری کورش کنم
افتاده زار و منفعل، در چنگ دیو نفس، دل
دستی بده کاین دیو را از این حرم دورش کنم
دل بحر خون در ماتمت جانِ تشنه اشک غمت
باشد کـه در امواج غم، ازگریه مسرورش کنم
ذکرت کلام الله مـن عشقت کلیم الله مـن
خواهم دلی تا هم نفس با آتش طورش کنم
در سینه دارم آتشی، هرگز ندارد خامشی
پیوسته گرم سوختن با سوزعاشورش کنم
دارم دل دیوانه اي در سیلِ خون ویرانه اي
با اشکم این ویرانه را چون بیت معمورش کنم
دردا کـه دیو نفس دون جانم دریده از درون
با یک نگاهت میتوان این دیو را حورش کنم
مارهوس چون اژدها آورده برروزم چها
بر آن شدم کاین مار را پامال چون مورش کنم
گردیده از دود گنه، پرونده جرمم سیه
با مهرت این پرونده را آیینه نورش کنم
مـن میثم کویِ توام دائم ثناگوی توام
هر حرف را در وصف تـو، صد در منثورش کنم
دل مردان خدا راست ز تو نور حیاتیا قتیل العبرات
شده محکم ز مناجات تو ارکان صلاتیا قتیل العبرات
بابی انت و امی گل گلزار رسولراحت جان بتول
مرتضی سیرت و صورت حسن و حمزه صفاتیا قتیل العبرات
ما ز نور تو رسیدیم به سر منزل عشقای قرار دل عشق
چون تو مصباح هدی هستی و کشتی نجاتیا قتیل العبرات
شعر در مورد امام حسین و ماه محرم
مرغ دلم به عشق شما پر کشیده است
تا آسمان کرببلاتان پریده است
من آمدم برای شما نوکری کنم
من را خدا برای همین آفریده است
رنگ عالم شد سیاه
درجهان عاطفه پیراهن غم شد سیاه
تکیه تکیه یاحسین
درغمت پیراهن این شهر کم کم شد سیاه
چونکه بالاتر نداشت
درمیان ماه ها ماه محرم شد سیاه
در مِنا امسال آه
علقمه شد روسپید و روی زمزم شد سیاه
جلد مانند لباس
بر اَمالی و لهوف و بر مُقرّم شد سیاه
پوست درسینه زنی
سرخ شد، شد نیلگون و آخرش هم شد سیاه
بین این رنگین کمان
دل سپید و چشم سرخ و رنگ پرچم شد سیاه
برتن مسلم هم آه
رد تیر و تیغ ها قدر مُسلّم شد سیاه
حسین بن علی راظهر عاشورا
به مقتل ذکر جانپرور نماز است
بـــه زیر تیر باران بست قامت
کـه از جان نیز بالاتر نماز است
هر کس که حسینی است حقیرش مشمار
در رتبه کبیر است صغیرش مشمار
عنوان گدائی درش آقائی است
آقاست گدای او فقیرش مشمار
شعر رجب جعفری برای امام حسین(ع)هم آیه و هم کتاب می گفت حسینهم لیلی و هم رباب می گفت حسیناعضاء و جوارح قتیل ره عشقدر خون خودش خضاب می گفت:حسین
شعر نو برای امام حسین
گل خوش رنگ و بوی من حسین است
بهشت آرزوی من حسین است
مزن دم پیش من از لاله رویان
که یار لاله روی من حسین است
من آن مداح مست سینه چاکم
که ممدوح نکوی من حسین است
همه در گفتگوی این و آنند
ولیکن گفتگوی من حسین است
سخن بی پرده می گویم زمستی
می و جام و سبوی من حسین است
چو مرغ حق که از حق میزند دم
طنین های و هوی من حسین است
از آن بر تربتش سایم جبین را
که عز و آبروی من حسین است
احد گوئی از آن باشد شعارم
که پیر و نکته گوی من حسین است
یارب دلم از غم حسین محزون کن
در سیـــــنه ی ما محبتش افزون کن
جز مهر حسین هر آنچه باشد به دلم
خون ساز و ز راه دیده ام بیرون کن
عاشق اگر شدم ، اثر چشمهای توستاصلا تمام ، زیر سر چشمهای توستدلهای سنگ را به نگاهی طلا کنیاین کیمیاگری هنر چشمهای توست
فرمانده عشاق، دل آگاه حسین است
بیراهه مرو! سادهترین راه حسین استاز مردم گمراه جهان راه مجویید
نزدیکترین راه به الله حسین است
من تشنه لبم آب حیاتم بدهید
راهی بــــــــــه سفینة النجاتم بدهید
من تذکرۀ کرببلا می خواهم
ای آل محمد (ص) این براتم بدهید
شعر زیبا برای امام سوم
دوست دارم تا تـو در خود محو و حیرانم کنی
قطره ام واصل بـه دریایِ خروشانم کنی
دوست دارم ذره باشم تا کـه در امواج نور
در بغل گیری و خورشید فروزانم کنی
دوست دارم پای تا سر قطعه ابری شوم
تا بـه خاک لاله هاي خویش بارانم کنی
دوست دارم تا دم رفتن بگریم در غمت
کز کرامت خنده اي بر چشم گریانم کنی
دوست دارم دور عباست بگردانی مرا
یا کـه هم چون طره اکبر پریشانم کنی
دوست دارم تا شود قلبم چو جسمت چاک چاک
درکنار قتلگاهِ خویش، مهمانم کنی
دوست دارم تا کـه با یاد لبِ عطشان خود
سوزی و آبم کنی یک باره طوفانم کنی
دوست دارم خار صحرا و بیابانت شوم
تا بـه رویم پاگذاری سرو بستانم کنی
دوست دارم در منایِ عشق هم چون گوسفند
پیش پای زائران خویش قربانم کنی
دوست دارم میثم کویِ تـو باشم یا حسین
تا فراز دار عشقِ خود، ثنا خوانم کنی
اشعار غمگین ماه محرم
حاجیان جمع اند دور هم همه
پس کجا رفته حسـین فاطمه
حاجـیان رفتند یکـسر درمنا
پس چرا اورفته سوی کربـلا
او بجای موی سر ،سـر میدهد
قاسـم و عـباس و اکبر میدهد
سعی حـج او صفا باخنجر است
مروه اش قبر علـی اصغر است
مجموعه شعر بلند و دلنوشته امام حسین
در خلقت ما سوی سهیم است حسین
در نزد خدا ذبح عظیم است حسین
ای غــــــــرقِ گنه بگیر دامانش را
زیـــــرا چو خدای خود کریم است
ای هم به علی هم به خدا دست اباالفضل
ساقی ننوشیده ز می مست اباالفضل
گفتم به دلم کیست گشاینده چنین گفت
تا بوده علی بوده و تا هست اباالفضل
قیامت بی حسین غوغا ندارد
شفاعت بی حسین معنا ندارد
حسینی باش که در محشر نگویند
چرا پروندهات امضاء ندارد
ای دُرّ خــــــــوشاب یا ابا عبدالله
ای گــوهر ناب یا ابا عبدالله
از نوکر در ماندۀ خود دست بگیر
در روز حساب یا ابا عبدالله
انگار تمام شهر تسخیر شده
بنگاه فروش غل و زنجیر شده
از چارطرف حرملهها آمدهاند
بازار پر از نیزه و شمشیر شده
بنال ای دل! بنال که اربـعین شـد
که لرزان از غمش عرش برین شـد
بـــنـال ای دل! نـــوا نیـــنوا را
گلـــستان کـرده زینب کـربلا را
بــنـال ای دل ! نوای غــم رسیده
فــلک چون زیـنب کـبری نـدیده
به سینه هرکه تمنای کربلا داردهمیشه در دل خود روضهای به پا داردکسی که عشق تو دارد دگر چه کم دارد؟بدون عشق تو عالم کجا بها دارد؟
شعر و غزل برای امام حسین (ع)
عبد توام اگر زکرم باورم کنی
پا بر سرم بنه کـه زعالم سرم کنی
یا همچو شمع سوخته کن قطره قطره آب
یا شعله اي ببخش کـه خاکسترم کنی
عمری بـه زخم هاي تنت گریه کرده ام
تا وقت مرگ خنده بـه چشم ترم کنی
خار رهم مگر بـه نگاه تـو گل شوم
خاک در توام تـو مگر گوهرم کنی
یک عمر سائل دراین خانه بوده ام
حاشا کـه وقت مرگ جدا زین درم کنی
تنها شرابِ روح مـن از جام چشم توست
چشمی گشا کـه مست از این ساغرم کنی
یک عمر دوختم بـه نگاه تـو چشم خویش
تا یک نگاه در نگه آخرم کنی
از ذره کمترم تـو توانی بـه یک نگاه
برتر زآفتابِ جهان پرورم کنی
هرگز بجز در تـو دری را نمیزنم
اي وای اگر گدای در دیگرم کنی
مـن میثمم امید کـه محشور از کرم
با میثم علی بـه صفِ محشرم کنی
اشعار سوزناک ماه محرم و حضرت حسین
حـــلال جمیع مشکلات است حسین
شـــویندۀ لوح سیئات است حسین
ای شیعه تو را چه غم ز طوفان بلا
جائی که سفینة النجاة است حسین
با عشق حسین هر که سر و کار ندارد
خشکیده نهالیست ، پر و بال نداردما غرق گناهیم و ز آتش نهراسیم
آتش به محبان حسین کار ندارد
گدای هر شب و روز حسینم
پر از آتش پر از سوز حسینم
اگر خورشیدم و هستم منور
ز سیمای دل افروز حسینم
لبم لبریز از جام حسین است
عــروج اوج من بام حسین است
اگــــــر جراح قلبم را شکافد
به روح لوح دل نام حسین است
دوباره مـرغ روحم هوای کــربلا کرد
دل شکسته ام را اســـیر ومبــتلا کــرد
زسر گذشته اشک به لب رســیده جـانم
که هـرچه کردبامن فراق کربــلا کــرد
شـودتمام هـــستی فــدای آن دودســـتی
که غرق بوسه بااشک علی مرتضی کرد
نگشت آنی آن دست جدا ازدامن دوست
اگر چه تـیغ دـشمن زپـیکرش جـدا کرد
جــز از برای داور دوتا نگــشت اکـــبر
چه شد که خصـم کافر جبین او دو تا شد
سزد هـمه جوانان حــنا زخــون ببــندند
که جا به حـجله خون یتـیم مـجتبی کرد
فدای لــب آن جــوانی که درنــماز ایثار
زخون وضــو گرفت وبه اکبر اقتدا کرد
فدای شـیرخواری که وقــت جان نثاری
دوچشم خود ببست ودولب به خنده واکرد
فـــدای آن شـــهیدی که زیــر تـــیغ قاتل
سرش بریده گشت وبه شیعیان دعا کرد
فدای جـــسم پاکی که قطعه قطعه گردید
زقطــره خونـــش حـــسین را صــدا کرد
ما شیعهزادهایم و همین اعتبار ماست
در راه دوست، دادن جان، افتخار ماست
هرگز به زیر بیرق دشمن نمیرویم
تا پرچم عزای حسینی کنار ماست
سرم سودایی جام حسین است
همیشه بر لبم نام حسین است
دلم گر چون کبوتر پر بگیرد
اقـــامتگاه او بام حسین است
شعر سوزناک برای امام حسین
اي همه بودو هست مـن، بسته بـه تار موی تـو
زائر کعبه اي ولی کعبه کجا و روی تـو؟
تـو بـه کنار کعبه اي گرم دعا برای مـن
مـن دل شب بـه کوچه ها در پی جستجویِ تـو
کوچه بـه کوچه هر قدم سعی صفا و مروه ام
لحظه بـه لحظه ذکر مـن یکسرِه گفتگوی تـو
حلق مـن ار بریده شد در ره عشق تـو چـه غم؟
وای بحال مـن اگر تیغ برد گلوی تـو
روی تـو غرق بوسۀ خاتم الانبیا شده
حیف بود کـه سنگ کین بوسه زند بـه روی تـو
خصم سر تـو را برد تا کـه بـه هم گره خورد
پنجه قاتل تـو و طره مشک بوی تـو
زائر دست بسته ام رو بـه رویت نشسته ام
در یم خون گشوده ام چشمِ دعا بـه سوی تـو
گو بکشند هر طرف پیکر بی سر مرا
تا بزنم بـه زخم تن بوسه بـه خاک کوی تـو
سر چـه بود کـه تا کنم نثار خاکِ مقدمت؟
جان دو طفل کوچکم فدای تار موی تـو
سوز درون میثمت وقف هماره غمت ن
خل همیشه سبز او آب خورد زجوی تـو
بی حسین بن علی احساس پیری می کنم…
نی که پیری بلکه احساس حقیری می کنم…
گفت سائل از چه رو محکم به سینه می زنی ؟
گفتم از آیینه ی دل گردگیری می کنم ….
می دونم ارباب الان که دارم مینویسم گناهام از همه عالم بیشتره …
اما چه کنم هر کار هم که کرده باشم بازم نوکره خودتم…
دوست دارم ارباب جونم…
مجموعه اشعار امام حسین (ع)
از ازل در طَلَبَت چشم ترم گفت حسین
هرکجا بال زدم، بال و پرم گفت حسین
مادرم داد به من درس محبت اما
من حسینی شدم از بس پدرم گفت حسین
هرکه عاشق بر حسین شد منصبی دارد
احترامی بس مقدس نزد اهل راز دارد
مکتب عشق حسینی بین که هفتاد و دو ملت
در شگفت از این که هفتاد و دو تن جانباز دارد
ای بنازم بر چنین هنگی که پیشاهنگ لشکر
همچون اصغر کودک شش ماهه ای سرباز دارد
هرکه مرا به روضه تو راه داده است
تاج محبت تو به فرقم نهاده است
از ابتدای خلقت حق در دو چشم ما
تصویری از عزای محرم فتاده است
از داغ حسین اشـــــــــک روانی داریم
و ز ماتم او سوز نمهنی داریم
ما گر چه بد هستیم و لیک چون حسین
مـولای کریم و مهربانی داریم
از علقمه آمدی بگو یاس کجاست ؟
گلواژه عشق و شور و احساس کجاست ؟
دستت به کمر گرفته ای لب بگشا
بابا تو بگو عمویم عباس کجاست ؟
سلام بر تو ای ساقی عطشان
فریاد حسین را شنیدیم همه
از کوفه به سوی او دویدیم همه
رفتیم به کربلا ولی برگشتیم
از شمر اماننامه خریدیم همه
در حنجرهی زمانه تابید اصغرهی گریه نکرد! هی ننالید اصغردیگر نگران نباش آرام بگیرآسودهتر از همیشه خوابید اصغر
به دلم آرزوی مرقد کربلا دارم
دلخوشم یه ارباب کریم و باوفا دارم
هر کی ام یا هر چی ام آقا فقط تو رو دارم
این ی بار رو راست میگم، من بخدا دوستت دارم
کاش می دونستی آقا که من چقدر دوستت دارم
همه شب به عشق تو سر به بیابون می ذارم
دستت رو بذار رو قلبم تا که آروم بگیرم
اگه تو نیای حسین(ع) من بخدا زود می میرم
اسم تو هرجا بیاد همون جا کربلای ماست
اینم از معجزه ارباب باوفای ماست
آئینۀ حق نما حسین است حسین
جان و تن مصطفی حسین است حسین
مصبـــاح هدایت بشر تا محشر
بـــــــــــــــی شبهه حسین است حسین
بیوقفه بیمقدمه هیئت گرفتنیستهیئت گرفتنیست سعادت گرفتنیست
از موقع ورودیه تا آخر دعاهر حاجتی در این دو سه ساعت گرفتنیست
می دانی! …
همان جا که در آخرین بند زندگیت فرمودی:
بسم الله و بالله…
من از این دورها
از پشت فرسنگ ها فاصله
قلب سرخم را به سوی تو
به پرواز در می آورم
می آیم تا کنج شش گوشه ات
آنجا که تا آسمان و ملکوت
یک چشم بر هم زدن راه است …
می آیم تا در آغوش ضریحت عشق را پیدا کنم …
شعر بلند در مورد امام حسین (ع)
یگانه بانوی پرچم به دوش عاشورابه نخل سبز ز ماتم تکیده می ماندمیان خیمه ی آتش گرفته، طفل دلمبه آهویی که ز مردم رمیده می ماندشب است گوش یتیمان ز ضربت سیلیبه لاله های ز حنجر دریده می ماندرقیه طفل سه ساله که حوری حرم استبه آن که رنج نود ساله دیده می ماندامام صادق حق پشت ناقه ی عریانبه زیر یوغ چو ماه خمیده می ماندشوم فدای شهیدی که در کنار فراتبه آفتاب به خون آرمیده می ماندهلال یک شبه ی من، ز چیست خونینی؟نگاه تو به دل داغ دیده می ماندحکایت احد و اشک چشم خونینشبه اختران ز گردون چکیده می ماند
از خرمن خوشه نچیدن سخت است
بر کرب و بلایت نرسیدن سخت است
یک عمر حسین گفتن و از درگه تو
یکـــــــبار جوابی نشنیدن سخت است
سعی کن حرص و طمع خانه خرابت نکند
غافل از واقعه روز حسابت نکند
ای که دم میزنی از عشق حسین بن علی
آنچنان باش که ارباب جوابت نکند
خالق عشق و محبت یا حسینای قتیل دشت غربت یا حسین
ای گل صحرا نبرد فاطمهای صفای آل عصمت یا حسین
ای که جانت سوخت از لب تشنگیای فدای کام خشگت یا حسین
آن قدر سوز عطش بالا گرفتتا که شد بی نور چشمت یا حسین
تشنه ام تشنه ترم کن بر غمتیا بمیرم یا شهادت یا حسین
یکشبه راه مرا کوتاه کنبا نگاهی از محبت یا حسین
دوست دارم پیشت آیم لحظه ایتا نمایم با تو صحبت یا حسین
خیمــه ماه محرم، زده شد در دل ما
بـــــــاز نام تو شده زینت هر محفل ما
جز غم عشق تو ما را نبود سودائی
عشق سوزان تو آغشته به آب و گلِ ما
آبروی حسین به کهکشان میارزد
یک موی حسین بر دو جهان میارزد
گفتم که بگو بهشت را قیمت چیست
گفتا که حسین بیش از آن میارزد
می آیم از راهی که خطرها در او گم است
از هفت منزلی که سفرها در او گم استاز لابهلای آتش و خون جمع کرده ام
اوراق مقتلی که خبرها در او گم استدردی کشیده ام که دلم داغدار اوست
داغی چشیده ام که جگرها در او گم استبا تشنگان چشمه ی «أحلی من العسل» نوشم
ز شربتی که شکرها در او گم است
تا بال و پر عشق بـه جانم دادند / در وادی عاشقان مکانم دادندگفتم کـه کجاست کعبه اهل ولا/ درگاه حسین را نشانم دادندایام سوگواری حسینی تسلیت باد
شعر در مورد شهادت امام حسین
عقیدهی همه یاران به اتفاق این استکه اشک شور بیاد حسین شیرین است
کنار قتلگه او به گریه جان دادنز وعدهها که به خود دادهام یکی این است
ماه و خورشید سراسر به تماشا آمدگوییا رایحه ی حضرت مولا آمدآسمان فرش شد و زیر سم اسبش ریختعرشیان همهمه کردند که : سـقا آمد …!«آب از هیبت عباسی او می لرزید »که چرا در پی رودی ، خود دریا آمد ؟چشم در چشم فرات است و دلش در خیمهیاد آن دم که رقیه به تمنا آمد
هرگز نگذاشت تا ابد شب باشداو ماند که در کنار زینب باشد
سجّاد که سجّاده به او دل میبستتدبیر خدا بود که در تب باشد
این که خود تشنه ولی جرعه ای از آب نخوردتا ابد در نظر عشق ، معما آمد !دست و مشک و علم افتاد ، ولیکن سقاسربلند است در آن لحظه که زهـرا آمد …
در بند کسی باش که در بند حسین است
گلواژهی لبهاش شکرخند حسین است
آنکس که گلت را به یکی «فاطمه» گفتن
آدم بنموده است هنرمند حسین است
گودال قتلگاه … گل و بوی پیرهندر جست وجوی یوسف زیبای بی کفنپیداست آه … منظری از ماه چاک چاکخورشید رنگ باخته و تکّه تکّه تنگرگی نشسته بر تن خورشید و می دردشال و عبا و پیرهن سرخ آن بدنگفتند : رستخیز عظیمی است نی نوا …نه … رستخیز گوشه ای از نی نوای زنتاریک می شود همه جا … بی کس و غریبسخت است هم علی شدن و هم حسن شدنای ماه سرخ! سر بزن از پشت نیزه هاای چاک چاک ماه! کجایی حسین من؟قرآن بخوان که بشنوم آوای هفت بندای آیه مقطعه ، با آن لب و دهنافتاده عکس ماه ، لب گودی و زنیدر جست وجوی یوسف زهرای بی کفن …
با ذکر حسین لطمه و دیوانه دلی را عشق است
این ذکر پر آوازه و شور ازلی را عشق است
مجنون که دو چشمش به حسین و حرم افتاد چنین گفت
لیلی به درک فقط حسین بن علی را عشق است
متن و جملات در مورد امام سیوم شیعیان
ما سینه زنان رسم جنون باب نمودیم
جان و سر خود هدیه به ارباب نمودیم
از عمق درون ناله و فریاد نمودیم
با سینه زدن زلزله ایجاد نمودیم
مردم این جا شیر و شربت می دهندتوی سینی با محبّت می دهندکربلا اصلاً چنین صحبت نبودصحبت این شیر و آن شربت نبودحرمله ، آن جا به جای ظرف شیرداشت در دستان خود صد شعله تیرتا گلوی اصغر بی تاب سوختحرمله، بر آن گلو یک تیر دوختای خدای من فغان و آه و دردتیر خشم آمد گلو را پاره کردای حسین! آقای خوبان تسلیتدیده های زار و گریان! تسلیت
عالم همه قطره هست و دریاست حسین
خوبان همه بندهاند و مولاست حسین
ترسم که شفاعت کند از قاتل خویش
از بس که کرم دارد و آقاست حسین
گفتند گلوی اصغرت راشش ماهه رسیده نوبرت راآنجا که شکوفه بود و طوفانآن صحنه ی نابرابرت راوقتی که به گوش خلق خواندیآوای زلال کوثرت راپرواز بلند تیر می دیدپرپر شدن کبوترت رادر سینه ی غنچه ها نشاندیلبخند قشنگ آخرت را
آن نخل به خون طپیده را، میبوسید
آن مشک ز هم دریده را میبوسید
خورشید،کنار علقمه خم شده بود
دستان ز تن بریده را میبوسید
ما سینه زنان، رسم جنون باب نمودیم
جان و سر خود هدیه به ارباب نمودیم
از عمق درون ناله و فریاد نمودیم
با سینه زدن زلزله ایجاد نمودیم