در این بخش از سایت ادبی و هنری هم نگاران قصد داریم برای شما دوستان درباره رنگ محبوب و زیبای بنفش چندین متن و شعر را قرار دهیم. پس اگر شما نیز طرفدار این رنگ زیبا هستید؛ در ادامه با ما باشید. البته لازم به ذکر است که تمامی این متنها به نحوی به رنگ بنفش ربط دارند.
روانشناسی رنگ بنفش
رنگ بنفش با معانی مختلفی از جمله خرد، خلاقیت، سلطنت، قدرت، جاهطلبی و تجمل همراه است. همچنین میتواند نشاندهنده جادو، اسراف، صلح، غرور، استقلال و ثروت باشد. همانند سایر رنگها، بنفش نیز موضوع روانشناسی رنگها است که نشان میدهد رنگها میتوانند تأثیر قدرتمندی بر خلقوخو و حتی رفتارها داشته باشند.
مردم اغلب این رنگ را مرموز، معنوی و تخیلی توصیف میکنند. بنفش بهندرت در طبیعت دیده میشود، بنابراین بهعنوان کمیاب و جذاب دیده میشود. رنگ بنفش اغلب برای نماد خلاقیت، سلطنت، زنانگی و معنویت استفاده میشود. در برخی موارد از رنگ بنفش برای نماد ثروت و سلطنتی بودن، استفاده میشود. همچنین گاهی اوقات با جادو، صلح و غرور همراه است.
در یک مفهوم دیگر فیزیولوژیکی، بنفش اثر آرام بخشی بر ذهن و بدن دارد. در حالی که اغلب نشاط آور و الهامبخش است، ته رنگ آبی که در بنفش دیده میشود نیز تضمین میکند که یک اثر تسکیندهنده احساس میشود و فشارخون و ضربان قلب را کاهش میدهد.
بنفش شاد، غریب و بازیگوش است. با فرار از واقعیت و تصاویر جادویی همراه است. بنفش اغلب بیانگر استقلال است زیرا رنگ اصلی نیست و اغلب نشانهای از ادغام امور روزمره با نوآورانه است.
بنفش همچنین با شجاعت همراه است و قلب بنفش به اعضای نیروهای مسلح ایالات متحده که در حین انجام وظیفه مجروح شدهاند اعطا میشود. استفاده حرفهای از رنگ بنفش نشاندهنده شجاعت بالا و اهداف عالی است
روانشناسی رنگ بنفش نشان میدهد که افرادی که به رنگ بنفش علاقه دارند دارای روح مهربان و آزادهای هستند و احساسات آنها عمیق است و میتوانند نسبت به نظرات آزاردهنده دیگران کاملاً حساس باشند، اگرچه هرگز آن را نشان نمیدهند.
متنهای زیبا درباره رنگ بنفش
Only girls with good taste understand
the power of purple
فقط دخترهای خوش سلیقه
قدرت رنگ بنفش را درک می کنند
چه زیباست دنیا
چه زیباست زندگی
و چه زیباتر که ترکیبی از رنگ بفش
به دیوارهای زندگی بپاشیم
هرگز دختری را که خط چشم بنفش می کشد
دست کم نگیرید
بنفش یه
سر و گردن از همه رنگا بالاتره
بنفش خیلی شبیه شخصیت منه
پرشور
باکلاس
و خانمانه
من متقاعد شده ام که بنفش می تواند
هم لوکس باشد
و هم متواضع
قدرت بنفش را فقط دخترانی با سلیقه خوب درک می کنند
شما فقط بنفش نمی پوشید
بلکه شخصیت خود را با آن بیان می کنید
بنفش رنگ مورد علاقه من است
باعث می شود به بهار و تابستان فکر کنم
متفاوت باش
خلاق باش
هیچ کس گل خاصی را در باغی پر از هزاران گل زرد به یاد نمی آورد
اما گلی را که توانسته رنگش را به بنفش تغییر دهد
به خاطر خواهد آورد
بنفش آخرین رنگ رنگین کمان است
بنابراین به این معنی است که من تو رو
برای مدت طولانی دوست خواهم داشت
و به تو اعتماد خواهم کرد
شکست عشقی فقط اونجاش
که تو براش قلب بنفش می فرستی
ولی اون گل رز با دست می فرسته
بنفش
رنگ دوستی
محبت
گرمی عشق
وفاداری
و حس خوب زندگی ست
یک باغ بنفش رنگ
همیشه شکوفا ست
ارغوانی فقط یک رنگ صورتی ست
که سعی می کند بنفش باشد
بنفش مغرورترین رنگ دنیاست
رنگ بنفش می تواند به شما
احساس قدرت و انگیزه
و در عین حال احساس آرامش بده
Purple is a highly poetical colour
بنفش رنگی بسیار شاعرانه است
همه رنگ های دیگر فقط رنگ هستن
اما بنفش روح داره
وقتی به اون نگاه می کنی
به تو نگاه می کنه
I am convinced purple can be both
luxurious and modest
من متقاعد شده ام که رنگ بنفش می تواند
هم لوکس باشد و هم ساده
بنفش قدرتی دارد که مستقیما بر روح تاثیر می گذارد
برگ های سبز و بنفش
و گل های سرخ و سفید
در فضای درخت ها تماشائی است
مداد رنگ های خدا چه زیباست
مشکی رنگ مردانه است
و بنفش رنگ زنانه
شعر درباره رنگ بنفش
کاروان شتران
ساربان، بار گران
همه گم در قدحی
قدحی از باد، شن های روان
خسته از آنچه تکامل ازشان ساخته بود
دختران و پسران
ساربان چند صباحیست که ره گم کرده
ولی افسوس غرورش دهنش دوخته است…
روز و شب از پس هم آمد و شد
ساربان دغدغه اش وجهه ی خود
صورتش در پس دستار نهان کرد و دگر هیچ نگفت…
شب سوم همه از انس و شتر
همه از پیر و جوان
یک به یک جان دادند
جمع از هرکه که در جمع خودش داشت همه منها شد
ساربان تنها شد
پس از آن خشم خدا بود که در پهنه ی صحرا پیچید
خشم چرخی زد و افتاد و درختی بشکافت
قسم سخت خدا باطل شد
آیه ای نازل شد
طیفی از رنگ بنفش
آتشی حاضر شد
و دگر هیچ خداوند پرستیده نشد
که از آن معجزه شاید هبلی نو خیزد
ساربان برخیزد…
ساربان آمد و قرآن نوینش بگشود
که در آن آمده بود:
لعنت الله بر آن وجهه ی تو
لعنت الله بر آن وجهه ی تو
لعنت الله بر آن وجهه که دارایی توست
لعنت الله بر آن وجهه که سرمایه ی توست
لعنت الله بر آن وجهه که از گفتن حق لالت کرد
لعنت الله بر آن وجهه که تنهایت کرد…
هیچ چیز بی اِشکال نیست
هیچ چیز بی اَشکال نیست
حتی جهانی که تو آفریده ای !…
بگذار پای دریاهای کشیده بر بوم نقاشی ات
بادبادکهای تو را هوا کنم,
آسمان پرنده ی تو و
تیر کمان تو باشم ,
رها تا گستره ی چشمان شاعرانه ات !…
بی غرور…
نشسته ای و غروب را قرمز می زنی
می زنی رنگ رنگ
سبز بزن بر تن برهنه ی من
بگذار تک درخت تو باشم.
هیچ چیز بی اِشکال نیست
هیچ چیز بی اَشکال نیست
حتی جهانی که من آفریده ام.
پای مردابهای کشیده بر بوم نقاشی ام
میان پرندگان و نیلوفرها
میرقصی با پیراهن صورتی
که رنگ زده ام رنگ,
عزیز…. پاکترین آواز جهان را
چه رنگ میزنی؟
که من حنجره ات را با دریاها پیوند
صدایت را با حنجره ام پیوند
تازه ترین شعرم را بزن رنگ
آبی…بنفش….سرخ کمرنگ.
بی انتها!..
هیچ کم و کاستی ندارد حالا
جهانی که تو آفریده ای
جهانی که من آفریده ام!…
چه بوی خوشی میدهد این جامهی قدیمی
این پیراهن بنفش
این همه پروانهی قشنگ در قابِ نامهها،
این چند حبهی قند در کنج روسری
قاب عکسی کهنه
بر رَف گِلاندود بیآینه،
و جستجوی خط و خبری خاموش
در ورقپارههای بینشان
که گمان کرده بودم باد آن همه را
با خود برده است.
صبح بخیر بنفش تو،
از آن سوی گوشیِ تلفن
جنگلی را در من رویاند!
چای بنفشه دم میکنیم
سرشار از عطر لیمو
که افشردهایم بر نفسهایمان؛
زیر درخت نارنج…
و تو با من که اشک ریزانم
سایهنشین میشوی!
تو دره بنفش غروبی که روز را
بر سینه می فشاری و خاموش می کنی
در سایه ها فروغ تو بنشست و رنگ باخت
او را به سایه از چه سیه پوش می کنی؟
اینکه شمعدانی را “جانم” صدا می زنم،
دست خودم نیست
همیشه فکر می کنم که گلها را
تو به دنیا آوردی
به گلهای مریم و نرگس و یاس
یا همین بنفشه و شب بو
نگاه کن
زیبایی شان به تو رفته
تنهایی شان به من.
بعد از تو ما مثل بنفشه ها زندگی کردیم
ناچار بودیم
به درخت ها فکر کنیم
و زندگی کنار پنجره بود
کنار آستین کتم
زندگی در یک قدمی بود
به خاطر تو خشمم را در بهار پنهان کردم
دستم را به نرده ها گرفتم
و از هیاهو دست کشیدم
زانو زدم
و سرم را چون دهان عطری باز کردم.
بهار به بهار …
در معبر اردیبهشت،
سراغت را
از بنفشه های وحشی گرفتم
و میان شکوفه های نارنج
در جستجویت بودم !
در پاییز یافتمت …
تنها شکوفه ی جهان
که در پاییز روییدی !.
بنفش گریه میکند تمام اتاق
تا صبح !
در همآغوشی خاطره هایت
و مردی
با موسیقی باران
شعر میکند گریه هایش را
«بیا علوسک من! تا دوباله بل گلدیم
به شهل خوب و قشنگ ستاله بل گلدیم»
ستاره ها چه کثیف اند و ماه، هرزه نگاه
بنفش می شوم از زندگی، شبیه تلخیِ آه
تو دره بنفش غروبی که روز را
بر سینه میفشاری و خاموش میکنی
در سایهها فروغ تو بنشست و رنگ باخت
او را به سایه از چه سیه پوش میکنی؟
تا صبح !
در همآغوشی خاطرههایت
و مردی
با موسیقی باران
شعر میکند گریههایش را
بنفش …
غار کبود میدود
دست به گوش
و فشرده پلک و خمیده
یکسره جیغی بنفش
می کشد
مثل فریدون مشیری براش بنویس:
در بنفشه زار چشم تو
من ز بهترین
بهشت ها گذشتم ..
اینجوری سیوش کنید:
ma paix : آرامش من
mon papillon : پروانه من
cœur violet : قلب بنفش
ma poupée : عروسک من
ma musique : موسیقی من
مثل حافظ براش بنویس:
تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو
پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو ..
به قول احمدرضا احمدی: بنفشه ها را دور از ما کاشته اند اما نمی دانند ما آرام آرام به بهار نزدیک می شویم.