شعر شماره ۸ از مجموعه اشعار هوشنگ ابتهاج را در هم نگاران بخوانید. ابتهاج با استفاده از زبانی ساده و در عین حال بسیار تأثیرگذار، شعرهایی خلق کرده که هم برای عموم مردم قابل فهم هستند و هم دارای عمق فلسفی و احساسی قابل توجه. او از سبکهای مختلفی مانند نیمایی، کلاسیک و موج نو بهره برده که نشاندهنده تسلط و انعطافپذیری او در شعر است. همچنین شعر شماره ۹ از مجموعه اشعار هوشنگ ابتهاج؛ بهار آمد ، گل و نسرین نیاورد … را درز سایت هم نگاران بخوانید.
شعر شماره ۸
شب فرو می افتاد
به درون آمدم و پنجره ها را بستم
باد با شاخه در آویخته بود
من درین خانه ی تنها…تنها
غم عالم به دلم ریخته بود
ناگهان حس کردم
که کسی
آنجا بیرون در باغ
در پس پنجره ام می گرید
صبحگاهان
شبنم
می چکید از گل سیب
تفسیر این شعر
این شعر به توصیف یک شب غمانگیز و احساس تنهایی شاعر میپردازد. در ادامه، به زبان سادهتر و با توضیحات مناسب، نکات اصلی شعر را بررسی میکنیم:
1. شب فرو میافتاد: شاعر در ابتدا به آغاز شب اشاره میکند. “فرو افتادن شب” یعنی تاریکی و سکوت شب شروع شده است.
2. بستن پنجرهها: شاعر به خانهاش میآید و پنجرهها را میبندد. این عمل نماد محافظت از خود در برابر دنیای بیرون و احساس تنهایی است.
3. باد و شاخه: باد در حال وزیدن است و به شاخههای درختان آویزان شده است. این تصویر میتواند حس حرکت و بیقراری را منتقل کند.
4. تنهایی: شاعر به وضوح بیان میکند که در این خانه تنهاست و این تنهایی باعث شده که غم عمیقی در دلش احساس کند.
5. گریه کسی در باغ: ناگهان شاعر متوجه میشود که کسی بیرون از خانه در باغ گریه میکند. این صحنه نشاندهندهی ارتباط عاطفی و همدردی با کسی است که در درد و غم قرار دارد.
6. صبحگاهان و شبنم: در پایان، شاعر به صبح اشاره میکند که شبنم از گل سیب میچکد. این تصویر ممکن است نماد تازگی و امید باشد، حتی در میان غم و اندوه.
به طور کلی، این شعر احساسات عمیق تنهایی، غم، و همدردی را به تصویر میکشد و نشان میدهد که حتی در تاریکی شب، ممکن است نشانههایی از امید و زندگی وجود داشته باشد.