متن و جملات

شعر زیبا کوتاه پر معنی/ قشنگ ترین اشعار از شاعران ایرانی

در این بخش قشنگ ترین اشعار از شاعران ایرانی معروف و مجموعه شعر زیبا کوتاه پر معنی را ارائه کرده ایم.

زیباترین اشعار کوتاه با معنی

دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفتدائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور

حافظ شیرازی

از من شب هجر می‌ بپرسید حبابدریای غمم کدام آرام و چه خوابدر دل بود آرام و خیالی هر موجدر دیده خیال خواب شد نقش بر آب

خاقانی

امشب ز شراب شوق او مستم بازساقی ندهی پیاله در دستم باز

دیگر ز چه رو به خواب بینم رویشکز دوری او نمردم و هستم باز

“شهریار”

بیا، ببین، نه همانا که زنده خواهم ماندنتو خود بگوی که بی تو چگونه زنده بمانم؟چگونه باشد در دام مانده حیران صیدز جان امید بریده؟ ز دوری تو چنانم

“عراقی”

از من رمیده ای و منِ ساده دل هنوزبی مهری و جفای تو باور نمی کنمدل را چنان به مهر تو بستم که بعد از ایندیگر هوای دلبر دیگر نمی کنمرفتی و با تو رفت مرا شادی و امیددیگر چگونه عشق تو را آرزو کنم

“فروغ فرخزاد”

دوست دارم که بپوشی رخ همچون قمرتتا چو خورشید نبینند به هر بام و درت

جرم بیگانه نباشد که تو خود صورت خویشگر در آیینه ببینی برود دل ز برت

جای خنده ست سخن گفتن شیرین پیشتکآب شیرین چو بخندی برود از شکرت

راه آه سحر از شوق نمی یارم دادتا نباید که بشوراند خواب سحرت

سعدی

شعر کوتاه با معنی

بر عشق توام، نه صبر پیداست، نه دلبی روی توام، نه عقل بر جاست، نه دل

این غم که مراست کوه قافست، نه غماین دل که توراست، سنگ خاراست، نه دل

“رودکی”

مثل درختی کهبه سوی آفتاب قد می‌ کشدهمه وجودم دستی شده استو همه دستم خواهشی:خواهشِ تو

احمد شاملو

چون شبانِ بی‌ ستارهقلب من تنهاست..تا ندانند از چه می‌ سوزم من،از نخوت زبانم در دهان بسته‌ ستراهِ من پیداست..پای من خسته‌ ستپهلوانی خسته را مانمکه می‌ گوید سرودِ کهنه‌ ی فتحی قدیمی را

احمد شاملو

عشق تو عالم دل جمله به یکبار گرفتبختیار اوست بر ما که تو را یار گرفت

من اسیر خود و از عشق جهانی بی‌خودمن درین ظلمت و عالم همه انوار گرفت

“سیف فرغانی”

عمرت دراز باد که ما را فراق توخوش میبرد به زاری و خوش زار می‌ کشدمجروح را جراحت و بیمار را مرضعشاق را مفارقت یار می‌کشد

“وحشی بافقی”

چو پیراهن شوم آسوده خاطرگرش همچون قبا گیرم در آغوش

“حافظ”

جوونی هم بهاری بود و بگذشتبه ما یک اعتباری بود و بگذشتمیون ما و تو یک الفتی بودکه آن هم نوبهاری بود و بگذشت

باباطاهر

گر خدا داری ز غم آزاد شواز خیال بیش و کم آزاد شو

“اقبال لاهوری”

مجموعه شعر کوتاه و با معنی

اين پرنده‌ ی بی‌ قراربا نُت زنگ زده در گلودنباله‌ ی آوازش را چگونه بخواند

“شمس لنگرودی”

دل تو کی ز حالم با خبر بیکجا رحمت باین خونین جگر بیتو که خونین جگر هرگز نبودیکی از خونین جگرها با خبر بی

“باباطاهر”

مثل درختی کهبه سوی آفتاب قد می‌کشدهمه وجودم دستی شده استو همه دستم خواهشی:خواهشِ تو

“احمد شاملو”

گل اگر خار نداشتدل اگر بی غم بوداگر از بهر کبوتر قفسی تنگ نبود،زندگی،عشق،اسارت،قهر و آشتی،همه ی بی معنا بود

فریدون مشیری

وفا داری مدار از بلبلان چشمکه هر دم بر گل دیگر سرایند

“سعدی”

عاشقی را چه نیاز است به توجیه و دلیلکه تو‌ ای عشق همان پرسش بی زیرایی

“قیصر امین پور”

ای آنکه ز هجر تو ندیدیم رهاییباز آی که دل خسته شد از بار جدایی

هر چند مرا هیچ نخوانی که بیایماین نامه نبشتم که بخوانی و بیایی

“اوحدی”

در فراسوهای پیکرهایمانبا من وعده دیداری بده …

“احمد شاملو”

از بامداد روی تو دیدن حیات ماستامروز روی خوب تو یا رب چه دلرباستامروز در جمال تو خود لطف دیگرستامروز هر چه عاشق شیدا کند سزاست

“مولانا”

ما با امید صبح وصال تو زنده‌ایمما را ز هول این شب هجران نگاه دار

“هوشنگ ابتهاج”

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا