شعر

شعر شاد برای مادر [ اشعار زیبای احساسی برای قدردانی از مادر ]

در این بخش از سایت بزرگ هم نگاران قصد داریم چندین شعر شاد برای مادر را قرار دهیم. شما دوستان نیز می‌توانید این اشعار شاد را برای مادر عزیزتان ارسال کنید. پس اگر می‌خواهید دل مادر عزیزتان را شاد کنید؛ در ادامه با هم نگاران همراه شوید.

شعر شاد و جذاب برای مادر

در کوچه جان همیشه مادر بـــاقیست

دریـای مـحبـتـش چو کوثر باقیست

در گـــویــش عـاشـقانـه، نـام مــــادر

شعریست کــه تا ابد به دفتر باقیست

این شعر زیبا و شاد تقدیم به مادر عزیزم…

مادرم‌ای بهتر از فصل بهار

مادرم روشن‌تر از هر چشمه سار

مادرم‌ای عطر ناب زندگی

مادرم‌ای شعله‌ی بخشندگی

تقدیم به مادری که هر روز، روز اوست…

پروراندی جان من با رنج‌های بی شمار

کی شود قربانی ات این جان بی مقدار من

خرج کردی عمر خود را تا بروید جان من

من به لطفت زنده ام‌ای ابر باران دار من

تقدیم به مار عزیزم؛ باشد که هر روز شاد باشی

ای عطر تو عطر هر بهار است، مادر

وای (وی) مهر تو در حد کمال است،

مادر‌ای نام تو ملک، چه بی ریایی، مادر

هم شاه غم و ملک وفایی، مادر

تقدیم به مادر با امید لبی خندان

هر بار که خنده بـر لبش مــی رویــد

یا نبض گل سرخ، سخن می‌گوید

چشمان پر از ستـاره مــــادر مــن

در گــردش آشـنـا مرا می‌جـویـد

سایه لطف خدایی مادر

معنی عشق و وفایی مادر

شعر من درخور تفسیرت نیست

اوج مهری و صفایی مادر

مادر قسم به جان عزیز ات که هیچ گاه

یاد شکـــــوه‌مند تو، از دل نمی‌رود

تا دامن کفـــــن نکشم زیر پای خاک

نقشی تو هم دمی ز مقابل نمی‌رود

این شعر شاد برای تو مادر عزیز…

ای خواب تو بی خواب شده ، هر شب و روز

زآن لحظه خدا تو را صدا زد ، مادر

این نام تو ، نام توست زآن روز نخست

زآن  دم همه  مبهوت ثنایت ، مادر

آغوش تو ای مادر من بستر ناز است

لالایی شب هات مرا گلشن ساز است

رخسار و وجود تو مرا پیکر مهر است

هم قبله و هم کعبه و هم عشق و نیاز است . . .

تا ابد در اوج قدرت زیستن

ملک هستی را مسخر داشتن

بر تو ارزانی که ما را خوش تر است

لذت یک لحظه مادر داشتن

تا دیده ام به روی جهان باز شد ز شوق

لبخند مهربان تو جان در تنم دمید

فریاد حاجتم چو برون آمد از گلو

دست نوازش تو به فریاد من رسید

ای مادر مقدس و ای مهربان من

ای روشنی قلب من و دیده گان من

عشق و صفا و مهر و محبت نشان توست

ای پرتو امید دل ناتوان من

سایه لطف خدایی مادر

معنی عشق و وفایی مادر

شعر من درخور تفسیرت نیست

اوج مهری و صفایی مادر

تصلّی خاطر تمام دردهاست حتا خاطره ی مادر

چه با شکوه و چه زیباست حتا خاطره ی مادر

به هیچ کجا ندیدم رنگ خاص چشمش را

ببین که چه دلرباست حتا خاطره ی مادر

تمامیه جوانیش را پای عشق ما داده

وَ پیر شدو پیر شد حتا خاطره ی مادر

و باخت تمام شادیش را برای شادیه ما

که غم گرفت تمامش را حتا خاطره ی مادر

ندیدم هیچ وقت خرسند شود زِ غم کسی

ندیدم نخورد غم کسی حتا خاطره ی مادر

نبود در نظرش هیچ وقت جز آرامش ما

که بند بند وجودش شدیم حتا خاطره ی مادر

شلوغیه شهر و هیا هوی و همهمه اش

نمیبَرد دمی از یادم حتا خاطره ی مادر

که چه صبور و چه فهیم و چه عاقل و باوقار

همیشه آرامم کرده بود حتا خاطره ی مادر

جوانى سر از رأى مادر بتافت

دل دردمندش به آذر بتافتچو بیچاره شد پیشش آورد مهد

که اى سست مهر فراموش عهدنه در مهد نیروى حالت نبود

مگس راندن از خود مجالت نبود؟تو آنى کزان یک مگس رنجه‌اى

که امروز سالار و سرپنجه‌اى…چه پوشیده چشمى ببینى که راه

نداند همى وقت رفتن ز چاه

    تو گر شکر کردى که با دیده‌اى

    وگرنه تو هم چشم پوشیده‌اى

    سعدی

مادر بهشت من همه ی آغوش گرم تست

گوئي سرم هنوز بـه بالين نرم تست

مادرحيات با تو بهشت اسـت و خرّم اسـت

ور بي تو بود هردو جهانش جهنّم اسـت

ما را عواطف اين همه ی از شير مادر اسـت

اين رقّتي كه دردل وشوري كه درسراست

اغلب كسان كه پرده حــــرمت دريده اند

در كودكي محبّت مــــادر نديده اند

امروز هستيم بـه اميد دعـــــاي تست

فردا كليد باغ بهشتم رضاي تست

    زنم از دیده بر دل روی مادر

    منم مست کمان ابروی مادر

    گل از خجلت نقابی بر رخش زد

    چو آمد عطر مشکین بوی مادر

    ز رنج بی حد و این خرمن غم

    سپیدی خیمه زد بر موی مادر

    به پروازم به دشت آرزوها

    روم از بیکران ها سوی مادر

    بسی آواره گشتم سوی هر کوی

    ندیدم خوش تر از این خوی مادر

    هزاران روی و لعل لب چه خواهم

    چو دارم روی این دل جوی مادر…

    رامین امید

    مادر اون چشاتو قربون

    هر چی عشقه تو چشاته

    مهر تو تموم نمیشه

    آخه چشمه حیاته!

    مادر اي معنی ایثار

    تو گل باغ خدایی

    توی روزگار غربت

    با غم دل آشنایی

    مادر ای جان و روانم

    ای که سرشارترین مهر خدایی

    مهر سرشارِ تو رابا چه همانند کنم من که ندانم…

    آن که بیش از همه ی دریافت تو خوبی

    خدا بود

    چون به تو داد بسی ویژگی ویژه خودرا

    چون خدا مهر فراوان به تو داده

    مهر در یک دلِ چون چشمه جوشان به تو داده

    هیچ چیزی به جهان نیست چو تو مادر خوبم

    چون خدا زایش فرزند تو را داد

    آفریداری و پروردن و شیدایی بی چند تو را داد

    بهترین غنچه لبخند تو را داد

    چون خدا ویژگی ویژه خود رابه تو داده ست

    کجا این من کم مایه توانم سخنی از تو بگویم؟

    مهدی سلحشوری

    اگر خورشید خواهی سایه بگذار

    چو مادر هست شیر دایه بگذار

    عطار

در گلستان ادب اموزگارم مادر است

بعد رب العالمین پروردگارم مادر است

من که شاگرد دبیرستان عشق مادرم

اولین معشوق من در روزگار مادر است

    آن که نقشی دیگرش جایی مصور می‌شود

    نقش او در چشم ما هر روز خوشتر می‌شود

    خلایق در تو حیرانند و جای حیرتست الحق

    که مه را بر زمین بینند و مه بر آسمان باشد

    دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم

    باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی

    کنار تو چه آرومم، چه آرومی کنار من

    تو چشمای تو آرومه چشای بی قرار من

    تو می‌فهمی که خوشحالم، تو می‌فهمی دلم تنگه

    تو می‌دونی که خواب من، کدوم شب هاست که بی رنگه

    تو مثل آسمون ساده، مث پرواز آزادی

    مث دلبستگی امنی، مث لبخند آبادی

ملب مشابه: شعر مادر + 110 اشعار عاشقانه و احساسی برای مادران عزیز

    جمالت آفتاب هر نظر باد

    ز خوبی روی خوبت خوبتر باد

    همای زلف شاهین شهپرت را

    دل شاهان عالم زیر پر باد

    کسی کو بسته زلفت نباشد

    چو زلفت درهم و زیر و زبر باد

    دلی کو عاشق رویت نباشد

    همیشه غرقه در خون جگر باد

    بتا چون غمزه‌ات ناوک فشاند

    دل مجروح من پیشش سپر باد

    چو لعل شکرینت بوسه بخشد

    مذاق جان من ز او پرشکر باد

    مرا از توست هر دم تازه عشقی

    تو را هر ساعتی حسنی دگر باد

    به جان مشتاق روی توست حافظ

    تو را در حال مشتاقان نظر باد

مادر بیا به من بگو

از کوچکی قصه نو

قصه ی ناتمام ما

آنرا بگو زودتر بگو

من انتظاری می کشم

هر چه بگی در باورم

مادر

مادر

مادر مادر

مادر عزیز از جان من

از پیکر و اسرار من

ای قهرمان و پاکجان

مادر خوب و مهربان

در چشم بیخوابت خزان

لالایی کن ای ساربان

مادر

مادر

مادر مادر

ای ساربان دیرتر بران

این قافله کی می رسد

همراه وی پرسد سئوال

جبران زحمت می کند

ای شیر پاکت نعمتی

بر زخم من مرهم زند

مادر

مادر

مادر مادر

ای بوی تو بوی بهشت

از گلستانت می چکد

بی تو که من در حیرتم

ای مادرم غمگینتم

دارم دعایی از خدا

او پاسدارت از بلا

مادر

مادر

مادر

مادر

مادر

دنیا حریفم نمیشه

وقتی دستات رویه سرمه

مادر خودم خوب میدونم

دعات همش پشته منه

مادر دنیا ماله منه

سرم رو نوازش میکنی

مادر دعات یادت نره

بگو رهام نمیکنی

خودم رو برات لوس میکنم

سر رویه پاهات میزارم

تابازم نوازشم کنی

مادر من فقط تورو دارم

من بی تو میمیرم مادر

تو دریایی و من کویر خشکم

بکن محبت

به قلبه خشکم

خیسم کن

با بارونه عشقت

تویه چشمه ای و من

تشنۀ محبت

مادر،مادر خویم

مادر،مادر خوبم

اسمه تو ورده زبونم

مادر،مادر خوبم

عشقه تو تویه قلب و جونم

مادر مثله فرشته ها

دورم بودی

دورم میچرخیدی

همش مواظبم بودی

مادر تمومه لحظه ها

تو به پیشم بودی

مادر،دیر میومدم

تو چشم انتظارم بودی

مادر،مادر خوبم

مادر،مادر خوبم

مادر ،مادر خوبم

مادر جان دل مادر عشق بی همتا

پسر جان و دل مادر معشوق بی همتا مادر

بد منم خوب توی عاشق منم معشوق توی

بد منم عاشق منم دلبسته منم دل داد توی

مادر یعنی اولین و اخرین کلام خدایی

مادر یعنی کل دارایی جهان و هستی

مادر یعنی لطف خدایی به آدمی

مادر یعنی کل دارایی ادمی

هرچه گویم ز وصف مادر کم گفتم

مادر مادر کل جهان من مال مادر

کل جهان چیست مادر چیست جهانم

کل رویا هایم را جانم را میکنم فدایت مادر

امر کن مادر جانم چیست جان ها را به پایت

میندازم مادر امر کن خاهی دید چه میکنم برایت

نمیدانم مادر امشب قافیه و وزن شعرم جور نیست

موحدی حیران شده قافیه هایش گم گشته زوصفت مادر

ای ماه مــن !

ای مادر مـن!

ای مامن من!

ای میهن من!

همه در ناز تــو اند

همه در ساز تو اند

هـــمه آواز تو اند

همه سرباز تو اند

آری!همه از تو اند،

وهمـه از آن تو اند

ای ماه مــن !

ای مادر مـن!

ای مامن من!

ای میهن من!

چه شد ان دشت و دمن؟

چه شد آن باغ و چمن؟

چه شد آن کوه و رسن؟

و چه شد آن زاغ و زغن؟

ای ماه مــن !

ای مادر مـن!

ای مامن من!

ای میهن من!

منم آریایـــی تو

هم خراسانی تو

همچو افغانی تو

نعـره از دل بزنم

چه بود نعرهَ من؟

شاد باد!

شاد باد میهن من

شاد باد مادر من

شاد باد مامن من

شاد باد مادر من

ای ماه من، و ای مادرم!

ای میهــن و ای مأمنم!

همه در ساز تو اند

که امیدیست به آیندۀ پر صلح و صفا

همه سرباز تو اند

مهم آن نیست که پیر است و یا کودک نادان

اگرم پیر بود یا که همان کودک معصوم

و یا تازه جوانِ برنا

مهم اینست:

که اگر مرد بود یا که همان:

زن معصوم و پسندیده و مظلوم

همـه از آنِ تو اند

چه شد آن دشت و دمن؟

که همه : پر ز شقایق و ریاحین بودند

چه شد آن باغ و چمن؟

که همه : میوه شیرین و لذیذی داشتند

چه شد آن لاله ی بشگفته که در فصل بهار؟

چه عجب رنگ و رخ و صورتی زیبایی داشت

آه ای میهن من!!!

منـم آریایی تو

هم خراسانی تو

مثل فرزند وفا دار وطن

نعـره از دل بکشم

“شاد باد!”

شاد باد میهن غمدیده من!!!

«مادر»

مادر ای مهر و مه تابانم

مادر ای خوبترین خوبانم

جلوه پاک خدایی مادر

منبع مهر و صفایی مادر

سبز با سبزی تو ، شاد با شادی تو

بود آباد دلم ، با دل آبادی تو

مادر ای مهر خدا ، ماه خدا

مادر ای تحفه درگاه خدا

چشمه لطف و صفا در دل تو

دار بی رنگ و ریا محفل تو

سبز با سبزی تو ، شاد با شادی تو

بود آباد دلم ، با دل آبادی تو

مادر ای کعبه دل ها مادر

گوهر پاک تمنا مادر

دست بردار برم پیش خدا

همره آه تو ای آه خدا

سبز با سبزی تو ، شاد با شادی تو

بود آباد دلم ، با دل آبادی تو

خاک پای تو دهد بوی بهشت

روی تو جلوه ای از روی بهشت

آیت زندگی پاک تویی

بهترین تحفه این خاک تویی

سبز با سبزی تو ، شاد با شادی تو

بود آباد دلم ، با دل آبادی تو

اخم ما بود و تو خندان بودی

درد ما بود و تو گریان بودی

منبع مهر و به دور از کینه

هرگزم دست نزد بر سینه

سبز با سبزی تو ، شاد با شادی تو

بود آباد دلم ، با دل آبادی تو

ای که قهر تو همه قهر خدا

خود ببخشای به ما بهر خدا

ناتوانیم ز جبران مادر

مانده و واله و حیران مادر

سبز با سبزی تو ، شاد با شادی تو

بود آباد دلم ، با دل آبادی تو

با توام یاد ز زهرا آید

یاد از آن مادر بابا آید

وین به توصیف تو «عارف» را بس

گر که در دار دلش باشد کس

سبز با سبزی تو ، شاد با شادی تو

بود آباد دلم ، با دل آبادی تو

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا