در این بخش مجموعه دکلمه زندگی احساسی را با گلچین جملات دلنوشته و سنگین درباره زندگی را گردآوری کرده ایم.
متن دلنوشته و دکلمه زندگی احساسی
ما تماشاچیانی هستیم،که پشت درهای بسته مانده ایم!دیر آمدیم؛خیلی دیر..پس به ناچارحدس می زنیم،شرط می بندیمشک می کنیم…و آن سوتردر صحنه زندگیبازی به گونه ای دیگر در جریان است!
غمگین نباشید …
چرا که خوشبختی میتواند
از درون تلخترین روزهای زندگی شما،
زاده شود …
باورکن …
در تقدیر هر انسانی معجزهای
از طرف خدا تعیین شده
که قطعاً در زندگی،
در زمان مناسب نمایان خواهد شد!
یک شخص خاص …
یک اتفاق خاص …
یا یک موهبت خاص …
منتظر اعجاز خدا در زندگیات باش
بدون ذره ای تردید …
استحاله و تغییر، نوعی فرایند است.
در خلال زندگی با هزاران پستی و بلندی مواجه ایم.
زندگی سفری اکتشافی است.
لحظاتی از آن در قلهها سپری میشود و لحظاتی در قعر درههای ناامیدی.
دلنوشته درباره زندگی زیبا
اگر زندگی آنگونه نیست که تو میخواهی
عوضش کن
زندگی امروز تو
حاصل طرز تفکر دیروز توست
امروز متفاوتتر فکر کن
فردا متفاوتتر نتیجه میگیری
زندگی یعنی لمس یک لاله بدون هوس کندن آنبخشش آب به تشنه، بدون هوس بستن آنقسمت نان و شرابزندگی یعنی عشق، لذت دیدن یک آهوی خسته،بدون هوس کشتن آن….
زندگی یعنی لمس یک لاله بدون هوس کندن آنبخشش آب به تشنه، بدون هوس بستن آنقسمت نان و شرابزندگی یعنی عشق، لذت دیدن یک آهوی خسته،بدون هوس کشتن آن ….
فرزان انگار
هر لحظه را زندگی کن
عاشق هر روز باش
زیرا
قبل از اینکه متوجه بشوی
زمان به سرعت می گذرد
یک لبخند بسیار ساده است
اما واقعا می تواند روز کسی را تغییر دهد
از متفاوت بودن نترس
سبک زندگی خودت
را داشته باش
و حتی اگر نتیجه اش
تنهایی بود
بدان که تنهایی ، بهتراز
بودن در میان کسانی ست
که تو را در صورتی
دوست دارند که مانند آنها رفتار کنی!
از متفاوت بودن نترس
سبک زندگی خودت را داشته باش
و حتی اگر نتیجه اش تنهایی بود
بدان که تنهایی
بهتر از بودن در میان کسانی ست
که تو را در صورتی دوست دارند
که مانند آنها رفتار کنی
دکلمه احساسی و الهام بخش زندگی
شکست ها و نگرانی هایت را رها کن
خاطراتت را
نمیگویم دور بریز
اما قاب نکن به دیوار دلت
در جاده ی زندگی
نگاهت که به عقب باشد
زمین می خوری
زخم بر می داری
و درد می کشی
نه از بی مهری کسی دلگیر شو
نه به محبت کسی بیش از حد دلگرم
به خاطر آنچه که از تو گرفته شده
دلسرد مباش
تو چه می دانی؟
شاید روزی، ساعتی
آرزوی نداشتنش را می کردی
تنها به خدا اعتماد کن
و خود را به او بسپار
آرامش سهم توست
معنای زنده بودن من،با تو بودن استنزدیک، دورسیر، گرسنهرها، اسیردلتنگ، شادآن لحظه ای که بی توسر آید مرا مباد!
وقتی هوای حوصله با بخت یار نیستگل دادن درخت شروع بهار نیست
با هر زبان که گوش فرا می دهیم… نه!اندیشه ی کلاغ به جز قارقار نیست
این بار کوه بر سرمان صخره می زنددهقان در انتظار ورود قطار نیست
دارا انار داشت و دارد هنوز همیک حرف تازه بر لب آموزگار نیست
بیهوده بر مدار زمین چرخ می خورماین خطّ استوا است، کمربند یار نیست
دیوار هم کلافه ی این رفت و آمد استدر تیک و تاک عقربه ها بی قرار نیست
هر جمعه عصر پای تو را می کشد وسطدنیا دچار ثانیه ای انتظار نیست
محمد تقی عزیزیان
همیشه جایی در حوالی دلتنگی من جاری می شویجاری می شوی در ابریِ چشمانمو می باری آنقدر … تا زلال شومتا آسمانی شود هوایِ دلمآنقدر که با همه روحم حس کنمداشتن تومی ارزد..به تمام نداشته های دنیا
صبح هایکی از خاطراتتکه بیشتر از همه دوستش دارمبرایم شعرِ جدید دَم می کند!می نوشم …دوستت می دارم …وزندگی شروع می شود ..!
خدایا..!من دلم قرصه! کسی غیر از تو با من نیستخیـالت از زمیـن راحت که حتی روز، روشن نیستکسـی اینجا نمی بینه که دنیا زیر چشمــاتهیه عمر یادمون رفته که زمین دار مکافاته
فراموشــم شده گاهـی که این پایین چـه ها کردمکه روزی بــاید از اینــجا پیـش تـو برگـردمخـدایـا وقت برگشتـن یه کم با من مدارا کنشنیدم آغوشت گرمه اگه میشه منم جا کن…
ما تماشاچیانی هستیم،که پشت درهای بسته مانده ایم!دیر آمدیم؛خیلی دیر ..پس به ناچارحدس می زنیم،شرط می بندیمشک می کنیم…و آن سوتردر صحنه زندگیبازی به گونه ای دیگر در جریان است!
باران می باردتو کجایی آخر..مگر آن روز ندادی دل ما را سوگندبه همین بارش باران که شود شاهد مانرویم هیچ کجا از سر دعواتو کجایی اخر …باران می باردهمه دکلمه ها را خودش می خواندتو کجایی آخرباران..دلش تو را می خواهد
من آدم احساسی هستم درحالی ک خیلی هم منطقی اممن آدم شوخی ام درحالی که خیلی وقتها جدی هستممن آدم به روز با عصر تکنولوژی هستم درحالی که سنت رو خیلی دوست دارم،من آدم اروم و ساکتی هستم در حالی که در خشم، ممکنه هر سکوتی رو بشکونممن آدم شادی هستم درحالی که عاشق غم هستممن آدم مهربونی هستم در حالی که سنگ دل هم بودم و شاید هستمدو رو نیستم ولی فکر کنم هر رفتاری جای خود رو داره،نباید با هر کسی احساسی برخورد کردنباید با هر کسی شوخی کرد،نباید به هر کسی مهربون کرد و..
کاش شاملو از معجزه آغوش ها و لبخندها و فریاد دردهای مشترک بیشتر مینوشتکاش فروغ از دردهای به سکوت واداشته انسان ها و هجرت بی انتهایش در بهار روشن بیشتر ترانه میخواند
کاش نیما،کاش نیما از چشم به راهی ها و کاه شمردن دنیا به وسعت زرورق نوشته های روی سیگارش بیشتر خاکستر میکرد…کاش فریدون از برگ های سفید دفتر، و سیاه خط های بی ادعایش بیشتر سخن میگفت وبیشتر دو بیتی های کوتاه و بلند مهتاب قدم زدنهای را در یک جرعه سر میکشید..
کاش سیمین از دلگرفته ها میگفت و هوای گریه بامن را با دو فنجانی که مدفونش کردن با خدا به صحبتها مینشست،و کاش قیصر باز، حرف های ناتمامش را تمام کرده بود واز چه زود دیر شدن های جوانی بیشتر میسرود..
کاش رهی رسوا شدن دل ها را باز جار میزد وحدیث جوانی را با اشک چشمانش مینگاشت،کاش ثالث شعرهای رفته بر باد رابا صدای ناتوان و سینه پردردش روایت میکردو در پس هر نگاه ساده جنون را به تصویر میکشید..
کاش یغما باز از سادگی ها بگوید و باز در هوایش بیقرار شود و در چهل سالگی دوباره اشعکس دختر مو مشکی را در لابلای آلبوبها بستاید و آن را دلیلی بر یک عشق پاک بنامد،کاش مریم باز مرغ آمین را دکلمه کند و دوستت دارم ها را در حضور همه فریاد بزند..
کاش اشعار مهمان دوست در کتاب کودکان یادآور خاطرات کودکیمان را تیک بزند وکاش زرتشت بود و تکرار پندار و کردار و گفتار نیک ها را دوباره بر همگان باز میگفت ومنشوری از انسانیت امروزی تدوین مینمود..
مجید صبوری
زندگی عمر کردن نیست
بلکه رشد کردن است
عمر کردن کاری است که
از همه حیوانات برمیآید
اما
رشد کردن
هدف والای انسان است
که عده معدودی میتوانند
ادعایش را داشته باشند