متن و جملات

دلنوشته تنهایی کوتاه با متن های سوزناک تنها شدن

در این مطلب دلنوشته تنهایی کوتاه به همراه متن های سوزناک تنها شدن عاشقانه را گردآوری کرده ایم.

متن سوزناک تنها شدن

هر آدمی

یه روزی یه جایی

مجبور میشه خودشو جا بذاره و بره

توی یه کافه

توی خیابون

یه شهر

تو دل یه آدم…

***

ˡᵒᵛᵉ ʷʰᵉⁿ ʸᵒᵘʳᵉ ʳᵉᵃᵈʸ

ⁿᵒᵗ ʷʰᵉⁿ ʸᵒᵘʳᵉ ˡᵒⁿᵉˡʸ ..

عاشق شو،

وقتی که آماده ای،

نه وقتی که تنهایی

دلنوشته تنها شدن عاشقانه

چه کسی میفهمد

‏در دلم رازی هست

‏میسپارم آن را

‏به خیال شب و

تنهایی خود…

سهراب سپهری

***

خسته از تمام جهان

به خانه برمی گردی

در را که باز می کنی

چراغ را که خودت روشن می کنی

یعنی تنهایی . . .

تنهایی انتخابم بود ؛

لبخندش اما همه ی معادلات را بهم زد . . .

علی قاضی نظام

***

جایی باید باشد

غیر از این کنج تنهایی

تا آدم گاهی آنجا جان بدهد

مثلا آغوش تو

جان می دهد

برای جان دادن . . .

بهمن عطایی

***

گذشته ام را برگردان

می خواهم تنها باشم !

نه تنهاتر . . .

محمد صابر شریفی

تــو هم تلخ بودیتلــــخ درست مثل قطره های فلج اطفالیکه در کودکی به خوردم می دانندغافل از اینکه این بار تلخی تــــو دلم را فلــــج کرد

***

دلنوشته در مورد تنها شدن

به آینه نگاه می کنم بیست و هفت بار عکس خودم را قد می کشم! و به اندازه ی بیست و هفت سال کوچکتر می شوم! گریه ام می گیرد،گریه می کنم! بزرگ که می شوم بغض تمام گریه هایم را می خورد…. چقدر زود بزرگ شدم….

***

تو را مثل قانون…کسی رعایت نمی کند؛چرا غمگینی دلم؟تو را برای شکستن سرشته اند…!

***

دردهایت را دورت نچین که دیوار شوند، زیر پایت بچین که پله شوند. هیچ وقت نگران فردایت نباش، خدای دیروز و امروزت، فردا هم هست… فرداهایتان قشنگ باد.

جملات تنها شدن سوزناک

ﺑﺎﯾﺪ ﺁﺭﺍﻡ ﺭﻓﺖ، ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺁﺭﺍﻡ ﮐﻪ ﺣﺘﯽ.. ﺭﻭﺯﯼ ﺩﻟﺶ ﺑﺮﺍﯼ ﺻﺪﺍﯼ ﻗﺪﻣﻬﺎﯾﺖ ﺗﻨﮓ ﺷﻮد. ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺁﺭﺍﻡ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺁﺭﺍﻣﺸﺖ.. ﺩﻕ ﮐﻨﺪ، ﺍﯾﻦ ﺳﺰﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻗﺪﺭﺕ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺪ…

***

به آینه نگاه می کنم بیست و هفت بار عکس خودم را قد می کشم!

و به اندازه ی بیست و هفت سال کوچکتر می شوم!

گریه ام می گیرد،گریه می کنم!

بزرگ که می شوم بغض تمام گریه هایم را می خورد….

چقدر زود بزرگ شدم….

***

تمام تنم میلرزد…از زخمهایی که خورده ام..!!من از دست رفته ام…شکسـ ــ ـ ـته اممی فهمی؟؟به انتهای بودنم رسیده اماما…!

***

خیلی سخته برای کسی که آتش گرفته

توضیح بدهی که «بِدَود»

هوایت که به سرم می زند دیگر در هیچ هوایی، نمی توانم نفس بکشم! عجب نفس گیر است هوای بــی تــــــــــــــو!

***

ان شب که شد زندگی ما اغاز

اغاز شد افسانه این سوز و گداز

دادند به ما دلی و گفتند بسوز

دیدند که سوختیم گفتند بساز

طلا باش تا اگر روزگار آبت کرد

روز به روز طرحهای زیباتری از تو ساخته شود

،
سنگ نباش تا اگر زمانی خردت کرد

لگدکوب هر رهگذری بشوی …!

این روز ها خیلی ها زندگی نمی کنند !فقط ادامه می دهند !

***

امروز کسی از من پرسید چند سال داریگفتم روزهای تکراری زندگیم را که خط بزنمکودکی چند ساله ام . . .

دردِ دِل کــه میکُنــی یعنـــی ضَعــف هایَــت را درد هاَیــت را میگُذاری در سینـــی و تعــــارُف میکنــی کــه هَــرکُدامَـــش را کــه میخواهنـد بردارنـــد تیــــز کننـــد تیــــغ کننـــد … و بزننـــد

***

لــبــخــنــد بـــزن…!عـــکــاس مـــدام ایــن جــمـــلــه را تــکـــرار مـــی کــنـــد…اصـــلا بــرایـــش مـــهـــم نــیـــســـت،کـــه در وجـــودتــ…حــتـــی یـــک بــهــانــه بــرای لــبــخــنـــد نــیـــســـتــــ…

***

ﺗﻨﻬﺎ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯽ، ﺩﺭ ﺑﻨﺪ ﮐﺴﯽ ﻧﯿﺴﺘﯽ ﺩﻟﺖ ﻧﻤﯽ ﻟﺮﺯﺩ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺍﺧﻢ ﮐﻨﺪ، ﻫﻔﺖ ﻃﺒﻘﻪ ﯼ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺭﻭﯼ ﺳﺮﺕ ﺧﺮﺍﺏ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﺗﻨﻬﺎ ﮐﻪ ﻫﺴﺘﯽ، ﮔﺎﻣﻬﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭﺗﺮ ﺑﺮﻣﯽ ﺩﺍﺭﯼ . ﺍحساس ﻗﺪﺭﺕ ﻣﯽ ﮐﻨﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﮐﺴﯽ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺎﺯﯼ ﺑﮕﯿﺮﺩ ﮔﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﺣﺲ ﺭﻫﺎﯾﯽ، ﺑﻪ ﺭﻗﺺ ﻣﯽ ﺁﯾﯽ

***

دقیقا وقتی که داری توی بی‌خیالی همه چیو فراموش میکنی یهو یه آهنگی، یه نوشته‌ای، یه اسمی، یا حتی یه حرفی …‌ همه خاطراتو میاره جلو چشمت ..

بعضیا هستن که تمام عمرشون رو سعی میکنن که رابطشون رو با یه آدم اشتباه درست کنن…

***

بَهاے ِ با تو بودَنـ بس ناجوانمردانهسَنگیـــن استــ…درآمَدِ روحـ ِ من ناچیز تر از اینهاستـ…

امروز… من با همه تنهایی خود به یاد آن همه خاطره ها می نویسم.. به یادت هستم و شاید روزی… غرق در تنهایی خود بنویسم.. من به یادت مردم…

***

بی پناهی یعنیزیر آوار کسی بمانیکهقرار بودتکیه گاهت باشد…

***

بــاران ..فـــقط ..همین جایی از قصّه ،که من ایستاده ام می بـــارد !دو قدم این طرف تر ..دو قدم آن طــرف تر ..همیشه آفــتـاب است !

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا