متن و جملات

دلنوشته بی خوابی با متن های کپشن در مورد بی خوابی عاشقانه

در این مطلب دلنوشته بی خوابی غمگین و عاشقانه را با کپشن های کوتاه و احساسی درباره بی خواب شدن برای عشق را ارائه کرده ایم که می توانید برای پست و کپشن استفاده کنید.

دلنوشته بی خوابی عاشقانه

یکی از لذت هایي کـه دخترا هیچوقت نمیتونند تجربش کننداینه کـه نصف شب ساعت 1 خوابت نمیبره وبی حوصلهازاین پهلو بـه اون پهلو میشی بعد یهو دوستت زنگ بزنهبگه خوابم نمیبره میام دنبالت بریم بیرونواقعا چـه کیفی داره داشتن یه همچین دوستایی

روز مثل همیشهدر پنجره به تاریکی گراییدو شب شدبه نور چراغدر شیشه خیره شدمو در اعماقتنهایی را دیدم

صوفی ار باده بـه اندازه خورد نوشش بادور نه اندیشه اینکار فراموشش بادپیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفتآفرین بر نظر پاک خطاپوشش بادبـه غلامی تو معروف جهان شد حافظحلقه بندگی زلف تو در گوشش باد

یه شبایی هست که دلتنگی به خستگی غلبه می کنهو نتیجه اش میشهبی خوابی…

از تمام شب بیداری هایم ممنونماز بی خوابی ها ، و آشفتگی هایم .

آنها راه ورود کابوس های شبانه ام را بسته اند .

عادت کرده ام به تصور تو در کنارمبا تو نفس می کشم،راه می روم،می گریم ،می خندم

با تصور تو \زنده ام \

و این تصویرها فقط در بیداری است .

خواب که بیاید کابوس شروع می شود، آنجاست که می فهم تو نیستی

آنجاست که خواب \رویای بیداری \ را از من ، می دزدد……

سولماز رضایی …

تو دلیل این هستی که منشب های بی خوابی را می گذرانم

تو دلیل این هستی که مندوست دارم بالشم را محکم در آغوش بگیرم

تو دلیل این هستی که مننمی توانم بدون شب بخیر گفتن بخوابم

آخر این بی خوابی ها هلاکم می کندحالا که نیستی تا در آغوشت آرام بخوابمباید به خوابم بیایی ،تا من تا ابد بخوابم و بخوابم و بخوابم ………

سازهای آبی سولماز رضایی …

این انصاف نبودتو برای همیشه به خواب بروی و من بعد از توحتی یک شب هم نتوانم چشم روی هم بگذارم

نویسنده: کتایون آتاکیشی زاده…

ساعت 1 نیمه شب است و نمی توانم به خواب برومافکار تو است که من را بی خواب کرده استو من کنار پنجره ام می نشینم در حالی که به آسمان پر ستاره خیره می شومای کاش به جای آن به چشمان تو خیره می شدم

دوباره شبست و دوباره بی خوابیدر آسمان دل من ، فقط تو بیداری

هجوم فکر تو در سر پریده خوابم رابگو که تو بی من چگونه می خوابی …

هر چند نمی دانم خواب هایت را با که شریک می شوی، اما هنوز شریک تمام بی خوابی های من تویی……

متن محسن سلیمی

در شب های طولانی و در تنهایی وهم انگیزمکنار پنجره می نشینم و تنها به تو فکر می کنمتویی که تنها دلیل اشک های خاموش من هستیو با تمام وجود آرزو می کنم که این جا بودی

یک شب بیا؛ تا بنگری:این قلب بی تاب مرا؛حال مرا؛ احساس دل؛چشمان بی خواب مرا!

زهرا حکیمی بافقی

از عشق تو درجهان سمر خواهم شدوز دست غمت زیر و زبر خواهم شدوانگه زپس هزار شب بی‌خوابیگریان گریان به خواب درخواهم شد

انوری

تا شب همه شب خواب به چشمم بنشانمتا پر شود از حسّ حضور تو ضمیرمباید تو بگویی شبت آرام عزیزمتا با نفس گرم تو آرام بگیرم …

به شوق آمدن صبحشب را بیدار ماندم،تا زودتر از آفتاببه چشم های تُ وارد شوم.و بی تابانه بگویم؛امروز بیشتر از دیروزدوستت دارم

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا