در این بخش مجموعه دلنوشته برای امام رضا (ع) امام هشتم را با تعدادی متن کوتاه و بلند عاشقانه و احساسی ارائه کرده ایم با ما همراه باشید.
متن احساسی و دلنوشته برای امام رضا
ای آشنای غریب، ای عصمت هشتم، ای غریب الغربا، ای شمس الشموس و ای مولای من! کوچه های نیشابور، هنوز بوی کلام عطرآگین تو را دارد. هر روز که خورشید خراسان، سینه ریز زرینش را از شوق می درد و انبوه دانه های طلایی اش از فراز آسمان بر حَرَمت می پاشد، کبوتر دل، بهانه کنان به سوی حرم تو پر می کشد و به سوی دانه های مِهری می رود که برایش می پاشی.
بعد از رکوع و سجده و بعد از قیام از دور
هر شب دو زانو می زنم با احترام از دور
دستی به روی سینه و دستی به سوی تور
وروی لبم گُل می کند : آقا سلام از دور
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا المرتضی
من برای شما نامهای نوشتم ولی شهرم کبوتر نداشت.
چشمهایم خیسخیس خوابشان برد.
شما بودید، خود خودتان!
با یک عالمه آهو دور تا دورتان! نامه را گرفتید،
لبخند زدید و صبح وقتی چشمانم بیدار شدند، دستهایم را دیگر ندیدند … .
من بال داشتم، سفیدِ سفید.
فقط نوشته بودم «کاش کبوترت بودم …».
یکروز برای رساندن یک نامه که بگوید چقدر دوستت دارد.
یا امام رضا
حتما قرار شاه و گدا هست یادتان ،
همان شب که زدم دل به نامتان ،
مشهد ، حرم ، ورودی باب الجواد ،
آقا ، عجیب دلم گرفته برایتان….
یا امام رضا
به کوی تو هر جا که پا می گذارم
همان جا دل خویش جا می گذارم
مبادا برانی که با صد امید
قدم در حریم شما می گذارم….
تو ای ترجمان عشق در چشمانت…ای بوی خوش یاس در سرایت..دیر بازیست که دلهای عاشق را پناهگاهی..ای پادشاه ملک خورشید…در بارگاهت راهی نیست میان حاجت و اجابت…گدای کوی تو ناج شاهی به سر دارد .به ضریحت پیوند خورده دل هزاران عاشق از هزاران سال پیش.کرامتت کرامت همایونیست و عطایت فراتر از قابلیت ما..گواهی می دهد..از عرشیان تا فرشیان..که تویی یگانه سلطان ملک عاشقی…
آرامش…واژه ای که مدت هاست گمش کرده ام…دلتنگ آرامش بی مثال حریمت هستم
آرامش حریم تو را هیچ جای عالم نخواهم داشت…
دستت را می گذاري روی مرزی ترین نقطه وجودت یک حس گمشده آهسته شروع میکند بـه جوانه زدن… سلام می
کنی چشمت مست تماشای گنبد طلا میشود… بو میکشی تا ریه هایت پر شود از عطر حضور نگاه مهربان امام رضا و احساس تازگی اندیشه هاي خسته ات را فرا میگیرد… زیر لب زمزمه میکنی یا ضامن آهو یا غریب الغربا حواست بـه من هست؟ دلت را جا گذاشتی در حرم و گره اش زدی بـه ضریح امام رضا…
دستت را میگذاری روی مرزی ترین نقطه وجودت یک حس گمشده آهسته شروع میکند به جوانه زدن… سلام می
کنی چشمت مست تماشای گنبد طلا میشود… بو می کشی تا ریه هایت پر شود از عطر حضور نگاه مهربان امام رضا و احساس تازگی اندیشه های خسته ات را فرا میگیرد… زیر لب زمزمه می کنی یا ضامن آهو یا غریب الغربا حواست به من هست؟ دلت را جا گذاشتی در حرم و گره اش زدی به ضریح امام رضا…
من گریخته ام؛
و در پی من صیادها؛
و فرا رویم دام ها؛
یا ضامن آهو؛
من یقین دارم دستان تو تنها سهم آهو نیست …
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا «علیه السلام»
یا امام رضا دلم هوای تو کرده شه خراسانی ..
چه می شود که بیایم حرم به مهمانی…؟
دلم زکثرت زشتی بریده آقاجان…
عنایتی که بیایم، تویی که درمانی….
دل من گمشده گر پیدا شد
بسپارید امانات رضا
واگر ازتپش افتاد دلم
ببریدش بـه ملاقات رضا
ازرضاخواسته بودم شاید
بگذارد که غلامش بشوم
همه ی گفتندمحال اسـت ولی
دلخوشم من بـه محالات رضا
دل من گم شده گر پیدا شد
بسپارید امانات رضا
واگر ازتپش افتاد دلم
ببریدش به ملاقات رضا
ازرضاخواسته بودم شاید
بگذارد که غلامش بشوم
همه گفتندمحال است ولی
دلخوشم من به محالات رضا
یا امام رضا میبینم عاشقای تورو؛اشک های زائرای تورو؛آرزومه منم بپوشم لباس خادم های تورو.همه ی دارایی ام رو به تو بدهکارم.جون جوادت؛آقا خیلی دوستت دارم من
اینجا حریم پرواز ملائک،
قطعه ای از بهشت،
قبله گاه عاشقان، …اینجا مشهدالرضا است.
صدای بال ملائک می آید و من دوباره مقیم حریم حرم…
و زائرانی که از هر سو خود را به خاک بوسی آستانش می رسانند.
و امام رئوفی که دست مهربانی اش بر سر همه ماست….
اي احترام آل عبا احترام تو
باید هزار بار نشست و بلند شد
وقتی که میرسند بزرگان بـه نام تو
دل همیشه غریبم هوایتان کرده اسـت
هواى گریه پایین پایتان کرده اسـت
ما به تو محتاجیم مثل بیتابی یک شاخه به نور،
خواهش جاری شطی به عبور
مثل یک دشت به بخشایش ابر، مثل یک ابر به دریاچهی دور
“یا امام رضـــــــــــا” اگر بناست که
لطف کسی به ما برسد …. .
خدا کند فقط از جانب شما برسد….
.نخواه منت بیگانه بر سرم باشد….. .
خوش است خیر همیشه از
آشنا برسد… .
از آستان رضا (ع)
هرچه می رسد بی شک…. .
بدون واسطه از محضرخدا برسد… .
شما دعا کن اگر عمر من کفاف نداد… .
جنازه ام شب جمعه
به کربلا برسد…
و باز هم بین مرز باریک طلبیده شدن و طلبیده نشدن، دومی انتخاب شد!
اما
اما چشم انتظاری، آن هم چشم انتظاری عنایت رئوف شهر تا ابد هم که طول بکشد باز هم دلچسب است…
کبوتر وار می آیم بـه آب و دانه اي دل خوش
عطش دیده ؛ ترک خورده، بـه سقا خانه اي دل خوش
دلم خورشید می خواهد، هوای گنبدت کرده
دوباره برنگشته دل، هوای مشهدت کرده
حسرتم چشم به در دلتنگی میماند،
به برم بیا امشب،
چشمانم تفنگی است در آرزوی آهو
نگاهم که میکنی، کبوتر لرزانی در جغرافیای روحم شعله میکشد.
آهویی در سایهسارانم خطوط آبی را تا پلکهای تو جاده میکشد.
یا امام رضا آمدم تا برايت بگويم رازهاى بزرگ دلم را بر ضريحت دخيلى ببندم تا كنى چاره اى مشكلم را آمدم با دلى تنگ و خسته تا به پاى ضريحت بميرم يا كه اى ضامن آهو از تو حاجتم را اجابت بگيرم
در کنار تو نامم سلامت است، سعادت است. دلم همسایگی خداست. روحم دردهای شفاگرفته است. دلم را برهنه بر دست گرفته ام و روبه روی تو نماز شده ام. قبله را جز سوی نگاه تو نمیدانم پاسخ سؤالهای آغشته به رنج را جز صدای آینه زار خانه ات نمیدانم. پاییزی که چهار فصل غزلهای من است در زیارت رحیمانه تو به هم میریزد. برگهایی که در من فرو ریخته اند، در کنار تو به شاخساران خویش بر میگردند. تو مرا بشکوفان. تو مرا جواب باش. تو مرا در باران بهبود زندگانی حل کن. من به اعجاز اجدادی تو سخت پابندم. من به رنگ آسمان قصرت اعتقاد دارم. به گنجشکهای زیارتگاه تو مؤمنم. دل خوشی مناند، جادههایی که به بادیه شرق میرسند.
دلنوشته کودکانه امام رضا
امام رضا من ۱۰ سالم بیشتر نیست ولی وقتی میام حرمتون انگار اومدم ی جای دیگه، ما همسایتون هستیم همینجا مشهد. از پنجره اتاقم گنبد طلاییتون پیداست و هر روز دلم پر میکشه بیام تو صحن و کنار ضریح. دست مامانمو ول کنم و از این طرف به اونطرف بدوم. امام رضا دوستون دارم.
آقا، شما مثل گلیمن میشوم پروانهاتاز راه دوری آمدممهمان شوم در خانهات
امروز از پشت ضریحآهسته بوسیدم تو رادور تو پرپر میزدمهمراه با پروانهها
من هم به دنیا آمدمدر روز میلاد شماآنوقت بابایم گذاشتاسم مرا آقا رضا
امام رضا امروز ی کبوتری اومد دم پنجره خونمون. من یاد کبوترای حرم شما افتادم. دلم حسابی تنگ شده. میشه کمک بابام کنین تا بیایم زیارتتون؟ آخه راهمون خیلی دوره. تو حرمتون دلم آروم آروم میشه. انگار خود بهشته.
امام رضا (ع) سلام. من از راه دور با پدر و مادرم برای زیارت شما آمدهام. مشکلات بابام انقدر زیاده که تو دل کوچیک من جا نمیشه. اومدم که اونا رو با شما تقسیم کنم. شاید بابام بتونه شبا راحت بخوابه و مامانم هم دیگه گریه نکنه. آخه میگن شما ضامن آهوها هم میشین، ضامن خونواده ما هم میشین؟
دلنوشته برای حرم امام رضا
ای آشنای غریب، ای عصمت هشتم، ای غریب الغربا، ای شمس الشموس و ای مولای من! کوچه های نیشابور، هنوز بوی کلام عطرآگین تو را دارد. هر روز که خورشید خراسان، سینه ریز زرینش را از شوق می درد و انبوه دانه های طلایی اش از فراز آسمان بر حَرَمت می پاشد، کبوتر دل، بهانه کنان به سوی حرم تو پر می کشد و به سوی دانه های مِهری می رود که برایش می پاشی.
چه چیز زیبا تر از سکوت دلگشای حرمت که با صدای نقاره ها می شکند. این نقاره ها برای من زیباترین موسیقی جهان و نقاره چی هایت هنرمند ترینانند. چه زیبا است طنین صدای آن ها در گوش زائرانی که با حلقه هایی از اشک در چشمانشان منتظر معجزه ای از تو هستند.
ای شاه شاهان… این بار نیز با کوله باری از گناهان آمده ام تا پناهم بدهی. ای به فدای حرمت که ملجا درماندگان است، این بنده ی درمانده ات را دور مران و راهش بده…
دوست دارم روز ها در گوشه ای از حیاط با صفای حرمت بنشینم و به زیبایی و لطف خیره کننده است چشم بدوزم. ببینم که چگونه مهمان نوازی می کنی و با دستان مهربانت دانه های اشک را از روی گونه های سرد زائرین درگاهت می زدایی. من می دانم، تو خیلی مهربان هستی. کدام مهمانی را دیدی که در غربت خود مهمان نوازی کند؟ خود بنده نوازی کند؟ ای مهربان ترین آیا می شود گوشه ای از لطف و کرم خودت را نصیب من نیز سازی؟ روزها در گوشه ای از حیاط با صفای حرمت مینشینم…
اکنون مرا به پرواز بدل کن. همین اکنون که دلم دور دست را میخواهد. دلم آسمان خانه تو. حوض حیاط، پنجرههای مشرقی تو را میخواهد. اکنون معجزه کن. همین حالا که من دلم شراره آتش است. دستم التماس مقدر، چشمم منظره سیل اندوه، آرزوهایم در حسرتهای بی پایان جهان درو شده. دعاهایم با دستان فرو افتاده در بستر بیماری در مرگند. سلام دارم به تو ای طبیب، ای مسیحا، لحظهای نگاهم کن. صدای شفاعتت باید در موسم بی کسی من هنگامه دلخوشی به پا کند.