در این بخش از سایت ادبی و هنری هم نگاران قصد داریم برای شما دوستان و کتاب بازها جملات قشنگ کتاب ها را قرار دهیم. این جملات از رمان ها و کتاب های غیر داستانی هستند که امیدواریم مورد توجه شما دوستان قرار بگیرد. در ادامه با ما باشید.
جملات قشنگ و زیبای کتاب ها
شما میتوانید به موسیقی امید ببندید و دردناکترین لحظهها را به فراموشی بسپارید!
زایش تراژدی اثر نیچه
اصل بنیادین زیباشناسی او این بود که «هر امری برای زیبا شدن نیاز به آگاهی دارد» و همان طور که گفتم، اصلی مشابه سقراط است که میگوید: «برای خوب بودن باید آگاه بود.»
برای قهرمانان هیچ ناشایست نیست که مشتاق ادامهٔ زندگی باشند، حتی اگر همچون کارگران روزمزد زندگی کنند
زایش تراژدی
تا زمانی که دربند کینههایش است، همواره به بیراهه خواهد رفت
برادران کارامازوف
دروغ نگویید. کسی که دروغ میگوید و دروغهایش را هم باور میکند، دیگر هرگز نمیتواند حقیقت را دریابد، نه در خودش و نه در اطرافیانش، درنتیجه هم حرمت خودش را ازبین میبرد و هم حرمت دیگران را. وقتی کسی رعایت حرمت خودش و دیگران را نکند، دیگر کسی را دوست نخواهد داشت و در نبودن عشق، موقعی که میخواهد خود را سرگرم کند، به شهوت و گناه رو میآورد. آنوقت در فساد و تباهی، حالتی حیوانی پیدا میکند و همهٔ اینها از دروغ گفتن به خود و به دیگران ناشی میشود. کسی که حتی به خودش هم دروغ میگوید، اولین کسی است که به خودش توهین میکند.
برادران کارامازوف
مردم از سقوط و بیآبرویی آدمهای شرافتمند لذت میبرند.
پاندای بزرگ گفت: «اشتباههای تو تلاشت رو نشون میده. پس تسلیم نشو!»
پاندای بزرگ و اژدهای کوچک
اژدهای کوچک پرسید: «اگه بعضیها از من یا کارهام خوششون نیاد چی؟» پاندای بزرگ گفت: «تو باید راه خودت رو بری. بهتره اونها رو از دست بدی تا خودت رو.»
اژدهای کوچک پرسید: «اگه بعضیها از من یا کارهام خوششون نیاد چی؟» پاندای بزرگ گفت: «تو باید راه خودت رو بری. بهتره اونها رو از دست بدی تا خودت رو.»
آنگاه ادامه داد و گفت که: عشق نه زیباست و نه نیکو. از او پرسیدم که تو ای دیوتیما، آیا گمان میکنی که عشق بدی و زشتی است؟ گفت: خاموش. مگر لازم است آنچه زیبا نیست، زشت باشد؟ مگر نمیدانی که میان دانایی و نادانی فاصلهیی وجود دارد؟ من گفتم آن فاصله کدام است؟ گفت: باور درستی که نتواند منطق خود را اثبات کند، دانایی نیست، امّا چون شناخت به حقیقت است، نادانی هم نمیباشد و این فاصلهی میان دانایی و نادانی است.
ضیافت افلاطون
به سعادت کسی جز پس از مرگ نمیتوان حکم کرد. من تو را از خوشبختها نشمردم. برای این که نمیدانم در آینده به سرت چه میآید
هنوز نوع بشر معنیِ توانایی و قدرت عشق را ندانسته، اگر میدانست سراسر زمین را «پرستشگاه عشق» میساخت، تا با شکوهترین شعائر و مراسم، هدیههای خویش را تقدیم و تقدیس نامش گرداند. و قربانیها نیازش سازد. زیرا وی از سزاوارترین خدایان است که باید پرستیده شود و نشده.
ضیافت
به جای فکر کردن به چیزهایی که هنوز ندارید، به این فکر کنید که اگر داشتههایتان را نداشتید، چهقدر جای خالیشان برایتان محسوس میبود.
هنر خوب زندگی کردن
اینکه مجبور نباشید در مورد همهچیز و همهکس اظهارنظر کنید، حس آزادی خیلی خوبی دارد. اصلاً نیاز نیست نگران این باشید که بینظری شما به عنوان ضعف فکریتان تلقی شود. چون این گونه نیست و نشانهٔ هوش شماست. بینظری یک دارایی ارزشمند است. آنچه دنیا را احاطه کرده نه سرریز اطلاعات، که انبوه نظرات ماست.هنر خوب زندگی کردن
همهکاره بودن یعنی تبحر نداشتن در هیچ کاری.
اقتصاد به زبان ساده
آنچه فروشنده و خریدار به بازار بردهاند با آنچه از بازار برگرداندهاند بهظاهر برابر است؛ اما در واقع اینگونه نیست. زیرا از نظر فروشنده ارزش پولی که بهدست آورده از ارزش کالایی که فروخته، بیشتر است و از نظر خریدار ارزش کالایی که بهدست آورده از ارزش پولی که پرداخت کرده بیشتر است.
اقتصاد به زبان ساده
آه از این حسِ گمکردگی، این کمبود وحشتناکی که در سینهٔ خود دارم! ــ اغلب میاندیشم، اگر که میشد یک بار، تنها یک بار او را بر قلب خود بفشارم، تمامی این کمبود از میان میرفت.
رنج های ورتر جوان
آخ، من صدبار دست به خنجر بردهام و خواستهام قلبم را از فشار این رنج خلاص کنم. میگویند نژادی از اسب نجیب هست که اگر وحشتناک تازاندی و به ستوهاش آوردی، از سر غریزه یک رگ خود را به دندان پاره میکند، که تنفس را بر خود آسانتر کرده باشد. من هم اغلب چنین حالی دارم. دلم میخواهد یک رگ خودم را باز کنم و به این ترتیب به آزادی جاویدان برسم.
رنج های ورتر جوان
ترسوها هزاربار میمیرن، شجاعان فقط یهبار میمیرن.
وداع با اسلحه
“بهعقیدهٔ من باید جنگ رو تموم بکنیم، جنگ تموم نمیشه تا زمانی که یه طرف جنگ رو تموم نکنه. اما اگه ما جنگ رو تموم نکنیم، اوضاع بدتر میشه.” پاسینی محترمانه گفت: “نمیتونه بدتر بشه. چون چیزی از جنگ بدتر وجود نداره.”
وداع با اسلحه
دوست نداری کف سفت قطار را، دوست نداری توپها و برزنتی که روی آن کشیده شده و بوی وازلینی را که به فلز زده شده یا برزنت خیسیدهٔ آبنشتکرده را؛ اگرچه در زیر برزنت خیلی کیف دارد و دلنشین است با توپها بودن؛ اما تو دیگری را دوست داری که اکنون میدانی حتا نمیتوانی وانمود کنی که آنجا هست و حالا بهروشنی و بهسردی میدانی و میبینی
وداع با اسلحه
«دوست داشتن یه نفر مثه این میمونه که آدم به یه خونه اسبابکشی کنه. اولش آدم عاشق همۀ چیزهای جدید میشه، هر روز صبح از چیزهای جدیدی شگفتزده میشه که یکهو مال خودش شدهاند و مدام میترسه یکی بیاد توی خونه و بهش بگه که یه اشتباه بزرگ کرده و اصلاً نمیتونسته پیشبینی کنه که یه روز خونه به این قشنگی داشته باشه، ولی بعد از چند سال نمای خونه خراب میشه، چوبهاش در هر گوشهوکناری ترک میخورن و آدم کمکم عاشق خرابیهای خونه میشه. آدم از همه سوراخسنبهها و چموخمهایش خبر داره. آدم میدونه وقتی هوا سرد میشه، باید چیکار کنه که کلید توی قفل گیر نکنه، کدوم قطعههای کفپوش تاب میخوره وقتی آدم پا رویشان میگذاره و چهجوری باید در کمدهای لباس را باز کنه که صدا نده و همۀ اینا رازهای کوچکی هستن که دقیقاً باعث میشن حس کنی توی خونۀ خودت هستی
مردی به نام اوه
ما از مرگ میترسیم ولی ترس واقعی بیشترمان از این است که این شتر درِ خانۀ شخص دیگری بخوابد. همیشه بزرگترین ترسمان از این است که مرگ سراغمان نیاید و در این دنیا تکوتنها بمانیم.
مردی به نام اوه
باخویسن میخواست به ما بگوید از انعطافی که انسانها در مواجهه با چالشهای هولناک دارند احساس غرور کنیم. نقاشیهایی که وی کشیده است، حاوی این پیام است که همهٔ ما میتوانیم بهتر ازآنچه تصور میکنیم با شرایط سازگار شویم؛ آثار وی به ما روحیه میدهند که باور داشته باشیم هر چیزی که در ابتدا تهدیدکننده به نظر میرسد، ممکن است بهراحتی پشت سر گذاشته شود.
در باب اعتماد به نفس از آلن دو باتن
اعتمادبهنفس این نیست که باور داشته باشیم هیچگاه با موانع روبرو نخواهیم شد: بلکه درک این واقعیت که مشکلات جزئی اجتنابناپذیر از اهدافی است که ارزش تلاش دارند. بنابراین باید داستانها و روایتهای متعددی در ذهن داشته باشیم که نقش درد، اضطراب و نومیدی را حتی در بهترین و موفقترین زندگیها عادی بدانند.
در باب اعتماد به نفس
تمام کارهایی را که انجام میدهیم، ازجمله احساس بدبختی را خودمان انتخاب میکنیم. دیگران نه میتوانند ما را بدبخت کنند و نه خوشبخت. دیگران تنها در تبادل اطلاعات با ما نقش دارند. این اطلاعات بهخودیخود نمیتواند ما را به انجام کاری مجبور کند و یا اینکه ما را وادار کند احساسی را تجربه کنیم. اطلاعات وارد مغز ما میشود، ما آنها را بررسی میکنیم و سپس تصمیم میگیریم که چهکاری را انجام دهیم.
تئوری انتخاب
سالها قبل، کشیشی اهل شیکاکو به نام جان که او را میشناختم مطلبی را به من گفت که هرگز آن را فراموش نمیکنم. او گفت بهترین کاری که پدر و مادرها میتوانند برای فرزندانشان انجام دهند؛ این است که یکدیگر را خیلی دوست داشته باشند و عاشق هم باشند.
تئوری انتخاب
زندگی مملو از لحظههای دشوار است. ولی همیشه کسی وجود دارد که وضعیتش بدتر از شما باشد. اگر روز خود را با تأسفهای بیشمار پر کنید، تأسف بهخاطر رفتاری که با شما شده، گلایه از سهمتان در زندگی و سرزنش شرایط خودتان نسبت به دیگران یا محیط اطراف، در این صورت زندگی برای شما طولانی و دشوار خواهد شد.
تخت خوابت را مرتب کن
بدون شجاعت، دیگران مسیر شما را مشخص میکنند. بدون شجاعت زیر سایهی اغواهای زندگی قرار میگیرید. بدون شجاعت، انسانها تحت سیطرهی مستبدان و خودکامهها قرار میگیرند. بدون شجاعت، هیچ جامعهی بزرگی شکوفا نخواهد شد. بدون شجاعت، زورگوها در جهان رشد میکنند. بدون شجاعت، هیچ هدفی به سرانجام نخواهد رسید. ولی با داشتن شجاعت، شما قادر خواهید بود تا شیطان را زیر پا بگذارید و شکست دهید.
اما نقطه شروع کار ما نه خواستهها و نه نیازهاست، بلکه با گوش دادن آغاز میشود، ما به حرفهای طرف مقابل گوش میکنیم، احساساتش را میسنجیم، و فضایی آکنده از اعتماد و ایمنی ایجاد میکنیم و بدین وسیله مکالمه واقعی آغاز میشود.
کتاب هرگز سازش نکنید نوشته کریس واس
تئوری چشمانداز توضیح میدهد که چرا در برابر ضرر و زیان نامشخص، ریسکهای نابجا میکنیم. و معروفترین سوگیری شناختی، زیانگریزی است که نشان میدهد اگر قرار باشد بین دو حالت جلوگیری از زیان و یا بدست آوردن سودی معادل با آن (از دست ندادن ۲۰۰ دلار یا بدست آوردن ۲۰۰ دلار)، یکی را انتخاب کنیم به لحاظ آماری محتملتر است که مردم گزینه جلوگیری از زیان را انتخاب کنند.
کتاب هرگز سازش نکنید نوشته کریس واس
تأیید زندگی کودک دو جنبه دارد، یکی توجه و مسئولیتی است که صد درصد برای حفظ حیات و رشد کودک لازم است. و دیگری که عمیقتر از حفظ زندگی است. این جنبه عبارت است از طرز برخورد و روشی که عشق به زندگی را به کودک القا کرده و این احساس را در او به وجود میآورد: زنده بودن چقدر خوب است، دختر یا پسری کوچک بودن چقدر عالی است، بودن روی این زمین چه لذتی دارد! این دو جنبه عشق مادرانه در داستان آفرینش کتاب مقدس با ایجاز بسیار بیان شده است.
کتاب هنر عشق ورزیدن
آرزوی پیوند مشترک اساس نیرومندترین کوشش بشری است، اساسیترین شورهاست، نیرویی است که نوع بشر، قبایل، خانوادهها و جامعه را متحد و منسجم نگه میدارد. شکست در راه رسیدن به آن، منجر به دیوانگی و نابودی میگردد ـ نابودی خود یا نابودی دیگران. بشریت بدون عشق، نمیتوانست حتی یک روز هم به حیات خود ادامه دهد.
کتاب هنر عشق ورزیدن
برای تسلط بر احساساتتان، باید ابتدا بتوانید از لحظه حال فاصله بگیرید و بیطرفانه نسبت به گذشته و آینده فکر کنید. مانند ژانوس از خدایان روم که دو چهره داشت و نگهبان دروازهها بود، باید قادر باشید همزمان به هر دو جهت نگاه کنید تا بهتر بتوانید با خطراتی که از هر سو روبهرو میشوید، مقابله کنید. باید دو چهره برای خود خلق کنید، یک چهره همواره به سوی آینده و چهره دیگر به سمت گذشته.
48 قانون قدرت
«زمانی که به نظر میرسد هیچچیز کمکی نخواهد کرد، میروم و به سنگتراشی نگاه میکنم که برای صدمین بار روی سنگ ضربه وارد میکند، بدون اینکه ترکی ایجاد شود؛ اما در صدویکمین ضربه سنگ به دو تکه خرد میشود و میدانم که آخرین ضربه نبود که آنرا خرد کرد، بلکه تمام آن ضربههای پیشین مسبب آن بود.»
کتاب خرده عادت ها
به عنوان مثال، کافی نیست بگوییم: «میدانم سلطهجو هستم.» باید درک کنیم که ویژگی سلطهجویی چه درس و موهبتی برای ما دارد و آن را به دیدۀ مهر و احترام بنگریم. ما گمان میکنیم هرچه الهیست، باید بینقص باشد. این تصور نه تنها اشتباه است، بلکه درست خلاف آن واقعیت دارد: الهی بودن، یعنی کامل بودن و کامل بودن، یعنی همه چیز بودن؛ مثبت و منفی، نیک و بد، مقدس و پلید!
نیمه تاریک وجود