در این بخش جملات طولانی غمگین پر سوز و گداز دخترانه و پسرانه را برای کپشن گرداوری کرده ایم و امیدواریم که این متن های غم انگیز نیز مورد توجه شما قرار بگیرد.
فهرست موضوعات این مطلب
جملات غم انگیز کپشنمتن غمگین سوزناکجملات ادبی غمناک دخترانهمتن سوزناک و غم انگیز پسرانهجملات غم انگیز کپشن
کابوس می بینمکابوس نبودن توکابوس از دست دادن خنده های مردانه اتکابوس سرقت ناباورانه دلتسراسیمه و لبریز از ترساز خواب بر می خیزم تا به آغوشت پناه بیاورماما افسوساز یاد برده ام که از ترس نبودنت به خواب پناه برده بودم.
***
کاش یک شب مهمان هق هق من بودیکاش می دیدی چگونه وجودم از نبودنت ذره ذره در نیستی حل می شودکاش می شد عشقت را با یک کلیک از حافظه مغزم پاک می کردمکاش دردهایم را در کیسه می ریختم و شب پشت در اتاقم می گذاشتمکاش کاش کاشتمام زندگی من پر شده از کاش های خیالی خودم و نبودن واقعی تو که ولم نمی کنند
قیامت را ندیده ام اما رفتنت قیامتی را در دنیایمان به وجود آورده که هیچ چیز و هیچ کس رنگ و بوی زندگی ندارد. مدت ها در ایوان خانه مان حتی پرنده ای آواز نمی خواند. همانند ما و کاشانه مان که ریشه هایمان خشکید، دیگر هیچ گیاه یا درختی در باغچه مان غنچه نمی دهد. کاش یک روز بیایی، دستانم را محکم بگیری و آهسته آهسته مرا از زندان زندگی نجات دهی. بی تو من زندانی حبس ابدی هستم با یک عمر هم صحبتی با کوله بار غم و اندوه.
وقتی تو رفتیتکیه گاه زندگی مان، ستون سقف آرزوهایمان و تمام بود و نبود دلخوشی هایمان با سونامی رفتنت فروریخت. حال ما مانده ایم، کشتی طوفان زده ای که تلاطم امواج بی رحم روزگار بند بند وجودمان را از هم می پاشد. پدر بودنت با اینکه عادت شده بود، تمام خوشبختی روزگارمان بود. کاش بودی و بار دیگر به نگاه پر از مهری یا به لبخند برآمده از جانی مهمان مان می کردی.
متن غمگین سوزناک
کاش بودی و می دیدی چگونه بعد از تو در چهاردیواری سیاه نبودنت اسیر شده ام؛ بی آب، بی غذا و حتی بعضی وقتها بی هوا. تنها تویی که می توانی فرق خنده های تصنعی مرا از واقعی تشخیص دهی. من هر روز برای همرنگ شدن با رنگ های دروغین اطرافم به عالم و آدم این خنده های تصنعی را تحویل می دهم. روحم پشت زندان این خنده ها اسیر و نالان نبودن را فریاد می زند. تنها تو و بودن تو کلید رهایی من از این زندان است.
جدا شدی، رفتی و ندیدیکه روزگار چگونه هر روز یک قطعه از پازل وجودم را جدا می کند و با خشم و غضب آنرا درون مشتش پودر می کند و بر صفحه سیاه روزگارم فوت می کند. کاش دیرتر به تکه های قلبم برسد، بگذارد چند روز دیگر یاد تو را، آن لحظه های شادی که با تو داشتم را مرور کنم و دردی که سراسر وجودم را چون خوره میخورد فراموش کنم. آری! بی شک درد نبودن با تو ناشناخته ترین سرطان بی نشانه دنیاست به روحم زده و از درون مرا میخورد.
***
جدایی تورفتن یک تن از کنار یکی دیگر نبودرفتن تمام دنیای یک نفر بود، آن هنگام که تو تمام بودن من را در چمدان فراموشی گذاشتی و با خود به تاراج بردی. کاش از همان اول راه می دانستی بودنت برای ریه های خسته و بی کسم چون نفس بود. کاش می دانستی این خون نیست که در رگ های من جاری ست، بودن توست که قلبم را به تکاپو انداخت است تا تمام تو را در وجودم پمپاز کند.
ﺗـــﻮ ﺭﺍﺩﻭﺳـــت ﺩﺍﺭم…ﭼﻪ ﻓـﺮﻕ ﻣﻰ ﮐﻨﺪ ﮐﻪ ﭼــــﺮﺍ…؟ﯾـــﺎ ﺍﺯ ﭼــــﻪ ﻭﻗـﺖ…!ﯾـﺎ ﭼﻄـﻮﺭ ﺷـﺪ ﮐﻪ…!ﭼﻪ ﻓـــــﺮﻕ ﻣﯿﮑـﻨﺪ…؟!ﻭﻗﺘﻰ …ﺗــﻮ ﺑـﺎﯾـﺪ ﺑـــﺎﻭﺭ ﮐﻨـﻰ،ﮐـﻪ می کنـــﻰ…!ﻭﻣــﻦ نبـﺎﯾـﺪ ﻓـﺮﺍﻣــــﻮﺵ ﮐــﻨﻢ،ﮐـﻪ ﻧﻤـﻰ ﮐــــﻨﻢ…!
جملات ادبی غمناک دخترانه
دیدمت انگار چیزى بر دلم تأثیر کردبا نگاه ساده ات دنیاى من تغییر کرددیدمت با لحن آرامى صدایم کردى واین دل مغرور در لحن صدایت گیر کردغرق آرامش مرا خواندى و گفتى میشودبا سوالم ذهنتان را هم کمى درگیر کرد؟میشود با من بمانى! ساده… میخواهم تو راجمله ای ساده دلم را بردو در زنجیر کرداندکی با شوق، بی وقفه نگاهت کردمودر دلم گفتم که چشمانت دلم را پیر کرد!رفتى و از دور میدیدم پر از دلشوره ایتو نفهمیدى که عشقت در دلم تکثیر کردتیر اخر را زدی وقتی که گفتی عاشقمعاشقت بودن مرا از هر تجرد سیر کرد
باد لاى موهایت مى پیچدموهایت موج بر مى داردو در کرانه اى دوردستاسب هاى ترکمن رم مى کنند!چشم هاى تو ارتباطِ مستقیمِ باد و باران استچشم هاى تو پیامبر باغچه و ناودان استچشم هاى تو معجزهچشم های تو ابرچشم های تو..آه اى معشوق!عادت کرده ام به تنهایىعادت کرده ام به سکوتکمى نگاهم کنتا صداى دریا بدهم!
متن سوزناک و غم انگیز پسرانه
عشق توشوخی زیبایی بود که خداوند با قلب من کرد !زیبا بود امّا شوخی!!!!حالا . . .تو بی تقصیری !خدای تو هم بی تقصیر است !من تاوان اشتباه خود را پس میدهم . . . !تمام این تنهاییتاوان « جدّی گرفتن آن شوخی » بود
***
چمدان دست تو و ترس به چشمان من استاین غم انگیزترین حالت غمگین شدن استقبل رفتن دو سه خط فحش بده،داد بکشهی تکانم بده،نفرین کن و فریاد بکشقبل رفتن بگذار از تهِ دل آه شومطوری از ریشه بکش ارّه که کوتاه شوم