ما امروز در سایت ادبی و هنری هم نگاران قصد داریم جملات سنگین بی معرفتی فامیل را برای شما دوستان قرار دهیم. جملاتی که شما با به اشتراک گذاشتن آنها در فضای مجازی به خوبی منظورتان را به کسی که در حق شما بدی کرده میرساند! پس اگر میخواهید به فامیل خود بگویید که بی معرفتی در حق شما درست نبوده، در ادامه با هم نگاران همراه شوید.
متون جملات سنگین بی معرفتی فامیل
به بعضیا باید گفت
ببخشید که فکر کردم رفیقی و فکر کردم فامیل بودنمون یعنی یکی بودنمون!
دیگه تکرار نمیشه …
به جای این که بگم “روز خوبی داشته باشید”
به نظرم از این به بعد بگم “روزی که شایسته اون هستی رو داشته باشی” …
می دونی، بزار کارما همه چی رو مرتب کنه
بسیاری از مردم نگران ظاهر و دارایی های خودشون هستند
طوری که شخصیت بی ارزش خودشون رو نادیده می گیرن
حال این فرد بی شخصیت می خواد رفیقت باشه یا حتی فامیلت…
تظاهر کردنم به گوش دادن باید برات کافی باشه
وگرنه کسی به حرفای آدم بی معرفتی مثل تو گوش نمیده فامیل جان…
بله! من رفقیت بودم اما این واسه دیروز بود فامیل جان
طعنه زدن دفاع طبیعی بدن در برابر حماقته!
Sometimes I need what only you can provide: your absence
بعضی وقتا من چیزی نیاز دارم که فقط تو می تونی برآورده کنی: نبودنت!
چیزایی که درباره من شنیدی دروغه، من خیلی بدتر از این حرفام
زشتی می تونه حل بشه اما حماقت ابدیه
پس دست از حماقتت بردار رفیق عزیز…
حیف آن همه وقت و انرژی که برای بعضیا صرف کرده ایم
دوست داشتن بعضیا اتلاف لحظه های شیرین زندگی است
این دوست داشتن چه می خواهد برای رفیق باشد، چه فامیل و چه عشق
گاهی دلم می خوام هشت پا باشم تا بتونم همزمان به هشت نفر سیلی بزنم!
مخصوصا تو جمع فامیلم…
اگر مسابقه خنجر زدن از پشت داشتیم
فامیل من رتبه اول را در مسابقات جهانی کسب می کردند
پادری خوش آمد گویی جلوی در خونه ام ندارم چون دروغگو نیستم
فامیل جان انصافا خودت خسته نشدی
از بس دروغ گفتی و دو دره بازی درآوردی
بابا دستخوش رفیق تو دیگه کی هستی؟!
چشمانم را می بندم
نقابت را بردار
بگذار صورتت هوایی بخورد!
قسمت نشد دستشو بگیرم
ولی اون روزای آخر مچشو گرفتم
به بعضی از فامیلا باس گفت
یه عکس هم از باطنت بزار ببین اصلا لایک می خوره
یه قانونی هست که میگه :
هـمـیشـه ی جـوری زنـدگـی کـن کـه اگـه رفـتـی جــلـوی آیـنـه
روت بـشـه بـه چـشـمـای خـودت نـگـاه کنی …
به بعضی از فامیلا هم باید گفت :
وقت کردی آروم تر برو تا شعورتم بهت برسه… !
ای کاش شعورم مدرک داشت
تا بلکه بعضیا به هوای مدرکشم که شده
یادش میگرفتن …
یه خط داشت اما هفت خط بود …
به همین سادگی !
از من پرسیدن توی یک رابطه دنبال چی می گردم
ظاهرا پاسخ “به دنبال راه خروج” جواب درستی نبود!
با هر رنگی رفاقت کن
اما رفاقت را رنگ نکن
Sorry… to have met you dear family…
متاسفم که تو رو ملاقات کردم فامیل عزیز؛ اشتباه از روز اول بود…
متون تیکهدار به فامیل بی معرفت
اگر از یک رابطه یا دوستی سمی، منفی، توهین آمیز، یک طرفه، فامیلی بن بست کم ارتعاش فاصله گرفتید برنده شدید.
نگذارید وفاداری شما به بردگی تبدیل شود.
چه در رفاقت و چه در فامیل بودن
به کلمات سمی توجه نکنید. آنچه مردم می گویند اغلب بازتابی از خودشان است، نه شما.
بهتر است یک بار قلب خودم را بشکنم تا اینکه کسی هر روز آن را بشکند.
بعضی از مردم چنان در تاریکی مطلق هستند که فقط برای دیدن نور شما را میسوزانند. سعی کنید از آنها دوری کنید.
به بعضی از فامیلا باید گفت :
اینقدر روزا زود میگذره
که نفهمیدم کی واسه ما آدم شدی !
به یاد داشته باش… هرکسی که می خواهد تو را پایین بیاورد، از قبل پایین تر از توست.
من به کسی اجازه نمی دهم با پاهای کثیف در ذهن من راه برود. حال چه می خواهی رفیق باش و چه فامیل چه عشق…
از اطرافیانتان که با ظرافت بذر شک می کارند برحذر باشید.
آنها به ریه شما ضربه می زنند و سپس از شما می پرسند که چرا در تنفس مشکل دارید.
امیدوارم کارما قبل از من به صورتت سیلی بزنه
“در زندگی، ما هرگز دوستان خود را از دست نمی دهیم، فقط می آموزیم که چه کسانی واقعی هستند.”
“دوستان دروغی مانند سایه ها هستند: آنها شما را در آفتاب دنبال می کنند اما شما را در تاریکی رها می کنند.”
یک زمانی بود که رفیق، حکم برادر داشت..
الان رفیق حکم دشمنی دارد که در خاک شما آزادانه
زندگی می کند
برای نصیحت گرفتن به سراغ دوستان، برای تقاضای عشق به همسر، برای خوش قلبی به سوی غریبهها و برای هیچ چیز به سراغ فامیل بروید!
به بعضیام باید گفت
درسته با تو روزای خوبمونو به باد دادیم،
اما عزیز تو ک نیستی ما شادیم
مهم اینه
I’m sorry I hurt your feelings when I called you stupid. I really thought you already knew
متاسفم که با احمق خطاب کردنت باعث شدم احساساتت جریحه دار بشه، واقعا فکر می کردم اینو از قبل می دونی!
مـــن محتاج درک شدن نیستم،
فقط دردم میآید خر فرض شوم!
بفهم…
رفیق مثل کفش و رفاقت مثل جاده
چقد سخته وسط جاده بفهمی پات کفش نیست
کافیست جای زخمت را بلد باشند
آنگاه از اعلاترین نمک برایت مرحم می سازند
همان هایی که از جان برایشان مایه می گذاشتی !
حذف کردن بعضی افراد از زندگیم به این معنی نیست که از آنها تنفر دارم، بلکه به این معناست که به خودم احترام می ذارم. قرار نیست همه بمانند.
به بعضیام باید گفت
نمیخواد ریشاتو درست کنی،
ریشتو درست کن..
بعضیا انقدر ادعا دارن جا واسه بقیه چیزا نمونده،
مثل عشق، عقل، شعور، صبر…
از نمک نشناس ها
آزار دیدن سخت نیست
درد دارد خوردنِ زخم از
نمک پرورده ای
یه سریام هستن وانمود می کنن نسبت به ما بیخیالن
اما هرشب پروفایل مارو چک می کنن بعد می خوابن
It’s okay if you don’t like me. Not everyone has good taste
اگه از من خوشت نمیاد اشکالی نداره، همه که خوش سلیقه نیستن
I’m bad and I’m going to hell, and I don’t care. I’d rather be in hell than anywhere where you are.
من بدم و به جهنم می رم و برام مهم نیست. من ترجیح می دم در جهنم باشم تا هر جایی که تو هستی.
شعر بی معرفتی برای تیکه انداختن به فامیل
خدایا خسته ام !می شود مرا بغل کنی؟
می سوزد قلبم از زخمهایی که ادمهایت
با خنجر بی مهری نشانده اند به قلبم!
می شود با مهربانیت مرهمی می شوی
به روی دردهایم؟
خدایا از بی معرفتی ادمها زمین خورده ام!
می شود دستم را بگیری و بلندم کنی!
خدایا دلم ذره ای مهربانی می خواهد
انهم بی منت و بی ترحم
می شود با شراب ناب مهربانیت
سیرابم کنی؟
خدایا خسته ام !
می شود امشب که خوابیدم
صبح با صدای روح نوازت بیدارم نکنی!
بگذار بخوابم که خسته ام
ز بی مهری و بی معرفتی و دل شکستن ادمهایت
ز نگه نداشتن حرمتها وز بی رحمی زمانه ات
خسته ام خیلی خسته !
می شود مرا بغل کنی!
می شود گلایه ها و ناسپاسیم را
ببخشایی و به واسطه بزرگیت
به دل نگیری !
تو صبورترین سنگ صبورمنی
می شود همیشه گوش شنوای دردهایم باشی!
بغضهای نشکفته ام شانه ای می خواهد
شانه ای ستبر و محکم که نلغزد زیر بار غصه ها
می شود شانه ات پناه هق هقهای بی صدایم باشد
خدایاااااااااااااا
خسته ام خسته می شود مرا بغل کنی؟
قایقی باید ساخت
جنسش از چوب بلوط
باید انداخت به آب
آبهای تیره
که نهان است در آن
شهر زیبایی پشت دریا
همسفر با سهراب
دور باید شد از این شهر غریب
که در آن هیچ کسی نیست که تنهایی را
با حضورش یک دم
محو و نابود کند
که نمانده است در آن
یک نفر تا بگشاید راهی
که در آن هر دل عاشق بتواند یک دم
گاهی آرام شود
قایقی باید ساخت
همسفر با سهراب
گشت باید به دنبال چراغی روشن
تا بیابی اندک
شهر انسانهایی
هرچقدر خسته ولی غرق امید
همچنان باید راند
همچنان باید خواند :
« میروم تا که بیابم نفسی، که دگرگون سازد،
مردم شهر غریب و دل آتش زده را
میروم تا که بیابم یک جا
که شود یک لحظه
سر به دامان عشق
لحظه ای گشت آرام
از تلاطم ها دور
و پر از نور امید، زندگی کرد در آن»
همچنان باید راند
همچنان باید خواند
یادم است سهراب گفت :
پشت دریا شهری ست که در آن پنجره ها رو به تجلی باز است
بامها جای کبوترهایی است، که به فواره هوش بشری می نگرند
دست هر کودک ده ساله شهر، شاخه معرفتی است، شاخه ی معرفتی است…
پشت دریا شهری ست
که در آن وسعت انسانیت، نه فقط یک حرف است…
بل تمام دل عشاق در آن شهر هنوز، تهی از غم باشد
پشت دریا شهری ست
قایقی باید ساخت…
خیلی با معرفتی،دمت گرم،خیلی باحالی
خدا حفظت کنه
انشا… پیر بشی،خیلی آدم خوبی هستی
دلت پاکه …
وای خدایا دارم دیوونه می شم،
اینا دارن چی می گن؟
یعنی واقعأ من اینجوریم؟
کثافت تمام وجودم رو گرفته،از بوی تعفنی
که میدم حالم بهم می خوره،
یه خوک از من پاک تره
خدایا!خودت بهتر می دونی
لجن ریا سر تا پامو گرفته
اگه ذاتمو روکنی چی میشه؟
چون پرده برافتد نه تو مانی و نه من
واد به اون روز،واویلا!
خواهم از تو معرفتی
تا شهادت را بجویم
تا شوم من مست و واله
تا جدا شد نقد جانم
تا نپویم مرگ بستر
عشق باشد رقص مرگم
تا بجنگم با صلابت
در صف پولاد همرزم
تا نیوشم من نوایی
در عمق جان پناهم
تا سلاح آهنینی
مر شکافد تارو پودم
تا شوم من همکلامی
با ولیان و رسولم
تو ای سمبل معرفت!کجایی ؟سلام
این هم رسم توست،دوستی بی کلام
سالهاست گم شده ای در ازدحام
نمی دانی؟می گویم با این کلام:
ندیدم کسی ،هیچ مانند تو
یک روز خوب ،یک روز بد…بی مرام
نمی خواهد بنویسی،می دانم
در بی معرفتی هم گشته ای بنام
چه قبول کنم ؟بی تعهد،کدام پیام؟
با منی گر بخواهم؟واقعا!احترام
حرفهای ساده ات با عمل جور نیست
برو قول نده،بی وفا،ناتمام
نگو یا علی معرفت در تو نیست
پشیمان شدی، رفته ای،والسلام
از زشــتی کردار خودم خسته شدم
بی معرفتی دیده و بشکسته شدم
از خــود بــــه ســـوال آمــده بــــودم
اما/از چیدن گل با غم دل رسته شدم
پاشـــیده زهم هیبت شـــیرازه عمر
در عجز خودم،خار شدم،دسته شدم
آیینه به کــــف دارم ودر سیـــنه کــین!
بی مهری و غم دیدم و لب بسته شدم
پژواکم و در ســـینه صد کوه اســـیر
نادیدنیم ،کوچک و چون هسته شدم
ناشادم از این حاصله کم مایه ببین!
زنجیرم و با درد تو بگسسته شــدم
در بودن مــــن گنج پر از معنــا کو؟
در گوشه عزلت زده پیوسته شدم
چون بادم و بنیاد من از دست شده
بر غصه همواره که دل بسته شدم
دوستی این نیست
بی معرفتی سنگدلی نامردی
دوستی این نیست
این نیست که دیرآمدی وزودروی
درپی عشق خیالیت روی
عشق نیست این هوس است
توغافلی
نیست این راهش بدان توبدان دراین زمان
دیگرنمیدانم تورا چون جان خویش
هیچ گاه دیگر تورا نخواهم آورد به یاد
سر نخواهم داد دیگر فریاد
تومردی
تو مردی برای من برای خود برای ما
میسوزانم آن روزهارا با آه خویش
بااشکهای حاصل از افسوس خویش
دوستی این نیست
تو غافلی….