معرفی کتاب

بریده‌هایی از کتاب حکایت دولت و فرزانگی اثر مارک فیشر درباره توسعه فردی و مالی

در هم نگاران قصد داریم بریده‌هایی از کتاب فوق‌العاده حکایت دولت و فرزانگی را برای شما دوستان قرار دهیم.

کتاب حکایت دولت و فرزانگی اثر مارک فیشر یک افسانه‌ی تجاری منحصربه‌فرد در خصوص ثروت‌سازی، توسعه فردی و رشد مالی است که در آن یک میلیونر حکیم، عاقل و سالخورده از طریق درس‌های عملی، به یک جوان مشتاق اما تا حدودی ناامید و خسته از تلاش مشورت می‌دهد.

جوانی 23ساله که از کوشش بسیار و 50 ساعت کار هفتگی پرفشار در یک شرکت تبلیغاتی دلزده و خسته شده ولی توانایی درخواست استعفا و رفتن به سوی هدف خود را ندارد. از این کتاب فقط در آمریکا بیش از 150 هزار نسخه به فروش رفته است.

بخش‌‌هایی از این کتاب تجاری و انگیزشی مهم

کسانی که هیچگاه از آنچه انجام می‌دهند به درستی لذت نمی‌برند، یا آن‌ها که خطی قرمز به دور آرزوهای خود کشیده اند، به گروه مردگان زنده تعلق دارند.

نگذار از ترس فلج شوی. خیلی از انسان‌ها هستند که بخاطر ترس از رویای خود بازمانده‌اند.

اضطراب زیاد هیچگاه مشکلی را حل نمی‌کند،

همهٔ متفکران خردمند در طول اعصار گفته‌اند که بزرگ‌ترین محدودیت‌ها، آن است که انسان بر خود تحمیل می‌کند و از این رو بزرگ‌ترین مانع موفقیت، مانع ذهنی است.

چه خوب بود اگر جوان‌ها می‌دانستند و اگر پیرها می‌توانستند!

چه فایده اگر انسان تمام دنیا را به‌دست آورد، اما روحش را از دست بدهد؟

همیشه به خاطر بسپار در ارتفاعی معین، دیگر ابری نیست، اگر زندگی‌ات ابری است، به این علت است که روحت انقدرها که باید، بالا نرفته است.

افرادی که مشغول کاری هستند اما به کارشان علاقه‌ای ندارند، خوشبخت نیستند. زمانشان با خواب و رویا دربارهٔ چیزهایی پر می‌شود که دوست دارند انجام دهند.

– آیا واقعأ اعتقاد داری سخت کار کردن باعث ثروتمندی مردم می‌شود؟ – این طور فکر می‌کنم

راز هر هدف این است که هم جاه طلبانه باشد، هم قابل دسترس اما فراموش نکن که اقلب مردم زیادی محافظه کارند.

گل سرخ نماد زندگیست. خارهایش نشان‌دهندهٔ راه تجربه هستند: امتحان‌هایی که هر یک از ما باید آن را برای فهمیدن زیبایی حقیقی هستی تحمل کنیم.

اگر می‌دانستی که فردا قرار است با مرگ روبرو شوی، آیا برنامه‌های امروزت را تغییر نمی‌دادی؟ آیا برنامه‌ات با برنامهٔ هر روز دیگر متفاوت نمی‌شد؟ یقیناً همین طور است.

زندگی دقیقأ همان چیزی را به ما می‌دهد که از آن انتظار داریم، نه بیشتر

راز عاقبت بخیری این است که در هر روز چنان زندگی کنی که انگار آخرین روز از عمر توست.

اگر ندانی به کجا می‌روی، احتمالا به هیچ جا نخواهی رسید.

ساکن بودن و آرامش داشتن، بزرگ‌ترین نشانه‌های اقتدار هستند.

هر روز زندگیم در تمام جهات بهتر و بهتر می‌شود. این دستور را هر صبح و شب پنجاه بار تکرار کن.

داشت پیر می‌شد، فرایندی که به محض اینکه آرزوهای آینده را از دست بدهیم، به طرز اجتناب ناپذیری شروع می‌شود؟

نباید با این احساس وحشتناک بمیری که ترس‌هایت بزرگ‌تر از آرزوهایت بود

افرادی که صبر می‌کنند تا اوضاع و شرایط عالی از راه برسد هیچ وقت کاری را انجام نمی‌دهند. زمان مطلوب برای عمل همین الان است.

بزرگترین دارایی ما آزادی است، و دولتمندی می‌تواند به تو آزادی ببخشد.

اکثر مردم می‌خواهند که خوشبخت شوند، ولی نمی‌دانند که چه چیزی را می‌خواهند. بنابر این بدون آنکه هیچ وقت به آن برسند عمرشان پایان می‌یابد. بر فرض هم اگر آن را بیابند، چگونه آن را تشخیص دهند؟

پول خادمی بدون شریک، اما سلطانی دیکتاتور است.

اگر می‌خواهی در زندگی موفق باشی باید مطمئن شوی در زندگی حق انتخاب نداری. باید پشتت را به دیوار بچسبانی.

مواظب باش تا در دام اعتماد به هرچه که در کتاب‌هاست نیفتی. مگذار آنها که قبل از تو آمده‌اند به جای تو بیندیشند.

همیشه به خاطر بسپار در ارتفاعی معین، دیگر ابری نیست، اگر زندگی‌ات ابری است، به این علت است که روحت انقدرها که باید، بالا نرفته است.

برای فهمیدن این که واقعاً چه شغلی را دوست می‌داری، این را از خودت بپرس: اگر اکنون یک میلیون دلار در بانک پول داشتم، آیا همچنان به کارم ادامه می‌دادم؟ یقیناً اگر جوابت نه باشد، آن مقدار که باید شغلت را دوست نداری.

از خود بپرس و با صداقت کامل به آن پاسخ بده. درصورتی‌که دروغ بگویی، تنها و تنها خویشتن را فریب داده‌ای. و در این بازی، پیروز نخواهی شد. اگر می‌دانستی که فردا قرار است با مرگ روبرو شوی، آیا برنامه‌های امروزت را تغییر نمی‌دادی؟ آیا برنامه‌ات با برنامهٔ هر روز دیگر متفاوت نمی‌شد؟ یقیناً همین طور است.

همهٔ میلیونرانی که دیده‌ام، به من گفته‌اند به محض اینکه رقمی را نوشته‌اند و مهلتی برای به دست آوردن آن مشخص کردند، ثروتمند شدند

جهان چیزی جز بازتاب درونت نیست. اوضاع و شرایط زندگی‌ات آیینه‌ای است که تصویر درونت را بازتاب می‌کند.

شروع کن، زمان از دست می‌رود.

بعضی بر این باورند که کتاب‌ها بی ارزشند. باور دارند که جهان را خود از نو می‌سازند. و چون از علمی که در کتاب هاست چیزی عایدشان نشده، متأسفانه اشتباهات گذشتگان خود را تکرار می‌کنند. به این سبب، زمان و پول بی‌شماری را به باد می‌دهند. با این همه، مواظب باش تا در دام اعتماد به هرچه که در کتاب‌هاست نیفتی. مگذار آنها که قبل از تو آمده‌اند به جای تو بیندیشند. تنها چیزی را برای خود نگاه دار که در قید زمان نباشد.

هر وقت دچار تردید شدی، به خودت چند تلقین مثبت بده. کلامت را قدرتمند کن. وقتی ذهنت به اندازه کافی قدرتمند شد هر تلقین به حکمی شاهانه تبدیل می‌شود. کلام و واقعیت یکی می‌شوند. و زمان رخ دادن اوامرت زودتر و کوتاه‌تر و سر انجام آنی خواهد شد.

یکی از مهم‌ترین درس‌های کسب و کارم بود. افرادی که صبر می‌کنند تا اوضاع و شرایط عالی از راه برسد هیچ وقت کاری را انجام نمی‌دهند. زمان مطلوب برای عمل همین الان است.

نبوغ در سادگی است.

اما مردم همواره تصور می‌کنند که زمان بسیاری در پیش دارند، و دائماً تصمیم‌هایی را که باید بگیرند به امروز و فردا می‌اندازند

زمانشان با خواب و رویا دربارهٔ چیزهایی پر می‌شود که دوست دارند انجام دهند. و هنگامی که آنان احساس خوشبختی نکنند، هشدار مرگ را را در نمی‌یابند.

باید با این اعتقاد راسخ شروع کنی که راه حل وجود دارد. راه حل مطلوب مسئله. قدرت ذهن و جادوی هدف، ناچار راه حل را از طریقی که حتی نمی‌توانی فکرش را بکنی، به سمت تو می‌آید. قلبأ معتقد باش که موفق خواهی شد، تا موفق شوی. جایی برای شک و تردید باقی نگذار. با همهٔ نیروی ذهنت آن را دفع کن. تردید و خوش بینی همیشه در تعارضند. با ثبات قدم، بر ضد تردید، بکوش. زیرا تردید مثل هر اندیشهٔ دیگری در زندگی‌ات متجلی خواهد شد. اگر اعتقاد راسخ داشته باشی که وام می‌گیری، آن را به‌دست خواهی آورد.

دو راز ثروت حقیقی را هم می‌یابی، عشق به هر آنچه انجام می‌دهی و عشق به دیگران.

جوان چندی تامل کرد و با ناراحتی نوشت ۱۰۰۰۰۰ دلار و اعتراف کرد که این بیشترین رقمی است که می‌تواند تصور کند به دست خواهد آورد. شاید حد اکثری باشد که بتوانی تصور کنی، اما قطعا حد اکثری نیست که عملا می‌توانی به دست آوری. رقم بسیار کوچک و متواضعانه‌ای است. بعضی افراد آن را در یک ماه به‌دست می‌آورند، بعضی در یک هفته، و حتی یک روز، و یا هر روز از سال. در هر صورت بگذار به تو تبریک بگویم. پیشرفت قابل توجهی داشته‌ای: درآمدت را به دو برابر رسانده‌ای و به طرز قابل توجهی حد و مرزهای ذهنی‌ات را وسعت داده‌ای.

آن‌ها که خطی قرمز به دور آرزوهای خود کشیده اند، به گروه مردگان زنده تعلق دارند.

هر وقت ذهنت از طریق تمرین تمرکز نیرومند شودو اعتماد بنفس بگیری در می‌یابی که مشکلات زندگی دیگر تو را درگیر نمی‌کند، می‌فهمی که همه چیز همان قدر مهم است که ذهنت آن را مهم بپندارد.

نبوغ یعنی انجام دادن کاری که از آن لذت می‌برید و این تعریف درستی از نبوغ در زندگیست

چون متوجه شدی که کارها خود به خود بهتر نمی‌شود. مراقب فرصت‌ها باش، و همین که فرصتی پیش آمد، آن را دودستی بچسب. نگذار از ترس فلج شوی.

فقط می‌خواستم درسی سریع به تو بدهم، تجربه، معلمی بسیار بهتر از نظریهٔ محض است. تجربه یعنی زندگی.

به من بگو چطور شده که هنوز ثروتمند نشده‌ای؟ آیا هیچ وقت به طور جدی این سوال را از خودت پرسیده‌ای؟ نه واقعا. خب، شاید این اولین کاری است که باید انجام بدهی. اگر می‌خواهی، در مقابل من با صدای بلند فکر کن. تلاش می‌کنم مسیرفکرت را دنبال کنم.

کلام بر زندگی درونی و بیرونی ما تاثیری فوق العاده دارد. کلام اقتدار محض است. اکثر مردم کاملأ از این اصل بی خبرند و از آن استفاده نمی‌کنند. نه، حرفم را پس می‌گیرم، معمولآ نفوذ کلام را بر ضد خود به کار می‌برند.

مگذار ترس‌هایت هدایتت را بر عهده بگیرند. ترس بدترین دشمن تو است. ترس و تردید با هم هستند و باید بر آن غلبه کنی، شجاع و جسور باش.

باید از رویای میلیونر شدن شروع کنی، آن وقت باید بدانی چگونه به رویایت کمیت ببخشی و آن را به حاصل جمع پول‌ها و تاریخ‌ها برگردانی.

ذهن استدلال گر یا ذهن هوشیارت را نباید مجاب کنی، تهدید را به خاطر بیاور. بخشی از درونت، تخیل تو، قبول کرد که این واقعی است. و تخیل همان چیزی است که بعضی افراد آن را ذهن ناخوداگاه می‌نامند. بخش پنهان ذهنت است. و خیلی قدرتمندتر از بخش هوشیار و خودآگاه ذهنت است. تمام زندگی‌ات را هدایت می‌کند.

اشتیاق سوزان لازم است اما کافی نیست، آنچه نداری، ایمان است. باید معتقد باشی که دولتمند می‌شوی.

آنچه بیشتر مردم، یا دست کم افراد ناموفق، از آن بی خبرند این است که زندگی دقیقا به ما همان چیزی را می‌دهد که می‌خواهیم. پس اولین کاری که باید بکنی این است که دقیقا آن چه را می‌خواهی درخواست کنی. اگر درخواست تو مبهم باشد آنچه به‌دست می‌آوری همان قدر نیز مبهم و مخدوش خواهد بود.

من درست به همین صورت بزرگ‌ترین معامله‌ام را کرده‌ام. چکی به مبلغ ۲۵ هزار دلار امضا کردم و آن وقت به دست و پا افتادم تا جورش کنم. اما اگر همان وقت و همان جا چک را امضا نکرده بودم، فرصتی عالی را از دست می‌دادم. گفت: این یکی از مهم‌ترین درس‌های کسب و کارم بود. افرادی که صبر می‌کنند تا اوضاع و شرایط عالی از راه برسد هیچ وقت کاری را انجام نمی‌دهند. زمان مطلوب برای عمل همین الان است.

هر کدام از ما از راه خودمان، و در کار خودمان می‌توانیم نابغه باشیم. حتی اگر جامعه ما را نابغه به حساب نیاورد. نبوغ یعنی انجام دادن کاری که از آن لذت می‌برید و این تعریف درستی از نبوغ در زندگیست

حقیقت این است که سال‌ها به خودت گفته‌ای نمی‌توانی، این کلمات عمیقأ در ذهن نیمه هوشیارت شکل گرفته است. در حقیقت هر اندیشه و تجربه‌ای که داشتی و هر کلامی که شنیدی در ذهن نیمه هوشیارت نقش بسته است، در طولانی مدت، این حافظهٔ شگفت آور به تصویری که از خودت داری بدل می‌شود. بدون آنکه متوجه شوی تجارب گذشته و گفتوگوهای درونی‌ات تو را وادار میکنند که بپذیری از آن گونه افراد نیستی که می‌توانند ثروتمند شوند. اگر بخواهیم به طور عینی بنگریم، تو دارای همهٔ این شرایط هستی، و بسیار راحت‌تر از آنی که فکر می‌کنی، می توانی انجامش دهی. مثل هر کس دیگری، تصوری که از خودت داری آنقدر قوی است که ناخوداگاه به سرنوشتت تبدیل می‌شود.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا