شعر های عاشقانه کوتاه زیبا و احساسی غمگین سوزناک برای عشق
در این بخش جدیدترین اشعار عاشقانه و زیبای احساسی غمگین و سرشار از غم را برای یار و عشق را گرد آوری کرده ایم و امیدواریم با خواندن این اشعار غمگین و سوزناک احساس خوبی پیدا کنید.
ترسم که تو هم یار وفادار نباشی
عاشق کش و معشوق نگه دار نباشی
من از غم تو هر روز دوصد بار بمیرم
تو از دل من هیچ خبردار نباشی
شعر های عاشقانه کوتاه و احساسی غمگین
بی پنجره ای غریبه ای در وهمی
عشق است اگر از آن نداری سهمی
فهمیدن عشق عاشقی می خواهد
یک بزرگ می شوی و می فهمی
***
دو هزار چشم غمگین به دو چشم واله گشته
به جهان جان رسیدم، غزلم ترانه گشته
تو روان به خواب شهری، من از این خیال ترسان
مگریز از خیالم، مگریز، رو مگردان!
.
می خواهمت بمان! می جویمت مرو!
سرگشته ام چو باد! می خواهمت بمان!
به کجا مرا کشانی که نمیدهی نشانم؟
به جز این دگر ندانم که تو جان این جهانی
.
اگر از غروب رویت هوسم کند شکایت
و گر این خیال واهی برد از سرم هوایت
دگرم روا نباشد که نظرم کنم به سویی
ببرد خیال، من را، ز جنون به جستجویی
.
من و گونههای خیسم به امید شانههایت
به فسون ماه ماند، شب سرد انتظارت
هوس از تو جان بگیرد به که گویمت چه بودی
مگر از تو دل ربودم که من از منم ربودی؟
.
به نگاه پر زمهرت، قسمت دهم به باران
من و قبله گاه چشمت، دو هزار چشم گریان
میخواهمت بمان! میجویمت مرو!
سرگشتهام چو باد! میخواهمت بمان!
شعر غمگین عاشقانه
کاش می شد در سایه ی مژگانتش
لحظه ای هر چند کم به تماشای دریای خوشرنگ چشمانت می نشستم
مجموعه اشعار عاشقانه غمگین
نازنین بدون تو دنیا رو باور ندارم
با تو از رمز طلسم قصه ها سر در می آرم
لحظه ی سقوط من دست تو مثل معجزست
شب می ترسه از خودش وقتی می گم دوستت دارم
***
غمگینم!آخر امروز نگفتمنگفتم دوستت دارماز خودم خجالت می کشماز خودم فرار می کنمکه دیر کردمکه دیر گفتم وُ امروز رفت
افشین صالحی
***
تو کجا نالی از این خار که در پای منست
یا چه غم داری از این درد که بر جان تو نیست
دردی از حسرت دیدار تو دارم که طبیب
عاجز آمد که مرا چاره درمان تو نیست.
شعر زیبای عاشقانه سوزناک
تو را هیچ گاه آرزو نخواهم کرد !
تو را لحظه ای خواهم پذیرفت که خودت بیایی
نه با آرزوی من …
اشعار عاشقانه سوزناک
من مست غم عشقم با خنده خمارم کن
صیاد اگر هستی با بوسه شکارم کن
***
ای آنکه دوست دارمت اما ندارمتبر سینه می فشارمت اما ندارمت
ای آسمان من که سراسر ستاره ایتا صبح می شمارمت اما ندارمت
در عالم خیال خودم چون چراغ اشکبر دیده می گذارمت اما ندارمت
می خواهم ای درخت بهشتی، درخت جاندر باغ دل بکارمت اما ندارمت
می خواهم ای شکوفه ترین مثل چتر گلبر سر نگاه دارمت اما ندارمتسعید بیابانکی
دمی با غم به سر بردن جهان یک سر نمیارزدبه می بفروش دلق ما کزین بهتر نمیارزدحافظ
کاش میشد عشق را آغاز کردبا هزاران گل یاس آن را ناز کردکاش میشد شیشه غم را شکستدل به دست آورد نه اینکه دل شکست
غم نگاه آخرت تو لحظه ی خدافظی
گریه ی بی وقفه ی من تو اون روزای کاغذی
قول داده بودیم ما به هم که تن ندیم به روزگار
چه بی دووم بود قولمون جدا شدیم آخرکار
نگو که رفته ایسال هاست نگاهت را درلابلای پرده اتاقمجستجو می کنمآنجا که آفتابصورت خیس از اشکمرا نوازش می کند
ما زیاران چشم یاری داشتیمخود غلط بود آنچه می پنداشتیم
تا درخت دوستی کی بر دهدحالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
گفت و گو آیین درویشی نبودورنه با تو ماجراها داشتیم
شعر های عاشقانه کوتاه و احساسی
حافظه ام همه چیز را براحتی فراموش می کند
خسته شدم از بس ساییدمش و تو هر بار نمایان تر شدی !
شعر احساسی رمانتیک
نفرین به عشق و عاشقی
نفرین به بخت و سرنوشت
به اون نگاه که عشقتو
تو سرنوشت من نوشت
نفرین به من نفرین به تو
نفرین به عشق من و تو
به ساده بودن منو
به اون دل سیاه تو
شعر بسیار غمگین
دیگر بوی بهار هم سرحالم نمی کند
چیزی شبیه گریه زلالم نمی کند
آه ای خدا مرا به کبوتر شدن چکار ؟
وقتی که سنگ هم رحمی به بالم نمی کند
غمگینم
خودم را بغل گرفته ام
و شانه هایم
چون گهواره ی کودکی گریان
تکان تکان می خورد!
غمگینم
و می دانم هیچ پرنده ای
روی شاخه های لرزان یک درخت
لانه نخواهد ساخت!
مجموعه اشعار عاشقانه غمگین
دیدم کوچه ی تنگیست که چراغش چشم است
چشم ما گوش بود و عقل ما حرف سرکوچه و بازار
شعر های عاشقانه ناراحت کننده
چقدر سفت شده است پدال دوچرخه ی دونفره ی عشقمان !
یا من خسته شدم یا به سربالایی رسیدیم
شاید هم تو دیگر رکاب نمی زنی … !
شعر های عاشقانه کوتاه و احساسی غمگین
آخر قصه ی عشق ما را همان اول لو دادند
همان جایی که گفتند :
یکی بود … یکی نبود …
تو نیستی و خورشیدغمگین تر از همیشه غروب خواهد کردو من دلتنگ تر از فردابه تو فکر می کنمچقدر دوست داشتنی بودیوقتی چهره رنجور و چشمان مهربانتدر نگاهم خیره میشد
اکنون که بازوان خاکپیکرت را در آغوش گرفته استکلمه های سیاه پوش شعرمبرایت مرثیه های دلتنگی سروده اند
شعر زیبای احساسی عاشقانه
بویِ شور انگیزِ باراڹ می دهیبا نگاهت بر دلم جان می دهی
بسڪہ خوب ومھربان وصادقیبر دلم عشقی فراوان می دهی
خواهشاً با قلبِ تنھــایم بمانچون فقط…چون فقط تو بویِ انسان میدهی
اشعار کوتاه غمگین عاشقانه
چنان دل بسته ام کردیکه با چشم خودم دیدم
خودم میرفتم اماسایه ام با من نمی آمد!
بنیامین دیلم
شعر های عاشقانه کوتاه و احساسی غمگین
تمام معلوم ها و مجهول هایم را
به زحمت کنار هم می چینم فرمول وار
مرتب و بی نقص…
و تو با یک اشاره
همه چیز را درهم می ریزی
در شرح حال گل بنویسید خار را
بر هم زنید خوب و بد روزگار را…
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرابی وفا با هر که بد کردی ولی با ما چرا
سینه را بر غم نشاندی و فکندی بحر خونرفتی و گفتی که می آیم دگر فردا چراشهریار
شعر زیبای غمگین برای همسر
دلم کار دست است
خودم بافتمش…
تارش را از سکوت
پودش را از تنهایی
همین است که خریدار ندارد….
شعر دوستت دارم غمگین
من از عهد آدم تو را دوست دارم
از آغاز عالم تو را دوست دارم
چه شبها من و آسمان تا دم صبح
سرودیم نم نم: تورا دوست دارم
نه خطی، نه خالی! نه خواب و خیالی!
من ای حس مبهم تورا دوست دارم
سلامی صمیمی تر ازغم ندیدم
به اندازه غم تورا دوست دارم
بیا تا صدا از دل سنگ خیزد
بگوییم با هم : تورا دوست دارم
جهان یک دهان شد هم آواز با ما:
تو را دوست دارم، تورا دوست دارم…
***
اعتراضی کردم از این عشق با ناراحتی
داد پاسخ این چنین،هر جور دیدی راحتی
تا شدم وابسته اش دیدم خیانت می کند
هی تحمل می کنم با یک دلِ پر طاقتی
سرد شد با قلب من از کوه یخ هم سرد تر
خوب می بینم به ما دیگر ندارد رغبتی