متن و جملات

اشعار شهدا / مجموعه شعر کوتاه و بلند در وصف شهید دفاع مقدس

گلچین اشعار در مورد شهدا، شهید و شهادت

در این مطلب هم نگاران مجموعه اشعار زیبا در مورد شهدا و دفاع مقدس (شهید و شهادت) را گردآوری کرده ایم که امیدواریم مجموعه شعر کوتاه و بلند مورد توجه شما قرار بگیرد.

شعر سوزناک درباره شهیدان

سفر کرده ‏ام تا بجویم سرت راو شاید در این خاکها پیکرت رامن اینجایم ای آشنای برادرهمان جا که دادی به من دفترت راهمان جا که با اشک و اندوه خواندی‏برایم غزل واره‏ ی آخرت راکجایی که چندی است نشنیده‏ ام من‏دعاهای پر سوز و درد آورت راتو را زنده زنده مگر دفن کردندکه بستند دستان و پا و سرت را

پس از این من ای کاش هرگز نبینم‏

نگاه به درمانده مادرت را…

***

شعر احساسی و زیبا در مورد شهدا

با خنده ای که عکس تو در بر گرفته است

دیوار خانه چهره ی دیگر گرفته است

بعد از تو برق شور و شعف را هجوم اشک

از چشم های خسته ی مادر گرفته است

بی شک شبیه کوچه ی ما، کوچه های عرش

از نام پر شکوه تو زیور گرفته است

حالا منم، کنار تو، اینجا که پر زدی

اینجا که خاک، بوی کبوتر گرفته است

ای انعکاس دست علی! برق ذوالفقار!

افلاک، پشت نام تو سنگر گرفته است

اینجا، نماز چلچله ها رو به دست توست

دستی که رنگ غیرت حیدر گرفته است

چشمان من همیشه همین جا کنار توست

اینجا که خاک، بوی کبوتر گرفته است…

***

اشعار زیبا در وصف شهدا و دفاع مقدس

یادت می آید آن روز، صد لاله چیده بودی

آن دفعه هم تو از من زودتر رسیده بودی

هر بار در نگاهت طوفانی بی صدا بود

از عشق او به قلبت نقش ها کشی

گل زخمهایت انگار سوغاتی تو بودند

آخر تو ان دردها را با شوق چشیده بودیآن روز دو چشمت اما آرامشی دگر داشت

گویی که از لب یار چیزی شنیده بودی

با من بگو مسافر از آن یقین قلبت

شاید بفهمم آن روز آخر چه دیده بودی

گویند که باز با باز با هم پر گشایند

این است دلیل آنکه بی من پریده بودی

هر روز از مزارت بوی عشقت روان است

عشقی که با بهای جانت خریده بودی.

***

شعر دوبیتی کوتاه در مورد شهیدان

یه کاروان گل لاله ، تو موج شیون و ناله

رفتن از این خاک ، به سوی افلاک رنگ دلبر گرفتند ، تا خدا پر گرفتند

این شهیدا تا ابد برامون نور عینند هدیة ما عاشقا به آقامون حسینند.

خوشا آنانکه نامشان زمزمه ی نیمه شب ملکوتیان است و در آسمان مشهورتراز زمین اند.

***

مطلب مشابه: متن در مورد فداکاری + جملات و اشعار در مورد فداکاری و ایثار

شعر درباره شهدا

به نام یلان محمدنژاد / که شد شورشان غبطه گردباد

علی صولتانی که در خون شدند / به یک نعره از خویش بیرون شدند

به نام کسانی کنم ابتدا / که در خاک از آنهاست جوش صدا

به نام غیوران زهرانسب / ز خود رستگان به حق منتسب

حسن مذهبان صبور آمده / می زهر نوشان آن میکده

خراباتیان حسین آشنا / به خونرنگی مشرقین آشنا

اگر دم فرو بندم از ذکرشان / رها نیستم یکدم از فکرشان

من و یاد یاران که سر باختند / ولی بر ستم گردن افراختند

سحرگاه اعزام یادش بخیر / و گردان گمنام یادش بخیر

لباسی که خاکی تر از خاک بود / ولی چون دل عاشقان پاک بود

من و چفیه ای ساده و بی ریا / رفیقانی افتاده و بی ریا

الهی به مستان بربط شکن / به مردان توفانی خط شکن

الهی به گردان زید و کمیل / دلیران چون رعد و توفان و سیل

به آنانکه بی پا و سر آمدند / شهید از دیار خطر آمدند

به مفقود و جانباز و ایثارگر / که شد تیغ شان بر عدو کارگر

به مردان در کنج محبس قسم / به والفجر و بیت المقدس قسم

به خیبر که برکند مولا درش / به رأسی که صدپاره شد پیکرش

به دلتنگی کربلای چهار / به یاران بی مدفن و بی مزار

به فتح المبین و به فتح الفتوح / به توفان،‌ به کشتی، به دریا، به نوح

به مرصاد و مردان مرگ آفرین / منافق ستیزان تیغ آتشین

به آنان؛ که:

رسم شهادت بجاست / مرا بر ولی خدا التجاست

شعر از مرحوم آقاسی

***

شعری زیبا در وصف شهید

کوله بارى پر زمهر انبیا دارد شهید

سینه‏ اى چون صبح صادق، باصفا دارد شهید

این نه خون است اى برادر بر لب خشکیده‏ اش‏

بر لب خونرنگ خود، آب بقا دارد شهید

گرچه در گرداب خون، خوابیده آرام و خموش‏

با نواى بینوایى، بس نوا دارد شهید

کعبه ‏ى دل را زیارت کرده با سعى و صفا

در ضمیر جان خود، گویى منا دارد شهید

دانى از بهر چه جانبازى کند در راه دوست‏

چون طواف کعبه را در کربلا دارد شهید

تا مس ناقابل خود را بدل سازد به زر

در رگ دل جوهرى از کیمیا دارد شهید

پیکر عریان او در خاک و خون افتاده است‏

از شرف بر جسم خود خونین قبا دارد شهید

***

سفره شهادتسبکبالان خرامیدند و رفتندمرا بیچاره نامیدند و رفتند

سواران لحظه ای تمکین نکردندترحم بر من مسکین نکردند

سواران از سر نعشم گذشتندفغان ها کردم اما برنگشتند

اسیر و زخمی و بی دست و پا منرفیقان این چه سودا بود با من؟

رفیقان رسم همدردی کجا رفت؟جوانمردان جوانمردی کجا رفت؟

اگر دیر آمدم مجروح بودماسیر قبض و بسط روح بودم

در باغ شهادت را نبندیدبه ما بیچارگان زانسو نخندید

رفیقانم دعا کردند و رفتندمرا زخمی رها کردند و رفتند

رها کردند در زندان بمانمدعا کردند سرگردان بمانم

شهادت نردبان آسمان بودشهادت آسمان را نردبان بود

چرا برداشتند این نردبان را؟چرا بستند راه آسمان را؟

مرا پایی به دست نردبان بودمرا دستی به بام آسمان بود

تو بالا رفته ای من در زمینمبرادر رو سیاهم شرمگینم

مرا اسب سپیدی بود روزیشهادت را امیدی بود روزی

در این اطراف دوش ای دل تو بودینگهبان دیشب ای غافل تو بودی

بگو اسب سپیدم را که دزدیدامیدم را امیدم را که دزدید

مرا اسب چموشی بود روزیشهادت می فروشی بود روزی

شبی چون باد بر یالش خزیدمبه سوی خانه ساقی دویدم

چهل شب راه را بی وقفه راندمچهل تسبیح ساقی نامه خواندم

ببین ای دل چقدر این قصر زیباستگمانم خانه ساقی همین جاست

دلم تا دست بر دامان در زددو دستی سنگ شیون را به سر زد

چه درد است این که درفصل اقاقیبه روی عاشقان در بسته ساقی

بر این در وایِ من قفلی لجوج استبجوش ای اشک هنگام خروج است

در میخانه را گیرم که بستندکلیدش را چرا یا رب شکستند؟

رها کردند در زندان بمانمدعا کردند سرگردان بمانم

من آخر طاقت ماندن ندارمخدایا تاب جان کندن ندارم

دلم تا چند یا رب خسته باشد؟درِ لطف تو تا کی بسته باشد؟

بیا باز امشب ای دل در بکوبیمبیا این بار محکم تر بکوبیم

مکوب ای دل به تلخی دست بر دستدر این قصر بلور آخر کسی هست

بکوب ای دل که این جا قصر نور استبکوب ای دل مرا شرم حضور است

بکوب ای دل که غفار است یارممن از کوبیدن در شرم دارم

بکوب ای دل که جای شک و ظن نیستمرا هر چند روی در زدن نیست

کریمان گرچه ستارالعیوبندگدایانی که محبوبند خوبند

بکوب ای دل مشو نومید از این دربکوب ای دل هزاران بار دیگر

دلا پیش آی تا داغت بگویمبه گوشت قصه ای شیرین بگویم

برون آیی اگر از حفره نازبه رویت می گشایم سفره راز

نمی دانم بگویم یا نگویمدلا بگذار تا حالا نگویم

لطیفا رحمت آور من ضعیفمقوی تر از من است امشب حریفم

شبی ترک محبت گفته بودممیان دره شب خفته بودم

دلم در سینه قفلی بود محکمکلیدش بود در دریاچه غم

امیدم گرد امیدی نمی گشتشبم دنبال خورشیدی نمی گشت

حبیبم قاصدی از پی فرستادپیامی با بلوری می فرستاد

که می دانم تو را شرم حضور استمشو نومید اینجا قصر نور است

الا ای عاشق اندوهگینمنمی خواهم تو را غمگین ببینم

اگر آه تو از جنس نیاز استدر باغ شهادت باز باز است

نمی دانم که در سر این چه سوداستهمین اندازه می دانم که زیباست

خداوندا چه درد است این چه درد استکه فولاد دلم را آب کرده است

مرا ای دوست شرم بندگی کشتچه لطف است این مرا شرمندگی کشت

قادر طهماسبی (فرید)

مطلب مشابه: متن در مورد شجاعت + جملات جالب و زیبا در مورد شهامت و دلیری

شعر دلتنگی شهدا

سراپا وسعت دریا گرفتند

همان مردان که در دل جا گرفتند

تمام خاطرات سبزشان ماند

به بام آسمان مأوا گرفتند

به دوش ما چه ماند اى دل، که وقتی

خدا را شاهدى تنها گرفتند

چه شد اى دل، که در این راه رفته‏

جواز وصل را بى ما گرفتند

مگر مردان غریبى میپسندند

غریبانه ره دریا گرفتند!

***

زیباترین شعر شهید

در وقت مرگ ، روی لبش خنده ای شکفت با خون خود نوشت:

“آخر فتاد مرغ سعادت به دام ما”“زد روزگار ، سکه ی عزت به نام ما”

“مادر” چنان عقاب به بالین او رسید“فرزند” را به سینه ی پر مهر خود فشرددستی میان اشک ، به موی پسر کشیدبر روی “خون گرفته ی” او بوسه ای نهاددر موج اشک گفت:رویت سپید باد ، “شهادت” مبارکت!از ما ببر به شهیدان سلام مابا کشتگان بگو:با ننگ ظلم ، زیستن ما ، حرام ما

فرزند پاکزادمغرور و سر بلندلبخند زد به مادر و در “آخرین وداع”با دیدگان سرخ شهادت نگاه کردگفتا که: ای عزیزترین تکیه گاه من!بشنو پیام ما:ما کشتگان راه خداییم ، غم مدار

پاینده ایم و این بود آخر کلام ما:

“هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق”

“ثبت است بر جریده علم دوام ما”

***

اگر رسیدی و من زیر خاک‌ها بودماسیر تنگی تلخ مُغاک‌ها بودم

اگر رسیدی و دیدی شهیدتان شده‌اممنم یکی ز همان بی‌پلاک‌ها بودم

تو را به فاطمه بر سنگ قبر من بنویسکه من برای تو از سینه‌چاک‌ها بودم

اگرچه دامنی آلوده داشتم اماهمیشه دست به دامان پاک‌ها بودم

خدا که شاهد باشد تو نیز شاهد باشبرای جدّ شما از هلاک‌ها بودم

خدا نیاورد آن روز را، ولی آقااگر رسیدی و من زیر خاک‌ها بودم…

***

مطلب مشابه: متن و شعر در مورد شهید + جملات زیبا در مورد شهادت با اشعار زیبا

اشعار شهدا و دفاع مقدس ـ علی علی بیگی

دل از هوا و هوس ها بریده اند اینانشراب لم یزلی را چشیده اند اینان

تمام هستی شان را به کف گرفتند ومتاع جنتشان را خریده اند اینان

مدافعان حریم ولایت عشقندحماسه های بزرگ ‌آفریده اند اینان

کبوترانه از این آشیانه ی خاکیبدون وحشت وترسی پریده اند اینان

برایِ کشتنِ از خصم بی حیایِ زمانبه اوج قله ی ایمان رسیده اند اینان

توان و مردیشان بر سر زبان همهدر آسمان شجاعت پدیده اند اینان

تمامِ هیبتشان را دریده اند از همغرور و ظلمت شب را سپیده اند اینان

شبیه حلقه ی طوفانِ مهلکی از دوربه سمت ارتشِ دشمن وزیده اند اینان

نشانشان همه سربند زینب کبراستخطوط قرمزشان را کشیده اند اینان

من الغریب به آنها رسیده نامه ی عشقندای عمه ی خود را شنیده اند اینان‌شبیه غنچه ی زخمی به خاک و خون خفتندشبیه قطره به دریا چکیده اند اینان

شهادت و لب خشک و عروجشان یعنیبه پای سر به حرم ها دویده اند اینان

اگر چه شد همه سرهایشان جدا لیکنتنور و تشت طلا را ندیده اند اینان

***

اشعار شهدا و دفاع مقدس ـ یاسر مسافر

چقدر از منش این شهدا دور شدیمآنقدر خیره به دنیا شده و کور شدیم

چقدر از منش این شهدا دور شدیمآنقدر خیره به دنیا شده و کور شدیم

معذرت از همه خوبان و همه همرزمانما برای شهدا وصله ی ناجور شدیم

شهدا در همه جا فاتح اصلی بودنعجب اینجاست که ما این همه مغرور شدیم

شکر ، با سابقه ی دوستیِ با شهداما عزیز دل مردم شده مشهور شدیم

و از آن برکت خون شهدامان حالاما مدیر کل و مسئول شده مسرور شدیم

و اگر حرفی خلاف شهدامان گفتیمیحتمل مصلحتی بوده مجبور شدیم

پرکشیدن چه مستانه و رفتند و مادر میان قفس نفس چه محصور شدیم

شهدا در همه جا فاتح اصلی بودنعجب اینجاست که ما این همه مغرور شدیم

شکر ، با سابقه ی دوستیِ با شهداما عزیز دل مردم شده مشهور شدیم

و از آن برکت خون شهدامان حالاما مدیر کل و مسئول شده مسرور شدیم

و اگر حرفی خلاف شهدامان گفتیمیحتمل مصلحتی بوده مجبور شدیم

پرکشیدن چه مستانه و رفتند و مادر میان قفس نفس چه محصور شدیم

***

اشعار شهدا و دفاع مقدس ـ امیر عباسعلی پور

بس که برای عشق شما گریه می کنمبا هر نوای عشق شما گریه می کنم

از کودکان مکتب ایثار و غیرتمعمری برای عشق شما گریه می کنم

روح و وجود و هر نفسم وصله بر شماستروحم فدای عشق شما گریه می کنم

ای عاشقان شاه شهیدان ، شُبِیریانمن از وفای عشق شما گریه می کنم

مردان آسمان به فدای صفایتانمن از صفای عشق شما گریه می کنم

راه شما راه خداوند اکبر استپس با خدای عشق شما گریه می کنم

هر بانگ تکبیر شما بانگ زینب استبا هر ندای عشق شما گریه می کنم

چون یا حسین بر دلتان نقش بسته استبا کربلای عشق شما گریه می کنم

سر بندتان نام اباالفضل و فاطمه استزیر لِوای عشق شما گریه می کنم

اینک برای کشور ما یک دعا کنیدمن با دعای عشق شما گریه می کنم

جا مانده ام از رهتان ، عاشقان عشقاما به پای عشق شما گریه می کنم…

***

مطلب پیشنهادی: انشا در مورد شهید و شهادت + مجموعه انشا در مورد مقام شهدا و دفاع مقدس

اشعار شهدا و دفاع مقدس ـ زین العابدین آذر ارجمند

نرفته است که یک مشت خاک برداردبیاورد … یا عکس از پلاک بردارد

کسی که مست میِ عشق می‌شود دیگرچرا پیاله‌ای از خون تاک بردارد !؟

به سینه‌اش دارد یاد می‌دهد آنجارسید وقتی؛ چون غنچه چاک بردارد

بدون پاهایش رفته است تا پردهز روی خاطره‌ای هولناک بردارد

چفیّه ای هم تنها برای او کافیستنیاز نیست که با خویش ساک بردارد

در اوج سجده کلنجار می‌رود با خودچگونه سر از این خاکِ پاک بردارد…برای خاطر یک مشت استخوان این بیلچقدر باید از این دشت خاک بردارد

***

اشعار شهدا و دفاع مقدس ـ وحیدقاسمی

خدا می‌خواست از سر رد کند این قوم طوفان رابه دستِ مرد دریایِ حوادث داد سکان را

نجات کشتی از گرداب‌ها، زحمت فراوان داشتخدا خیرش دهد آن مرد را، پیر جماران را

نگاهش فجر صادق بود، فجرِ انقلاب نوربه پایان بُرد بعد سال‌ها شام غریبان را

به امر او فرشته دیو را از شهر بیرون کردگواهی می‌دهد تاریخ رسوایی شیطان را

ازاین اعجاز بالاتر!؟ بهار آورد در بهمنگرفت از چشمِ گندم‌زارها خوابِ زمستان را

صدایِ انفجار نور او لرزاند یکبارهقَطیف و قدس را، حتی بلندی‌های جولان را

هزاران شاه دید این مُلک، اما سیزده قرن استبه رویِ چشم خود بگذاشته شاه خراسان را

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا