متن و جملات

اشعار حضرت علی (ع) / مجموعه شعر با موضوع امام اول شیعیان

گلچین مجموعه اشعار حضرت علی (ع) را در این قسمت سایت هم نگاران قرار داده ایم. در ادامه چند شعر زیبا در وصف امام اول شیعیان حضرت علی را می خوانید و امیدواریم که لذت ببرید. پس اگر به دنبال اشعاری از امیر المونین هستید؛ در ادامه با سایت بزرگ هم نگاران همراه شوید.

فهرست موضوعات این مطلب

مجموعه اشعار زیبا در مورد حضرت علی (ع)عکس نوشته مذهبی در وصف حضرت علیشعر در مورد حضرت علی ابن ابی طالباشعار در وصف حضرت علیمجموعه اشعار زیبا در مورد حضرت علی (ع)

خاکم و از مهر او آیینه‌اممی‌توان دیدن نوا در سینه‌اممُرسل حق کرد نام «بوتراب»حق، یدالله خواند در امّ الکتابهر که دانای رموز زندگی‌ استسِرّ اسمای علی داند که چیستخاک تاریکی که نام او تن استعقل از بیداد او در شیون استشیر حق این خاک را تسخیر کرداین گِل تاریک را اکسیر کردمرتضی کز تیغ او حق روشن استبوتراب از فتح اقلیم تن استهر که در آفاق گردد بوتراب

بازگرداند ز مغرب، آفتاب

شعر از اقبال لاهوری

یا علی حب شما شیره ی ایمان من استسیره و سنت تو معنی قرآن من استمن گدایی ز گدایان تو هستم آقاخاک نعلین شما سرمه ی چشمان من است

وقتی تو آمدی دل ما پیش چاه بود

از فاطمه بزادی و زهرا گواه بود

وقتی تو آمدی همه نخل‎های تو

از پیش آمدند به بزمی که آه بود

وقتی تو آمدی همه آسمان شنید

فریاد دیو را که سرا پا سیاه بود

یک کعبه در شکاف تمنای دوست بود

یک قبله در سکوت سجود اله بود

وقتی تو آمدی همه کودکان شهر

دیدند ماه بهر یتیمان پناه بود

فرقت شکافت تا که دل کعبه نشکند

آری که سجده‎گاه تو چون قبله‎گاه بود

در عرش و سماء نام علی (ع) تک شده استدر حلقه ی عاشقان چکامک شده استدیده شب معراج دو چشمان نبیبر بال فرشتگان علی (ع) حک شده است

عکس نوشته مذهبی در وصف حضرت علی

مصرع ناقص من کاش که کامل می شدشعر در وصف تو از سوی تو نازل می شدشعر در شأن تو شرمنده به همراهم نیستواژه در دست من آنگونه که می خواهم نیستمن که حیران تو حیران توام می دانمنه فقط من که در این دایره سرگردانمهمه ی عالم و آدم به تو می اندیشدشک ندارم که خدا هم به تو می اندیشدکعبه از راز جهان راز خدا آگاه استراز ایجاز خدا نقطه ی بسم الله استکعبه افتاده به پایت سر راهت سرمست«پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست»کعبه وقتی که در آغوش خودش یوسف دیدخود زلیخا شد و خود پیرهن صبر دریدکعبه بر سینه ی خود نام تو ای مرد نوشتقلم خواجه ی شیراز کم آورد، نوشت:«ناگهان پرده برانداخته ای یعنی چهمست از خانه برون تاخته ای یعنی چه»راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ستکهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی ستروز و شب از تو قضا از تو قدر می گوید«ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر» می گویدمی رسد دست شکوه تو به سقف ملکوتای که فتح ملکوت است برای تو هبوطنه فقط دست زمین از تو تو را می خواهدسالیانی ست که معراج خدا می خواهدزیر پای تو به زانوی ادب بنشیندلحظه ای جای یتیمان عرب بنشینددم به دم عمر تو تلمیح خدا بود علیرقص شمشیر تو تفریح خدا بود علیوای اگر تیغ دو دم را به کمر می بستیوای اگر پارچه ی زرد به سر می بستیدر هوا تیغ دو دم  نعره ی هو هو می زدنعره ی حیدریه «أینَ تَفرو» می زدبار دیگر سپر و تیغ و علم را بردارپا در این دایره بگذار عدم را برداربعد از آن روز که در کعبه پدیدار شدییازده مرتبه در آینه تکرار شدیراز خلقت همه پنهان شده در عین علی استکهکشان ها نخی از وصله ی نعلین علی استروز و شب از تو قضا از تو قدر می گوید

«ها علیٌ بشرٌ کیفَ بَشر» می گوید.

شعر از حمیدرضا برقعی

از عمق دل خویش جلی می گوییمبا نغمه ی بین المللی می گوییمیک روز می آید که به گرد کعبهکوری عدو  علی علی  می گوییم

توحید شالچیان ناظر

شعر در مورد حضرت علی ابن ابی طالب

علی است مرغ حق و کعبه آشیانه اوستحریم عشق پر از دلنشین ترانه اوستپس از گذشت زمان‌ها هنوز گوش بشربه نغمه‌های دل انگیز و عاشقانه اوستزلال چشمه زمزم کجا و اشک علیصفای این حرم از گریه شبانه اوستعلی است محرم اسرار رب بی همتاکلید دار عطابخش هر خزانه اوستبهشت ماحضر سفره عطای علی استجحیم سوزش یک ضرب تازیانه اوستوسیله کرم ذات حق یدالله استخدای هر چه ببخشد علی بهانه اوستعلی به پله آخر رسید در ایماننبی سر است و علی پای تا به شانه اوستعلی است خانه یکی با خدای بی همتادرون بیت خدا زادگاه و خانه اوستعلی است فرد نمودار خلقت کاملکه عقل در عجب از خالق یگانه اوستمقام صید علی برتر از تفکر ماستچو بی نظیر به عالم غم زمانه اوستتو صید شیرخدا بین که روبهی مکاربه قصد کشتن زهرا در آستانه اوستحسان معرف الله شد ولی اللهچو در تمام صفات علی نشانه اوست

شعر  از حبیب الله چایچیان

شبی در محفلی ذکر علی بودشنیدم عاقلی فرزانه فرمود:اگر دوزخ به زیر پوست دارینسوزی گر علی را دوست داریاگر مهر علی در سینه ات نیستبسوزی گر هزاران پوست داری

به جز از علی نباشد به جهان گره‌گشایی / طلب مدد از او کن چو رسد غم و بلایی

چو به کار خویش مانی در رحمت علی زن / به جز او به زخم دل‌ها ننهد کسی دوایی

ز ولای او بزن دم که رها شوی ز هر غم / سر کوی او مکان کن بنگر که در کجایی

بشناختم خدا را چو شناختم علی را / به خدا نبرده‌ای پی اگر از علی جدایی

علی ای حقیقت حق علی ای ولی مطلق / تو جمال کبریایی تو حقیقت خدایی

نظری ز لطف و رحمت به من شکسته دل کن / تو که یار دردمندی تو که یار بینوایی

همه عمر همچو “شهری” طلب مدد از او کن / که به جز علی نباشد به جهان گره‌گشایی

اشعار در وصف حضرت علی

اَصبَحتُ زایراً لَکَ یا شحنة النجفبهر نثار مرقد تو نقد جان به کفتو قبله دعایی و اهل نیاز راروی امید سوی تو باشد ز هر طرفمی بوسم آستانه قصر جلال تودر دیده اشک عذر ز تقصیر ما سلفگر پرده های چشم مرصّع به گوهرمفرش حریم قبر تو گردد زهی شرفخوشحالم از تلاقی خدام روضه اتباشد کنم تلافی عمری که شد تلفرو کرده ام زجمله اکناف سوی توتا گِریم ز حادثه دهر در کنفدارم توقع این که مِثال رجای منیابد ز کلک فضل تو توقیع لا تَخَفمه به کَلَف ندیده کسی وین عجب که هستخورشیدوار ماه جمال تو به کلفبر روی عارفان ز تو مفتوح گشته استابواب کنت کنز به مفتاح من عرفخصم تو سوخت در تب تبت چو بو لهبنادیده از زبانه قهرت هنوز تفنسبت کنندگان کف جود ترا به بحراز بحر جود تو نشناسند غیر کفرفت از جهان کسی که نه پی بر پی تو رفتلب پر نفیر یا اسفا دل پر از اسفجنسیت است عشق و موالات را سببحاشا که جنس گوهر رخشان بود خزفبر کشف سِرّ لَو کشف آن را کجاست دستکز پوست پا برون ننهادست چون کشفگردی به دیده رفت و به جَیب صبا نهفت

اهدی اِلی الاحبة اشرف التحف

شعر از جامی

ستایش حق میکنم خدای دادار راسپاس نعمای او خدای دادار را

مدح علی بر زبان حیدر کرار راخلیفه و جانشین احمد مختار را

ولی دادار حق علی عمران لقب راید الله آمد ورا ز حق به اصل و نصب

یبق در اسلام شد نمود حق را طلبفکند از پا همه عدو و اشرار را

على را وصف، در باور نیاید *** زبان هرگز ز وصفش بر نیاید

على ترکیبى از زیباترین هاست *** على تلفیقى از شیواترین هاست

على راز شگفت روز آغاز *** على روح سبک بالى و پرواز

ماییم و اعتکافِ علی،سیزده شب استحجاجِ در طوافِ علی،سیزده شب استدلبسته در کلافِ علی،سیزده شب استمست میِ مُضاف علی،سیزده شب است«ماییم دلسپرده ی دیدار ،یا علی»

امشب مرا تقرّب تو نیّت است و بساین بهترین زمینه ی تربیت است و بسدر تربیت،مسیر ،عبودیت است و بسکُنهِ عبودیت، ز ربوبیت است و بس«دیدیم در تو ما، ربوبیتِ یار، یا علی»

من سینه چاک روی توام، کعبه نیز همگرم طواف کوی توام، کعبه نیز هممن در نماز سوی توام، کعبه نیز هممدیون آبروی توام، کعبه نیز هم«ای قبله گاه، کعبه ی سیار،یا علی»

کعبه اگر چاک گریبان گشوده استثابت نمود،عاشقت از قبل بوده استصحنی که خاک مقدم مریم زدوده استدر را به روی بنت اسد وانموده است«مختصِ توست، مُعجزِ بسیار،یا علی»

مِنْ بعد از این علامت توحید، علم شدهماتِ تجلّیِ تو خداوند هم شدهبیت الحرام بعد تو بیت الحرم شدهبتخانه ی حجاز ،دگر محترم شده«شد با شرافت این درو دیوار،یا علی»

دادم زکف به شوق مدیحت ،قرار راواجب شده است سجده کنم نام یار رامیزان کجاست ،تا که بسنجد عیار رانشناختیم غیر تو پروردگار را«ماتم از این شباهت رفتار،یا علی»

گاهی علی نشسته به جای خدای خودگاهی خداست جای شه لافتای خودجای خدا نشست و صدا زد به جای خوددر قاب عرش گفت علی با صدای خود…«پرودگار اول گفتار ، یا علی»

در لا اله غیر تو خواندیم ،جا نشدحتی خدا برای دلم مرتضا نشدمومن نشد هرآنکه ز کفرش دوا نشدپس لاشریکٓ لَهْ که حقیقت ادا نشد«دارم به کفر میرسم اینبار،یا علی»

آنقدر مِی زدم علنی عشق می کنمامشب اویسمُ قرنی عشق میکنمبا جمله ی یَموت یَرنی عشق میکنممن با ابالحسن،حسنی عشق میکنم«دیوانه ام ،پیاله نگه دار یا علی»

عشقم اگر علیست سرِ دارَم آرزوستمن سر گذشتِ میثم تمارم آرزوستخرما فروختن بشود کارم آرزوسترسوا شدن میانه ی بازارم آرزوست«بالای دار از تو زنم جار،یا علی»

هر کس که دید اوج تورا بال و پر فروختنهج البلاغه از نمک تو شکر فروختآنقدر غمزه های نگاهت، نظر فروختهر کس که دید سر به جنون زد جگر فروخت«عشاق را تویی تو خریدار، یا علی»

پر میدهیم مرغ دل خویش تا نجفکنج ضریح گوشه ایوان طلا نجفپر شد قنوت هر شبم از ذکر یا نجفمن سالهاست خواسته ام از خدا نجف«خواندم دعای وصل تو بسیار ،یاعلی»

سر میدهم سروش نجف روزی ام کنیدابر گناه پوش نجف روزی ام کنیدهستم پیاله نوش نجف روزی ام کنیددیدار می فروش نجف روزی ام کنید«پس تا نجف بگو:صد و ده بار یا علی»

در این مسیر دیده ی گریان مُقرب استدر صحن شاه، ریگ بیابان مقرب استدر خانه ای که کلب نگهبان مقرب استزانو زدن مقابل ایوان مقرب است«پس سجده میکنم به تو اینبار، یا علی»

گر چه برات ،مالک اشتر نمیشویممقداد نیستیم ،ابوذر نمیشویمسلمان نبوده مُحرِم این در نمیشدیماینها که جای خود سگ قنبر نمیشویم«اما تویی همیشه مددکار،یا علی»

توحید محض، باعث ایجاد حیدر استبالای عرش افضل اوراد حیدر استآنکس که جام دست نبی داد حیدر استزهرا عروس خانه و داماد حیدر است«ای در نگاه عشق،علمدار یا علی»

مولی الموحدین،نفحات پیمبرینَفسِ رسول، باب نجات پیمبریرمز شفاعت،عرصات پیمبریمِیلِ حیات و کُنهِ صفات پیمبری«پیغمبر است بر تو گرفتار ،یا علی»

حبّ علی نتیجه ی احسان فاطمه استاو هل اتای فاطمه، قرآن فاطمه استاسباب شادی لب خندان فاطمه استاین مرد مهربان به خدا جان فاطمه است«زهرا توراست یار و وفادار،یا علی»

آنجا که نیست نام تو جای نشست نیستلعنت به هرکسی که زجام تو مست نیستبر روی دست دست خداوند دست نیستاین ورطه جای آنکه یقینش شکست نیست«لعنت به هر که میکند انکار،یا علی»

ای شیر پاک،ای ثمر لقمه ی حلالخونم حلال تو شده یا سیف ذی الجلالگرما بده شراب شود غوره های کالما را به غیر هجر نجف نیست یک ملال«امضا بزن به نامه ام ای یار،یا علی»

ای اولین تلاوت قرآنِ قبل از آنای اولین امام مسلمان قبل از آنآیات مومنون نمایان قبل از آنای صاحب ولایت دوران قبل از آن«قرآن بخوان بگو تو ز اصرار،یا علی»

قاری شدی و تیر و سنانت نریختندسنگ جسارتی به لبانت نریختندبا خیزران به سمت دهانت نریختندمشتی حرامزاده به جانت نریختند

«وای از حسین و مجلس اغیار،یا علی»

محمدجواد پرچمی

علی شبیه کسی نیست جز خداوندشهمان خدا که نبوده‌ ست و نیست مانندش

کسی که حبل خدا بوده، هست و خواهد بودکسی که هر چه شود با خداست پیوندش

کسی که قبله‌ نما رو به او توقف کردکسی که «فزت ‌و ‌رب‌العلی‌ست» سوگندش

تمام هستی عالم به روی دوش علی‌ ستمدار چرخش افلاک نیز سر بندش

میان معرکه هرگز ندید چشم کسیکه ذوالفقار کند تکیه بر کمربندش

خدا به دست علی نه، به دست خود روزیدری که مانع اسلام بود را کندش

« جمال وجه خدا واحد است » این یعنی:علی‌ ست اخم خدا و علی‌ ست لبخندش

حمزه محمدی

سجده و اشک و استغاثه علی

شرف و عزت و حماسه علی

هر چه خوبی که آفریده خدا

همه یک جا شده خلاصه: علی

تا علی هست با نسب تر نیستصحبت از جانشین دیگر نیستهیچ کس با علی برابر نیستمرد میدان سخت خیبر نیستدست بالای دست حیدر نیست

تکیه ی بر تخت کبریا دادهبه جنون درس ابتلا دادهاذن افشایِ راز را دادهدر ازل دست با خدا دادهدست بالای دست حیدر نیست

تیغِ طوفان سوار می گویدقبضه ی کهنه کار می گویدفاتح کارزار می گویدتا ابد ذوالفقار می گویددست بالای دست حیدر نیست

نه فقط ذوالفقار می گویدکعبه با افتخار می گویدعاشقی روی دار می گویدقنبر شهریار می گویددست بالای دست حیدر نیست

خسته از فتنه ها نشد جنگیدفارغ از روح و کالبد جنگیدتا که جان داشت،تاکه شد،جنگیدبا نود زخم در اُحُد جنگیددست بالای دست حیدر نیست

این مثل از زبان اغیار استدست بالایِ دست بسیار استشرح نقدش، هزار طومار استشک نکن! عالمی خبر دار استدست بالای دست حیدر نیست

در نجف، گبر و صوفی و هندومست از لا اله ألا هوچه بگویم از آن خَم ابرومی شود دست دشمنانش رودست بالای دست حیدر نیست

باغ در چنگ خاروخس افتادبرق تیغش پیِ هرس افتادسر به سر، سر به پیش و پس افتادملک الموت از نفس افتاددست بالای دست حیدر نیست

فارغ از قیل و قال می گویندنطفه های حلال می گویندمستند، با مثال می گوینداز «بحار» و «خصال» می گوینددست بالای دست حیدر نیست

سید محمدمهدی شفیعی

مدح تو را در شادی و در غم نوشتندبا این همه اما برایت کم نوشتند

 تا خنده آمد بر لبت، تصنیف گفتندتا اخم کردی صد غزل ماتم نوشتند

فریادهایت را طنین رعد خواندندچشم تو را هم چشمه زمزم نوشتند

وصف تو پیچیده ست و ظرف شعر تنگ استگاهی اگر ابیات را مبهم نوشتند

 از کیسه ی احسان تو درهم گرفتندهرگاه مشتی واژه را درهم نوشتند

گفتند دارد علم الاسما بعد از این، چوننام تو را در دفتر آدم نوشتند

 خشم علی تفسیر آیات عذاب استاین را نه شیعه، اهل سنت هم نوشتند

 عالم تماما آیت حق است اماشان علی را آیت اعظم نوشتند

درد فراقش گرچه دردی بی مداواستذکر علی را نسخه مرهم نوشتند

اهل تغزل، اهل عرفان، اهل تفسیرهرچه نوشتند از تو آقا کم نوشتند

وحید قاسمی

علی آن شیر خدا شاه عربالفتی داشت با این دل شب

شب ز اسرار علی، آگاه استدل شب محرم سر الله است

شب علی دید به نزدیکی دیدگر چه او نیز به تاریکی دید

شاه را دید به نوشینی خوابروی بر سینه دیوار خراب

قلعه‌ بانی که به قصر افلاکسر دهد ناله زندانی خاک

اشکباری که چو شمع بیزارمیی فشاند زر و میی گرید زار

دردمندی که چو لب بگشایددر و دیوار به زنهار آید

کلماتش چو در آویزه گوشمسجد کوفه هنوزش مدهوش

فجر تا سینه آفاق شکافتچشم بیدار علی خفته نیافت

روزه‌ داری که به مهر اسحاربشکند نان جوین افطار

ناشناسی که به تاریکی شبمیی برد نان یتیمان عرب

تا نشد پردگی آن سر جلینشد افشا که علی بود علی

شاهبازی که به بال پر رازمی کند در ابدیت پرواز

شهسواری که به برق شمشیردر دل شب بشکافد دل شیر

عشقبازی که هم آغوش خطرخفت در خوابگه پیغمبر

آن دم صبح قیامت تأثیرحلقه در شد از او دامنگیر

دست در دامن مولا زد درکه علی بگذرد از ما مگذر

شال می بست و ندایی مبهمکه کمربند شهادت را محکم

پیشوایی که ز شوق دیدارمی کند قاتل خود را بیدار

ماه محراب عبودیت حقسر به محراب عبادت منشق

می زند پس‌، لب او کاسه شیرمی کند چشم اشارت به اسیر

چه اسیری که همان قاتل اوستتو خدایی مگر ای دشمن دوست

در جهان این همه شر و همه شرها علی بشر کیف بشر

کفن از گریه غسال خجلپیرهن از رخ وصال خجل

” محمد حسین شهریار”

روزی شعار کُلِ جهان می شود علیطبق حدیث امام زمان می شود علی

وقتی که اشهدش بشود مرز شیعگیباور کنید کُلِ اذان می شود علی

آدم اگر که فرض شود دین برای آنتن می شود پیمبر و جان می شود علی

در عالم مثال اگر رود شیعه راسرچشمه شد نبی جریان می شود علی

زهرا اگر حقیقت شب های قدر شددر بین ماه ها رمضان می شود علی

ای خوش به حال آنکه به هنگام عقد خویشدر سفره اش کلیدِ زبان می شود علی

ذکر حسین آخر مجلس که می شوددقت کنی دهان به دهان می شود علی

ذکر تمام گریه کنان می شود حسینذکر تمام سینه زنان می شود علی

با کوله بار نان و رطب ها هنوز همهر شب برای ما نگران می شود علی

مهدی رحیمی

تا که رد از قالب تن می‌شودمشرق او شام‌شکن می‌شود

نحس و سعیدند در اشیا نهانسنگ عقیق‌ اهل یمن می‌شود

سر زده از چاک گریبان صبحمن همه او او همه من می‌شود

آدم از آیینه‌ی مردانه‌اشجلوه‌ی حوّاست که زن می‌شود

خنده‌ی او سبزی دشت مغانگریه‌ی او رود تجن می‌شود

بس‌که لطیف‌ست به گل‌خنده‌ایخلع از آفاق بدن می‌شود

دیده‌ی او صلح و دو ابروش طاقگرچه حسین‌ست، حسن می‌شود

مجید لشکری

قادر طهماسبی (فرید)

هیچ کس نشناخت دردا! درد پنهانِ علی(ع)چون کبوتر ماند در چاه شب، افغانِ علی

ای غم! از درد علی بویی نیاوردی به دستعودسان هرچند عمری سوختی جانِ علی

نالة مجروح دارد ساز غم، امشب مگرخورده زخم از ناترازان، فرق میزان علی؟

داده بود انگشتری را بر گدای دیگریداد جان را بر شهادت لطف حیران علی

از شکافِ زخم، جان را داد با شرمندگیبر فقیری چون شهادت لطف عریان علی

سر برآورده‌ست چون خورشید از جَیب فلکنالة افتاده در چاه زنخدانِ علی

کشتزار آخرت را آبیاری کرده استدر بیابان غریبی چشم گریانِ علی

چون علی نشناخت خود را در جهان، یک حق‌شناسماند در ابهام، سیمای درخشان علی

از علی کی زودتر ای صبح، سر برداشتی؟یک شب از بالین شب تا صبح پایان علی

گرچه ای بغض، آبرویت را علی هرگز نریختهمچو سنگ آویختی دست از گریبان علی

چاشنی دارد اگر مرگ و حیات از شور عشقآبرویش مایه دارد از نمکدان علی

از دهانی بر دهانی می‌رود چون بوی گلقصّۀ از گوش‌های خلق، پنهانِ علی

از می تکرارِ نامش عاشقی سیراب نیستکز خدا جوشیده نام حال‌گردان علی

در میان آید اگر پای عدالت می‌نهدداغ بر دستِ برادر، خشم سوزان علی

پرچم فتحی درخشان بود در روز نبردچون درفش صبح صادق، گَرد جولان علی

کودک باهوش عقل و علم بازیگوش رابا هزاران خون دل پرورده دامان علی

کودکستان شهادت، دورة آمادگی‌ستتا که روزی راه یابی در دبستان علی

در کویر خاک، باغ لاله‌پوش کربلاهست چشم‌انداز سبزی از گلستان علی

از تب حسرت زلیخای شهادت بارهاپیرهن‌ها چاک زد در یوسفستان علی

کعبه از شوق لقای او گریبان چاک زدهست یعنی کعبه هم از سینه‌چاکان علی!

نقش آن چاک گریبان، ماند در بیت عتیقتا نشانی باشد از زخم نمایان علی

در میان تنگدستی‌ها، شهادت مرده بودگر نبود او را دمادم روزی از خوان علی

کی شهادت با علی یک‌دم جدایی داشته‌ست؟بوده این مسکین، تمام عمر، مهمان علی!

چون هزاران عاشق مسکین، شهادت سال‌هازردرویی‌ها کشید از درد هجران علی

با شهادت از رگ گردن علی، نزدیک‌تراو در این حسرت که بیند روی تابان علی

از چه مرگ سرخ را شیرین نباشد کام و لبخورده عمری روزی شیرین از احسان علی

ای شهادت، یازده تَنگِ شکر بردی، بس است!رو که تنگِ آخرین ماراست از خوان علی

نیست چندان اعتباری گوهر جان را، «فرید»!تا بگویم ای سر و جانم به قربانِ علی

پانته‌آ صفایی

با نخل‌ها دوباره چه می‌گویی؟ در چاه‌ها دوباره چه می‌خوانی؟دنیا چقدر بعد تو در حسرت بنشیند و تو دست نجنبانی؟

مثل عقاب زخمی از این جنگل پر می‌کشی ولی سرشان گرم استروباه‌ها به وسوسۀ خرگوش، خرگوش‌ها به خواب زمستانی

سر زیر برف کرده زمین اما سرما سیاه کرده درختان راوقتش شده است پشت زمستان را با یک دعای ندبه بلرزانی

این ظرف‌ها اگرچه پر از شیر است، شرمنده است کوفه ولی دیر استدیگر امیر چشم و دلش سیر است از کاسه‌های آخر مهمانی

مردان عیش و سورچرانی را، زنهای بُردهای یمانی را…تو کشته می‌شوی که جهانی را در پای میز محکمه بنشانی

سعید بیابانکی

ای سجود باشکوه و ای نماز بی‌نظیرای رکوع سربلند و ای قیام سربه‌زیر

در هجوم بغض‌ها ای صبور استواردر میان تیرها ای شکست‌ناپذیر

شرع را تو رهنما، عقل را تو رهگشاعشق را تو سرپناه مرگ را تو دستگیر

فرش آستانه‌ات بوریایی از کرمتخت پادشاهی‌ات دستباقی از حصیر

کاش قدر سال بود آن شب سیاه و تلخآسمان! تو غافلی زان طلوع ناگزیر

بعد از او نه من نه عشق؛ از تو خواهم ای فلک:یا ببندی‌ام به سنگ یا بدوزی‌ام به تیر

دست بی‌وضو مزن بر ستیغ آفتابآی تیغ بی‌حیا، شرم کن وضو بگیر!

لَختی ای پدر درنگ! پشت در نشسته‌اندرشته‌های سرد اشک، کاسه‌های گرم شیر

احترام مسجد و منبر شکست

آن دمی که مرتضی را سر شکست

کشتی دین در دل بحر فتن

در تلاطم ، گوئیا لنگر شکست

چون شنیدم نالهء روح الامین

در خیالم شد کز او شهپر شکست

گفت والله در دل محراب عشق

فرق میر مومنین حیدر شکست

از جفای تیغ کین در صبح دم

فرق پاک ساقی کوثر شکست

سر ز سجده بر گرفت آن نازنین

لفظ الله گفت و لیک اکبر شکست

خون سر پاشید در محراب عشق

حرمت محراب پیغمبر شکست

وا عجب شق القمر آمد پدید؟

یا که حیدر را سر انور شکست

صبح صادق شاهد این فاجعه

فرق شاه لا فتی کافر شکست

منهدم شد والله ارکان هدا

عروه”الوثقی گسست اختر شکست

هالهء خون روی حیدر را گرفت

مصطفی را حامی و یاور شکست

از خطا زد ابن ملجم ضربتی

از علی سر ، حرمت داور شکست

فزت رب الکعبه جاری بر زبان

تا سر آن مرشد و سرور شکست

کنز خلقت چون علی گوهر نداشت

دست ظلمت از خطا گوهر شکست

فاتح خیبر به خون غلطان شدی

از احبا قلب پر آذر شکست

ای صبا رو در بقیع و عرضه دار

آنکه را پهلو به پشت در شکست

خیز یا زهرا به سوی کوفه آی

خود نگر که چون سر همسر شکست

دلبر عالم ز پا افتاده است

زین تعدی شیعه گشتی ور شکست

خواند بنشسته نماز صبح خویش

طاقت و قدرت از آن پیکر شکست

ای (هدایت ) زین محن خون گریه کن

فرق میر و رهبر اطهر شکست

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا