در این بخش از سایت ادبی و هنری هم نگاران قصد داریم چندین شعر و متن دلم گرفته ای خدا را برای شما دوستان قرار دهیم. این متون میتوانند درد و دلی با خداوند متعال شده و حال شما را خوب کنند. با هم نگاران همراه شوید.
شعر و متن دلم گرفته ای خدا
شکسته بال غرورم خدا دلم خون است
بکن تو زنده به گورم خدا دلم خون است
تمام کوچه و پس کوچه های شهر غزل
شده مسیر عبورم خدا دلم خون است
و جا نماز تو پهن است روی چشم زمین
همین که سنگ صبورم خدا دلم خون است
به سجده می روم اما ، گناه پشت گناه
گناه ، کرده مرورم خدا دلم خون است
صدای ناله ی من را شنیده ای یا نه؟!
همیشه توی تنورم خدا دلم خون است
عصا به دست ، بسوزم ، بسازم! اما نه!
چگونه کرده ای کورم خدا دلم خون است
بگویم اشهد ان لا اله الله
بکن تو زنده به گورم خدا دلم خون است
دردی تو قلبم نشسته خدا
درد درد
تو دنیام فقط تو هستی
فقط تو
دلی ک می شکنه کسی نیست بفهمه تش جز تو
خدا دلم شکستههههههههههه
اشکام دارن می ریزن
به داد این قلب بی طاقتم برس
به دادم برس .. خدااااااااا
کوه ها و سنگ ها فریاد میزدن
آسمون رنگ خون می شد میزد زیر گریه گریه می کرد گریه ..
دلم شکسته خدا …
وقتی بهم گفت دیگ دوستم نداره …. صدای خورد شدن قلبم و شنیدم .. یهو زیر پام خالی شد .. خوردم زمین .. خواست کمک کنه اما من نزاشتم … بلند شدم و
آهسته آهسته از کوچه دور شدم ..
تو خیابونای شهر داشتم قدم میزدم .
هوا کاملا تاریک شده بود ..
نمیدونستم کجا میرم فقط میخواستم برم برم یه جای دور..
صدای غرش آسمون و به گوش شنیدم
ترس عجیبی تو دلم نشست …
با قطره های بارون منم عجیب بغضم گرفته بود
بغض من و یه حنجره اروم گرفت
اسمونم ابری شد و بارون گرفت
وای که خدا دلم گرفت وای که خدا دلم گرفت
از دو تا چش مای خیس پنجره
یه نگاهی به توهه یه نگاهی به دره
میگم خدا کنه دلش دل کسی رو نبره
یادم میاد از شیشه ی پنجره امون
خزون میشد همیشه ی خاطره امون
یادم میاد
رو نیمکتا نشستنو
بغض دلا شکستنو
روزای با هم بودنو
یادم میاد روزای سرد و برفی
تو بودی و واژه ها ی دو حرفی
عشق و دل و رز و میگم
من و غم و تو رو میگم
یادت میاد روزای خوبی داشتیم
یادت میاد گلای خوبی کاشتیم
حالا چرا رفتی گلم
مگه ما چی نداشتیم
حالا منم شبا همش با یه قلم
وقتی که نیستی تو دلم
حالا تویی با یه ورم
وقتی که نیستی تو دلم
حالا که نیستی
این غمم یادتو رو نشون گرفت
اسمونم ابری شد و بارون گرفت
وای که خدا دلم گرفت وای که خدا دلم گرفت
خـــدا دلــم گرفـته
یکـبار مـنو نگـاه کـن
با یـک نگـاه پر مـهر
دل مـنـو رهــا کـن
خـــدا ببـین غریــبم
غـم تو چـشام نشسته
یکـی داده فـریـــبم
دل مــنو شــکسـته
خــدا عشـــق دروغین
ببین با مـن چه کرده
از اون همـه هیــاهو
سکـوت و هدیه کرده
سکـوتی که از نگـاهم
غربت رو میشه فهمید
درد شـکســتنم رو
هر روز صداشو میشنید
ایـکاش دلم میـدونست
حرفـاش همـه دروغـه
تنـها منـو نمیـخواست
سـرش خیــلی شـلوغه
خــــدا نــجـاتم بـده
پشـت و پـناه من باش
تـو ایـن دور و زمــونه
عشقم فقط خودت باش
آرمـان_مشکـیپوش
پشت این چهره خندون
یه غمی نهفته دارم
ای خدا دلم گرفته
حرفایی نگفته دارم
خسته از دلواپسی ها
خستم از نامهربونی
ای خدا دوای دردم
تو حالم و میدونی
ای خدا دوای دردم
بی تو تنها و غریبم
توی این دنیای تاریک
اسیر غم و فریبم
ای خدا بگیر تو دستام
تویی تو دوای دردام
نزار تو این تاریکی بمونم
بی تو دلگیر؛بی تو تنهام
مثه یه درخت پیرم
توی دست باد اسیر
خسته ام؛خسته و دلگیر
ای خدا دستم و بگیر
توی تن زندونی ام
قلب من زخمی و پیر
دیگه ندارم هیچ امید
ای خدا دستم و بگیر
ای خدا دستام و بگیر
نزار که اینجا بمونم
نزار تو این دنیای تاریک
تک و تنها بمونم
خسته از دست روزگارم
دلواپسم؛دلواپس فردا
دلم قرصه به اینکه
نمیزاری من و تنها
پشت این چهره خندون
یه غمی نهفته دارم
ای خدا دلم گرفته
حرفایی نگفته دارم
خسته از دلواپسی ها
خستم از نامهربونی
ای خدا دوای دردم
تو حالم و میدونی
ای خدا دستام و بگیر
نزار اینجا بمونم
نزار تو این دنیای تاریک
تک و تنها بمونم
جملات غمگین و گریه دار دلم گرفته
که عشق به خدا ایمان من است
راستی خدا
دلم هوای دیروز را کرده….
هوای روزهای کودکی را…
دلم میخواهد مثل دیروز قاصدکی بردارم…
آرزوهایم را به دستش بسپارم تا برای تو بیاورد…
دلم میخواهد دفتر مشقم را باز کنم…
و دوباره تمرین کنم الفبای زندگی را…
میخواهم خط خطی کنم تمام ان روزهایی که دل شکستم و دلم را شکستند…
دلم میخواهد این بار اگه معلم گفت در دفتر نقاشیتان هرچه میخواهید بکشید..
این بار تنها و تنها نردبانی بکشم به سوی تو…
دلم میخواهد این بار اگر گلی را دیدم ، آن را نچینم..
دلم میخواهد……
دلم که می گیرد به آسمان نگاه می کنم
آنوقت با خود می گوییم این همان آسمانیست که بقیه ی آدم هایی که غمگینند به آن نگاه می کنند
حس خوبیست
تازه می فهمی که تنها نیستی
دلم گرفته ای خدا
میدانی چرا؟
چون ﺯﻣﺎﻥ ﭼﻴﺰ ﻋﺠﻴﺒﺴﺖ …
ﻣﻴﺪﻭﺩ …
ﺟﻠﻮ ﻣﻴﺮﻭﺩ..
ﻭﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﻰ ﺗﺮﻳﻦ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻯ ﺯﻧﺪﮔﻴﺖ ﺭﺍ ﻳﺎ ﻛﻬﻨﻪ ﻣﻴﻜﻨﺪ ﻳﺎ ﻋﻮﺽ !!
ﺑﻌﻀﻰ ﻫﺎ ﻳﺎ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ ﻳﺎ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺸﺎﻥ ﻣﺸﺨﺺ ﻣﻴﺸﻮﺩ !!!
ﺯﻣﺎﻥ ﺩﻳﺮ ﻳﺎ ﺯﻭﺩ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺛﺎﺑﺖ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﻛﺪﺍﻣﺸﺎﻥ ﻣﺎﻧﺪﻧﻰ ﺍﻧﺪ ﻭ ﻛﺪﺍﻣﺸﺎﻥ
ﺭﻓﺘﻨﻰ !!!
ﻣﻦ ﺩﻋﺎ ﻣﻴﻜﻨﻢ
ﺯﻣﺎﻥ ﺑﮕﺬﺭﺩ ﻭ ﺩﻧﻴﺎ ﭘﺮ ﺷﻮﺩ ﺍﺯ ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻯ ﻭﺍﻗﻌﻰ ….
ﺁﺩﻡ ﻫﺎﻯ ﻛﻪ ﻧﻪ ﺯﻣﺎﻥ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻋﻮﺽ ﻛﻨﺪ ﻧﻪ ﺯﻣﻴﻦ !
دلم گرفته است ای خدا
تو بگو ﺩﻝ ﮐﻪ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻓﺖ؟
ﺑﻪ ﺩﺭ ﻭ ﺩﺷﺖ ﻭ ﺩﻣﻦ؟
ﯾﺎ ﺑﻪ ﺑﺎﻍ ﻭ ﮔﻞ ﻭ ﮔﻠﺰﺍﺭ ﻭ ﭼﻤﻦ؟
ﯾﺎ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺧﻠﻮﺕ ﻭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺍﻣﻦ
ﺩﻝ ﮐﻪ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﯾﺪ ﺭﻓﺖ؟
ﭘﯿﺮﻓﺮﺯﺍﻧﻪ ﻣﻦ ﺑﺎﻧﮓ ﺑﺮﺁﻭﺭﺩ
ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﻑ ﻧﮑﻮﺳﺖ،
ﺩﻝ ﮐﻪ ﺗﻨﮓ ﺍﺳﺖ ﺑﺮﻭ ﺧﺎﻧﻪ ﺩﻭﺳﺖ …
ﺷﺎﻧﻪ ﺍﺵ ﺟﺎﯾﮕﻪ ﮔﺮﯾﻪ ﺗﻮ
ﺳﺨﻨﺶ ﺭﺍﻩ ﮔﺸﺎ
دلم گرفته است ای خدا اما
مــن قــوی ام .. قــوی
اینــها اشـک نیــست کــه
هــوا آلــوده سـت ! بِـخدا !
بِـخدا … بِـ …
آرزو دارم
ناخواسته به دست آوری
آن چيزهايی را که خواسته هایت هستند…
آن گونه که با خود بياندیشی :
آيا کسی برايم آرزويی کرده است … ؟!
هی پاک می کنم…
هی می نويسم…
املايم بد نيست !
از تکرار اسمت لذت می برم…
رفتی و با رفتن تو
دیگه کسی رو ندارم
هق هق قلب خستمو
رو شونه ی غم می بارم
هرچی که مهربونی بود
کشیدی بردی با خودت
از بس که دور شدی ازم
دلم گرفته تا خودت!
دلم گرفته تا خودت
دلم گرفته تا خدا
دلم خیلی گرفته تا…
خدا می دونه تا کجا…
شبا همیشه با خودت
خلوت من شلوغ می شه
اشکای هر روزه ی من
شب که میاد، دروغ می شه!
خاطره هاتو می چینم
یکی یکی جلو چشام
آروم آروم میرم توشون
با خوابه که بیرون میام!
وقتی که از خواب پا می شم
با گریه هام سر می کنم
دونه به دونه اشکامو
دوباره باور می کنم…
“افلاطون پاشائی”
بسم الّله النور
سلام خدا دلم گرفته خیلی
نه عاشقم نه مجنونم نه لیلی
بهم بگو خدا جونم کجایی
جز تو نمیخوام دیگه آشنایی
بیا بشین یه امشبو کنارم
آخه هزار تا حرف دارم نگارم
از روزی که تو من رو آفریدی
آره قبول ، غیر گناه ندیدی
هزار دفعه گفتی گناه سرابه
بنده ی آلوده خونه ش خرابه
ای خدا
دلم گرفت از آسمون هم از زمین هم از زمون تو زندگی چقدر غمه دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی تلخه بهت هر چی بگم من به زمین و آسمون دست رفاقت نمیدم
از این همه در به دری تو قلب من قیامته چه فایده داره زندگی این انتهای طاقته
از این همه در به دری دلم رسیده جون من به داد من نمیرسه خدای آسمون من
دلم گرفت از آسمون هم از زمین هم از زمون تو زندگی چقدر غمه دلم گرفته از همه
ای روزگار لعنتی تلخه بهت هر چی بگم من به زمین و آسمون دست رفاقت نمیدم
دلم گرفته خدا را،
تو دلگشایی کن
من آمدم به امیدت !
تو هم خدایی کن . . .
هوشنگ ابتهاج
.
«دلم از کار جهان گرفته است.
آمدهام تا مرا بخواهی.
که دلم بر هیچکس قرار نمیگیرد،
اِلّا به تو.»
عطار نیشابوری
من دلم گرفته ای خدا،
هر چه میروم نمیرسم
ردّ پای دوست،
کوچه باغ عشق،
سایبان زندگی کجاست…
#محمدرضا_عبدالملکیان
دلم گرفته است ای خدا
دلم گرفته است
به ایوان میروم و انگشتانم را
بر پوست کشیدۀ شب میکشم
چراغهای رابطه تاریکند
چراغهای رابطه تاریکند…
دلم گرفته ای خدا
دلم عجیب گرفته است
و هیچ چیز
نه این دقایق خوشبو که روی شاخه نارنج میشود خاموش
نه این صداقت حرفی که
در سکوت میان دو برگ این گل شب بوست
نه هیچ چیز مرا
از هجوم خالی اطراف
نمیرهاند
و فکر میکنم
که این ترنم موزون حزن تا به ابد
شنیده خواهد شد …
دلخسته ام ای خدا
من دلم برای آن شبِ قشنگ
من دلم برای جادهای که عاشقانه بود
آن سیاهی و سکوت
چشمکِ ستاره هایِ دور
من دلم برای “او” گرفته است…!
دلم گرفته ای خدا
و روی شانههای خودم
گریه میکنم.
دلم عجیب گرفته است ای خدا
تمام راه به يک چيز فكر میكردم
و رنگ دامنهها هوش از سرم میبرد.
خطوط جاده در اندوه دشتها گم بود.
چه درههای عجيبی!
و اسب، يادت هست؟
سپيد بود!
و مثل واژهٔ پاكی، سكوت سبز چمنزار را چرا میكرد.
و بعد، غربت رنگين قريههای سر راه
و بعد تونلها،
دلم گرفته
دلم عجيب گرفته است…
خسته ام خدا…
در دلم چیزی ویران شده، چیزی که نمیدانم چیست و اضطراب و دلشوره مثل مِهی در ته درّهای بیآفتاب جایش را گرفته است؛ باید خودم را بالا بکشم بهسوی روشنایی سبز و چشماندازهای دور…
ذهنم مشغول و دلم گرفته است و از تماشاچی بودن دیگر خسته شده ام. به محض اینکه به خانه بر می گردم و با خودم تنها می شوم یک مرتبه حس می کنم که روزم به سرگردانی و گم شدگی در میان انبوهی از چیزهایی که از من نیست و باقی نمی ماند گذشته است…
من
دلم سخت گرفته است ای خدا
از این
میهمانخانهی
مهمانکُشِ
روزش تاریک…
یک خسته نباشید به خودم؛ که سالهاست کم نیاورده، که سالهاست هدفهای خودش را بغل گرفته و از آنها در مقابل نشدنها محافظت کرده.
یک خسته نباشید به خودم که بیش از ظرفیت توانش جنگیده، که سپاه سختیها را کنار زده و خودش را تا قلههای بعید آرامش رسانده.
یک خسته نباشید به خودم که از محدودیتها فرصت ساخته و با ناملایمتیها مدارا کرده.
یک خسته نباشید به دلم، به روحم، به احساسم…
باید به خودم کمی استراحت بدهم، باید کمی از شلوغیها دور باشم و آرامتر شوم، باید برای مدتی به چیزی فکر نکنم.
که خودم را بردارم ببرم جایی به دور از این حوالی و کمی خستگی بتکانم و نگران چیزی نباشم.
یک خسته نباشید به من، به تو و به تمام آنها که هدف داشتند، تلاش کردند و تسلیم نشدند.
وقتآیی که به یادتم
انگاری توی رویام
سرم انگار رو پاتــُـ
صاحب کل دنیام
آغوشتو لازم دارم
خدا دلم گرفته
خدا یه کم آغوش بده
ببین یادم نرفتــه
صبر صبر صبر
به خدا ایوب همسایمونه*
اونم دلش گرفته
اونم میخواد نمونه
دوسِت دارم خدای من
شاید گاهی بد بشم
اما نذار تو امتحان زندگی
نمره بد بگیرمو رَد بشم