متن و جملات

متن در مورد شایستگی و جملات درباره لایق بودن و لیاقت

در این بخش متن در مورد شایستگی و جملاتی سنگین درباره لیاقت داشتن، لایق بودن برای عشق و بی لیاقتی را گردآوری کرده ایم.

فهرست موضوعات این مطلب

جملات درباره لایق بودنمتن سنگین لیاقت نداشتنشعر درباره نالایقمتن در مورد شایستگیجملات درباره لایق بودن

زندگی قانون لیاقت هاست .

لیاقت قانون ارزش گذاری هاست .

ارزش گذاری بر خود همان دریافت لیاقت هاست ….

مهم نیست در عشق به وصال برسیمهم این است که لیاقت تجربه کردنیک عشق پاک را داشته باشی…

هنوز کسی نفهمیده که چرا همه اتفاقای غم انگیز واسه آدمایی میفته که بیشتر از بقیه لیاقت شادی رو دارن …

روی چشمانم گذاشتمش لیاقت نداشت..بگذار زیر پای دیگران بودن را تجربه کند..

آنگاه که لیاقت دریافت خدا را در خویش داشته باشی ، بدان که او به هزاران شیوه در تو تجلی خواهد کرد !…

کوچه پژمرده شد از بس که تعلل کردیدلخوش است رهگذری از تو به رایی شاید

طلب مهر کنند از تو به پستو مسپارعشق بر درد بشر هست دوایی شاید

این سکوت تو کتاب ار بشود سنگین استقد خم سخت بَرََد آن به سرایی شاید

بسته گر پنجره سخت است دری بگشودنلایق عشق دهد دل به بهایی شاید…

متن سنگین لیاقت نداشتن

این ما آدم ها هستیم که لیاقت خودمان را تعیین می کنیم. پس اگر به خواسته های خودمان نرسیدیم، یادمان باشد برای لیاقت داشتن آنها نجنگیدیم….

جانِ منی جان منی جان منآن منی آن منی آن منشاه منی لایق سودای منقند منی لایق دندان من

من صبر می کنم تا آدم‌ها خودشانارزش و لیاقتشان را در زندگی امتعیین کنند ……

آن دیوانه ای که زنجیر به پا داشتآن دزدی که دستبند داشت بر دستو آن گناهکارکه گناه داشت بر دوش…!و آدمیانی که فریاد کنانشیونآی دزد، آی دزدسر میدادنند..

شعر درباره نالایق

چه بی خردانه، خراب میکندسرنوشتقلب های بی طاقت رابه بهای دلدادگی…..عاشقی که دیوانه شددیوانه ای که عشق را دزدیدو شانه ای که لایق عشقنمی نمود…

گاهی در زندگی عزیزی را میبینی از کسی ناراحته تو در آن لحظه فقط همین بع ذهنت میرسه که لیاقت تو را نداشته بعضی وقتا اطرافیانت را با اون روت آشنا کن تا بدونن تو که اینهمه باهاشون خوب بودی ولی لیاقتش رو نداشتن دوست داشتنت رو حرام افراد بی لیاقت اسراف نکن خدا اسراف کاران رو دوست نخواهد داشت فرق نمیکند حالا اسراف مهر و محبت باشه یا میز غذایتان یا…

فکر نکن فقط خودت میدانی نه من هم میدانم بوی کثافت کاریت و بی لیاقتیت تمام شهر رو در بر گرفته مثل بسته سیگار که روش برچسب هشدار میزنن ماهم باید بر روی بعضیا برچسب بی لیاقتی بزنیم تا همه بدانند مرگ همیشه بدترین درد نیست بعضی وقتا میتونه به اجبار کنار کسی که دوستش نداری و لایق تو نیست بدترین درد باشد.

ای کاش لایقت بشود بیت بیتِ شعر!محبوبِ من! ، تمامیِ دیوان به نامِ تو…

من می نویسم از بغض، از شهر دست هایتاز موج های سرخ و دریای اشک هایتمن می نویسم از غم، از غصه از گلایهاز کوله بار مرهم، بر روی شانه هایتمن می نویسم از تو، ای بهترین ترانهاز تشنگی سیه شد، لب های بچه هایتمن می نویسم ازآب، از رود بی لیاقتاز دجله های جاری در شهر گونه هایت

بعضی وقتا ما عشق رو میزارم کنار ولی اونا فک میکنن لیاقتشو نداشتیم همیشه نمیشه که عاقلانه فکر کرد یا احساسی تصمیم گرفت یه وقتایی هم حاضری در چاه بیفتی ن اینکه در حقت اشتباه برداشت کنن و تو رو بی لیاقت خطاب کنند.

همه حرف های پوچ من فقط عاشقی بودآواز نگفته ی خشکیده ی من فقط سادگی بودبعد عمری عاشقی تازه داشتم آدم می شدماما انگار لیاقت من همین پاپتی بود

متن در مورد شایستگی

ای چشم هایت لایق اسکار دلبری!!!دنیا فقط، یک حجم مبهم شد، بدون تو…

مرحبا ای کز لیاقت یافت تجدید نزولآیت جاهت بدون نسخ چون ام الکتاب

یه وقتایی هم انقدر از بی لیاقتها میخوری که حاضری در دوست داشتن خسیس باشی من وقتی احساساتم رو راحت بیان میکنم احمق نیستم چرا فک میکنی بی لیاقتم؟ قدمهایت را محکم بردار دختر زیبای من عاشق شو برای عشقت بجنگ تو لیاقتت خیلی بالاست همه چیز برایم آشکار شده اونی که لایق من است در نیمه راه زندگی منتظره من است من در مسیری قرار گرفتم که برای بامن بودن لیاقت می خواهد شده بعضی وقتها از تنهایی و بی کسی من رو سر پناه خودت کردی ومن تو را در زندگیم پذیرفتم غافل از اینکه چقدر  تو بی لیاقت بودی و زخمهای زندگیم رو چند برابر کردی توجه کردین از چیزی که بترسیم سرمون میاد من تو زندگیم”

گاهےاشتباه مان در زندگےاین است ڪہبہ برخے آدم‌ هاجایگاهے می بخشیمڪہ هرگزلیاقت آن را ندارند…

آن کس که دلت را برد ای کاش که لایق بودبی ریا و بی تزویر ای کاش که صادق بود

میخواستم درمانی باشی برای دردهایم اما متاسفانه تو مثل نمکدانی بودی که فقط منتظره پاشیدن نمک ها و تمام شدن دانه ها بر روی زخم هایم بودی بی لیاقتیت برایم اثبات شده و حتی لحظه ای نمی خواهیم برگردم و به گذشته نگاه کنم. کجای کار اشتباه بود کی به اینجا رسیدیم که اینقدر از هم سیر شدیم و روی دیدن همدیگر نداشتیم. فکرش را بکن تا دیروز وجودم بودی اما امروز لیاقتت تازه برایم ثابت شده و می دانم که چقدر انسان جایز خطاست و چه تصمیمات اشتباهی می گیرد که بعدا به اشتباه آن پی می برد. تو دقیقا نقطه اشتباه من بودی ولی همانطور که گفته اند جلو ضرر را هر وقت بگیری مصلحت است از تو با تمام بی لیاقتیت دست کشیدم. 

دل در پی عشق و تن من راهی میخانه شدهدل سر به هوا این تن خاکیست بیچاره شده

دل به عشق چه کسی راهی کاشانه شدهاین تن بیچاره در کوچه ها اینگونه آواره شده

دل بیمار من در پی عشق چه کسی استگوی چشمان کسی را دید که دیوانه شده

مست عشق چه کسی لایق عشق شد دلمدر سینه ای من دل بیقرار اوست پروانه شده

برده قرار دل من مست عشق کرده مراحال که عاشق شده ام رفته افسانه شده

چه گریه ها که نکردم به خنده های تواما نه از نگاه شنیدی نه از تلاطم دستمنبود لایق عشقم چنین جفا که تو کردیمنی که جز به خیالت شبانه دیده نبستم

اگر معشوق را عاشق نبودیبه معشوقی خود لایق نبودینیاید عاشقی بسته ز معشوقکه جز عاشق نداند قدر معشوق

تنها تویی که از لب منشعر می شویهرڪس ڪه لایق غزل عالشقانه نیست

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا