در این مطلب نوشته و متن درباره قلم با شعر و جملات زیبا در وصف قلم و با کلمه قلم را گردآوری کرده ایم.
جملات و متن درباره قلم
همیشه در اوج تنهایی اطرافم را که می نگرم کسی را نمی بینم جز قلمی که به یادگار در دست من مانده است.
متن امیررضا بارونیان …
قلم که در دست میگیرم می رقصد و غوغا می کنداز تو نوشتن را خوب بلد است…کافی است از ترنم دست هایت بگویم…کلمات صف می کشند برای بیان شانلبخندت نظم و نثر را…و چشم هایت قافیه وزن را احضار می کنند ……
متن آرمان شجاعی
هر آنگاه نام تو را می طلبم
و درباره ی تو می نویسم
قلم در دستم
به گلی سرخ بدل می شود
متن ادبی قلم
در قفلِ سکوت خود دلم میشکند اندیشه به سنگ جهلِ غم میشکنددر باغ خیال خود کجا باید رفت؟ وقتی که تبر پایِ قلم،، میشکند
آخرِ رقصِ قلم مرثیه ای در غم توستواژه ها، ثانیه ها، در به درِ ماتم توست
تو غزل گونه ترین حالت اشعار منیشعر من حال و هوایش همه در عالم توست
می نویسم همه شب از دل لامذهبِ خویشدفترم صحنه ی عشق است و قلم پرچم توست
گرچه محروم از آغوش تو گشتم همه عمردر دلم هست هوایت، نفسم همدم توست
شاعری خون به دلم در پسِ این قافیه هاوزن شعرم همه سنگینی بارِ غم توست
هادی نجاری…
قلم خسته
سحر گاه
کاغذ افتاده از نفس
قلم خسته از راه
روی میز چوبی پایه شکسته
جثه ای ولو بر روی میز
که از شامگاه
نام تو را قلم می زد …
نمی دانم چرا گاهی،قلمم …یاری نمی کند،این همه سکوت را. ..شاید رازهایی نهفته ستدر لابه لای واژه هایِ آغشتهِ،به طعم تلخ دلتنگی ……
متن شیرین علیایی
جملات درباره قلم
در دفتر آسمان می نویسمتبا پرواز قلمزیر نور ماهمی نویسمت حتی اگر نخوانیم ????????
خیس اشک است دفتر شعرمبدان هرگز که بعد رفتنتشعری به یاد من نمی آیدتمام واژه ها مردنددر هر خط این دفترقلم با جوهرش تنهاستو من با یاد شیرینت
مجید رفیع زاد…
می گوید: شمشیر از رو بستی؟!راست می گوید هر وقت بی امان قلم بدست میگیرم در واقع شمشیر دولبه ای را کشیده ام و میجنگم تا یا پیروز میدان شوم یا کشته ….در چنین رزمی اگر پیروز شوی پیروز میدان قلمت است و اگر کشته شوی، یک نویسنده کشته شده ،اما قلم نمرده .کسی دیگر در دست می گیرد …پس قلم بالاخره پیروز میدان است
شعر و متن در وصف قلم
بنویس قلم
بنویس قلم! فرصت خاموشی نیستامروز تورا وقت فراموشی نیست
چون تیغ بزن ریشه ی بد خیمی رابنویس دگر موسم سرپوشی نیست
دیدیم فروپاشی خود را یک عمرامید به ذره های همجوشی نیست
هرچند مدارمان به حسرت طی شدماندیم غریبانه که آغوشی نیست
بی عشق به دام عقلِ شیرین ماندیمجز درد به کام تلخمان نوشی نیست
◇◇◇ علی معصومی…
دستانم قلم بشوند،اگر،غیر از:حسّ حق گویی،چیزی دیگر بتپد،در نبضِ قلمم!زهرا حکیمی بافقی،کتاب گل های سپید دشت احساس.
با قلم می گویم:ای همزاد، ای همراه،ای هم سرنوشت،هر دومان حیران بازی های دوران های زشت!شعرهایم را نوشتی،دست خوش!اشک هایم را کجا خواهی نوشت ؟!…
نمی دانم چرا گاهی،قلمم…یاری نمی کند،این همه سکوت را…شاید رازهایی نهفته ستدر لابه لای واژه هایِ آغشتهِ،به طعم تلخ دلتنگی…
جملات سنگین با موضوع قلم
بعد از توهر حرفیهر کلمه ایهر جمله ایهر کتابیکه نوشتم تفسیری از تو بوده استو من بعد از تو بود که به قلم و آنچه می نویسد ایمان آوردم
سولماز رضایی …
گاه مینویسم!اما پایانش نامعلوم :)\!گه گاهی گم میشوم میان حس هایی که از قلبم بر روی قلم جاری میشود!????رهایی در آسمان نوشت!????✍????
بنویس ای قلم زیبایم که نگاهم به تو آغشته شده ست…بنویس رویایم بتراش دنیایمبنویس از لب خندان دل کودک کاربنویس از لب خندان جوانان جهانبنویس از لب پیران و دل و درد نهانبنویس از فرهادبنویس از دل لیلی دل یاربنویس آواره مبنویس مست شدم دیوانه امبنویس عاشق زارم چه کنمبنویس ای قلم زیبایم که نگاهم به تو آغشته شده ست…بگو از ساحل زیبای جنوببنویس از خبر زلزله بندر عشقبنویس از قفس و حنجره هابنویس از نفس و پنجره هابنویس…
متن پیروز پورهادی