عکس پروفایل

عکس پروفایل نوروز و عکس نوشته های زیبا برای تبریک نوروز ۱۴۰۴

در این بخش از سایت بزرگ هم نگاران عکس پروفایل نوروز و عکس نوشته های زیبا برای تبریک نوروز ۱۴۰۴ را برای شما دوستان قرار داده ایم. شما نیز می توانید با استفاده از عکس و متن ها عید را به عزیزان و نزدیکان خود تبریک گفته و دل عزیزان خود را شاد کنید. با هم نگاران همراه شوید.

کارش همه ساله مشک و عنبر سوزیست

همرنگ شبست و اصل فرخ روزیست

ما را همه زو غم و جدایی روزیست

سنایی

تنها خداست که می‌داند بهترین در زندگیتان چگونه معنا می‌شود!من در سال نو آن بهترین را برایت آرزو می‌کنمنوروزتان پیروز

عکس پروفایل تبریک نوروز

سلامتیسعادتسیادتسرورسروریسبزیسر زندگیهفت سین سفرهزندگی تان باشد

عید شما مبارک

اینک بهار تا دروازه‌های شهر رسیده و رستاخیز دوباره در گیتی دمیدهو من در دعایی خاضعانه به درگاه مدبر هستیاحسن الحال را برای شما آرزو می‌کنم!نوروز مبارک

جهان از باد نوروزی جوان شد

زهی زیبا که این ساعت جهان شد

شمال صبحدم مشکین نفس گشت

صبای گرم‌رو عنبرفشان شد

تو گویی آب خضر و آب کوثر

ز هر سوی چمن جویی روان شد

چو گل در مهد آمد بلبل مست

به پیش مهد گل نعره‌زنان شد

کجایی ساقیا درده شرابی

که عمرم رفت و دل خون گشت و جان شد

قفس بشکن کزین دام گلوگیر

اگر خواهی شدن اکنون توان شد

چه می‌جویی به نقد وقت خوش باش

چه می‌گوئی که این یک رفت و آن شد

یقین می‌دان که چون وقت اندر آید

تو را هم می‌بباید از میان شد

چو باز افتادی از ره ره ز سر گیر

که همره دور رفت و کاروان شد

بلایی ناگهان اندر پی ماست

دل عطار ازین غم ناگهان شد

عطار

عکس نوشته تبریک سال جدید

امیدوارم خداوند در سال جدید زندگی تان را سرشار از شادی و امید کند و در مسیر موفقیت قدم بر داریدسال نو مبارک

باز عالم و آدم و پوسیدگان خزان و زمستان خندان و شتابان به استقبال بهار می‌روندتا اندوه زمستان را به فراموشی سپارند و کابوس غم را در زیر خاک مدفون سازندو آنگه سرمست و با وجد و نشاط و با رقص و پایکوبی با ترنم این سرود طرب انگیزنوروز و جشن شکوفه‌ها را برگزار می‌نمایندعید نوروز بر شما مبارک باد

برآمد باد صبح و بوی نوروز

به کام دوستان و بخت پیروز

مبارک بادت این سال و همه سال

همایون بادت این روز و همه روز

چو آتش در درخت افکند گلنار

دگر منقل منه آتش میفروز

چو نرگس چشم بخت از خواب برخاست

حسد گو دشمنان را دیده بردوز

بهاری خرم است ای گل کجایی

که بینی بلبلان را ناله و سوز

جهان بی ما بسی بوده‌ست و باشد

برادر جز نکونامی میندوز

نکویی کن که دولت بینی از بخت

مبر فرمان بدگوی بدآموز

منه دل بر سرای عمر سعدی

که بر گنبد نخواهد ماند این گوز

دریغا عیش اگر مرگش نبودی

دریغ آهو اگر بگذاشتی یوز

سعدی

آری! هوا خوش است و غزل‌خیز در بهارباریده است خنده یکریز در بهار

از باد نوبهار، حدیث است تن مپوشباید درید جامه پرهیز در بهار

اما خدا نیاورد آن روز را که آهگیرد دلی بهانه پاییز در بهار

بی دید و بازدید تو تبریک عید چیست؟چندین دروغ مصلحت آمیز در بهار

با دیدنم پر از عرق شرم می‌شوندگل‌های شادکامِ دل انگیز در بهار

می‌بینم ای شکوفه! که خون می‌شود دلتاز شاخه انار میاویز در بهار

محمدمهدی سیار

عید آمد و ما خانه ی خود را نتکاندیمگردی نستردیم و غباری نستاندیم

دیدیم که در کسوت بخت آمده نوروزاز بیدلی آن را ز در خانه براندیم

هر جا گذری غلغله شادی و شور استما آتش اندوه به آبی ننشاندیم

آفاق پر از پیک و پیام است، ولی ماپیکی ندواندیم و پیامی نرساندیم

احباب کهن را نه یکی نامه بدادیمو اصحاب جوان را نه یکی بوسه ستاندیم

من دانم و غمگین دلت، ای خسته کبوترسالی سپری گشت و تو را ما نپراندیم

صد قافله رفتند و به مقصود رسیدندما این خرک لنگ ز جویی نجهاندیم

ماننده افسون‌زدگان، ره به حقیقتبستیم و جز افسانه بیهوده نخواندیم

از نه خم گردون بگذشتند حریفانمسکین من و دل در خم یک زاویه ماندیم

طوفان بتکاند مگر امید که صد بارعید آمد و ما خانه خود را نتکاندیم

«مهدی اخوان ثالث»

نوروز بمانید که ایام شماییدآغاز شمایید و سرانجام شمایید

آن صبح نخستین بهاری که به شادیمی‌آورد از چلچله پیغام شمایید

آن دشت طراوت زده آن جنگل هشیارآن گنبد گردننده آرام شمایید

خورشید گر از بام فلک عشق فشاندخورشید شما عشق شما بام شمایید

نوروز کهنسال کجا غیر شما بود؟اسطوره جمشید و جم و جام شمایید

عشق از نفس گرم شما تازه کند جانافسانه بهرام و گل اندام شمایید

هم آینه مهر و هم آتشکده عشقهم صاعقه خشم ِ بهنگام شمایید

امروز اگر می‌چمد ابلیس، غمی نیستدر فنّ کمین حوصله دام شمایید

گیرم که سحر رفته و شب دور و دراز استدر کوچه خاموش زمان، گام شمایید

ایام به دیدار شمایند مبارکنوروز بمانید که ایام شمایید

«پیرایه یغمایی»

سال نو و اول بهار استپای گل و لاله در نگار است

والای شقایق است دررنگپیراهن غنچه نیم کار است

آن شعله که لاله نام دارددر سنگ هنوز چون شرار است

پستان شکوفه است پر شیرنوباوه باغ شیرخوار است

برگ از سر شاخه تازه جستهگویا که مگر زبان مار است

این فرش زمردی ببینیدکش از نخ سبزه پود وتار است

ای پرده نشین گل بهاریمرغ چمنت در انتظار است

این وزن ترانه می‌سرایدمرغی که مقیم شاخسار است

کای تازه بهار عالم افروزهر روز تو عید باد و نوروز

(بندی از یک ترکیب‌بند)

«وحشی بافقی»

 پروفایل نوروز

نوروز فرخ آمد و نغز آمد و هژیربا طالع مبارک و با کوکب منیر

ابر سیاه چون حبشی دایه‌ای شده‌ستباران چو شیر و لاله‌ستان کودکی بشیر

گر شیرخواره لاله ستانست، پس چراچون شیرخواره، بلبل کو برزند صفیر!

صلصل به لحن زلزل وقت سپیده‌دماشعار بونواس همی‌خواند و جریر

بر بید، عندلیب زند، باغ شهریاربرسرو، زندواف زند، تخت اردشیر

عاشق شده‌ست نرگس تازه به کودکیتا هم به کودکی قد او شد چو قد پیر

با سرمه‌دان زرین ماند خجسته راستکرده به جای سرمه، بدان سرمه‌دان عبیر

گلنار، همچو درزی استاد برکشیدقواره حریر، ز بیجاده‌گون حریر

گویی که شنبلید همه شب زریر کوفتتا بر نشست گرد به رویش بر، از زریر

برروی لاله، قیر به شنگرف برچکیدگویی که مادرش همه شنگرف داد وقیر

بر شاخ نار اشکفه سرخ شاخ نارچون از عقیق نرگسدانی بود صغیر

نرگس چنانکه بر ورق کاسه ربابخنیاگری فکنده بود حلقه‌ای ز زیر

برگ بنفشه، چون بن ناخن شده کبوددر دست شیرخواره به سرمای زمهریر

وان نسترن، چو مشکفروشی، معاینهدر کاسهٔ بلور کند عنبرین خمیر

اکنون میان ابر و میان سمنستانکافور بوی باد بهاری بود سفیر

«منوچهری»

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا