شعر

شعر شماره ۴ از مجموعه اشعار نیما یوشیج/ پاسها از شب گذشته است …

شعر شماره ۴ از مجموعه اشعار نیما یوشیج را در هم نگاران بخوانید. اشعار نیما سرشار از تصویرسازی‌های زیبا و توصیف‌های دقیق از طبیعت و احساسات انسانی هستند. او با استفاده از زبان ساده و در عین حال عمیق، توانسته است احساسات پیچیده را به تصویر بکشد. همچنین شعر شماره ۵ از مجموعه اشعار نیما یوشیج؛ در نخستین ساعت شب، در اطاق چوبیش تنها … را در سایت هم نگاران بخوانید.

شعر شماره ۴

پاسها از شب گذشته است.

میهمانان جای را کرده اند خالی. دیرگاهی است

میزبان در خانه اش تنها نشسته.

در نی آجین جای خود بر ساحل متروک میسوزد اجاق او

اوست مانده.اوست خسته.

مانده زندانی به لبهایش

بس فراوان حرفها اما

با نوای نای خود در این شب تاریک پیوسته

چون سراغ از هیچ زندانی نمی گیرند

میزبان در خانه اش تنها نشسته

تفسیر این شعر

این شعر به توصیف احساس تنهایی و غم یک میزبان در شب می‌پردازد. بیایید بخش به بخش آن را به زبان ساده توضیح دهیم:

1. پاسها از شب گذشته است: این جمله به این معنی است که شب به پایان رسیده و صبح شده است. اما هنوز حس و حال شب در فضا باقی مانده است.

2. میهمانان جای را کرده‌اند خالی: میهمانانی که قبلاً در کنار میزبان بودند، اکنون رفته‌اند و تنها جای خالی آنها باقی مانده است.

3. دیرگاهی است میزبان در خانه‌اش تنها نشسته: میزبان مدت زیادی است که در خانه‌اش تنها نشسته و احساس تنهایی می‌کند.

4. در نی آجین جای خود بر ساحل متروک می‌سوزد اجاق او: این تصویر نشان‌دهنده‌ی این است که اجاق (آتش) او در حال سوختن است و او در مکانی خالی و متروک نشسته است. “نی آجین” به این معناست که او با نی (یک نوع ساز) صدای خود را به گوش طبیعت می‌رساند.

5. اوست مانده. اوست خسته: این جمله تأکید می‌کند که این میزبان تنها و خسته است و احساس انزوا دارد.

6. مانده زندانی به لب‌هایش: او مانند یک زندانی است که حرف‌های زیادی در دل دارد اما نمی‌تواند آنها را بیان کند.

7. بس فراوان حرف‌ها اما با نوای نای خود در این شب تاریک پیوسته: او حرف‌های زیادی برای گفتن دارد، اما به جای آن، تنها با صدای نی خود در این شب تاریک می‌نوازد.

8. چون سراغ از هیچ زندانی نمی‌گیرند: هیچ‌کس به او توجهی نمی‌کند و از او نمی‌پرسد که چه بر او گذشته است.

9. میزبان در خانه‌اش تنها نشسته: دوباره تأکید بر تنهایی او و اینکه هیچ‌کس نیست که به او سر بزند یا از حالش بپرسد.

در کل، این شعر بیانگر احساس عمیق تنهایی، غم و انزوا است. شاعر با تصاویری از یک میزبان که در خانه‌اش تنها مانده و با صدای سازش به یاد میهمانانش می‌افتد، احساسات خود را به زیبایی منتقل می‌کند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا