گلچین شعر جوانی غمگین
گلچینی از مجموعه اشعار غمگین در مورد جوانی و گذر عمر را در این مطلب هم نگاران آماده کرده ایم.
فهرست موضوعات این مطلب
گلچین شعر جوانی غمگینشعر شهریار در مورد جوانیشعر بلند زیبا در مورد جوانی غمگینشعر کوتاه جانسوز در مورد جوانی
گرفتن کامی
از لب های تو
گران بود،درست
ولی آیا به قیمت پیر شدن من
در جوانی؟!
دل پیران جوان دیدم ولی من
جوان بودم که ناگه پیر شد دلشهریار
درد حقیقی پیری
در ضعف جسمانی نیست،
بلکه در سهل انگاری
و بی باکی روحی است.
به همنشین جوانی پیام باد که عشق
ترا اگر که فراموش شد مرا یاد استشهریار
بر باد رفت
در غم و حسرت جوانیم
بی آرزو چه سود
دگر زندگانیم
خود جوانی هم
به این زودی به ترک کس نگوید
من ز خود آزردم
از فرط جوانی ها جوانی
مطلب مشابه: اشعار جوانی + مجموعه شعر کوتاه و بلند بسیار زیبا در مورد جوانی و نوجوانی
شعر شهریار در مورد جوانی
بار دیگر گر فرود آرد سری با ما جوانیداستانها دارم از بیداد پیری با جوانیوا عزیزا گوئی آخر گر عزیزت مرده باشدمن چرا از دل نگویم وا جوانی وا جوانی
خود جوانی هم به این زودی به ترک کس نگویدمن ز خود آزردم از فرط جوانی ها جوانیتا به روی چشم سنگین عینک پیری نهادممینماید محو و روشن چون یکی رؤیا جوانیالفت پیری و نسیان جوانی بین که دیگرخود نمیدانم که پیری دوست دارم یا جوانیدر بهاران چون ز دست نوجوانان جام گیرمچون خمار باده ام در سر کند غوغا جوانیسال ها با بار پیری خم شدم در جستجویشتا به چاه گور هم رفتم نشد پیدا جوانیناز و نوش زندگانی حسرت مردن نیرزدمن گرفتم عمر چندین روزه سر تا پا جوانیگر جوانی میکنم پیرانه سر بر من نگیریشهریارا در بهاران می کند دنیا جوانی
برخیز و بیا که همزبانی بکنیمبا بادهٔ ناب تازه جانی بکنیمدر نیمه شبی دور زچشم اغیارلب بر لب هم یادجوانی بکنیم…
گر جوانی به هدر رفته دل آزرده مباش
زندگی چیست به جز باد و هوایی بلبلشهریار
هر سال چو سال نو شود بازعمرم گذرد ولی به تکراراز شور و جوانیم چه گویمپیری بشود بر آن پدیدار
مطلب مشابه: شعر در مورد جوانی + مجموعه اشعار بلند، کوتاه، تک بیتی و دو بیتی درباره جوانی
سحرگه به راهی یکی پیر دیدمسوی خاک خم گشته از ناتوانیبگفتم چه گم کردهای اندربن ره؟بگفتا: جوانی، جوانی، جوانی
جوانی و پیری بهار است و دینه آن دی که باشد بهارش ز پیغنیمت شمر پیش از آن کاین گلتشود زرد و نسرین دهد سنبلت
شعر بلند زیبا در مورد جوانی غمگین
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را
نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را
کنون با بار پیری آرزومندم که برگردم
به دنبال جوانی کوره راه زندگانی را
به یاد یار دیرین کاروان گم کرده را مانم
که شب در خواب بیند همرهان کاروانی را
بهاری بود و ما را هم شبابی و شکر خوابی
چه غفلت داشتیم ای گل شبیخون جوانی را
چه بیداری تلخی بود از خواب خوش مستی
که در کامم به زهرآلود شهد شادمانی را
سخن با من نمیگوئی الا ای همزبان دل
خدایا با که گویم شکوه بیهمزبانی را
نسیم زلف جانان کو که چون برگ خزان دیده
به پای سرو خود دارم هوای جانفشانی را
به چشم آسمانی گردشی داری بلای جان
خدا را بر مگردان این بلای آسمانی را
نمیری شهریار از شعر شیرین روان گفتن
که از آب بقا جویند عمر جاودانی را
جوانی در درون دل نهفته است
جوانی در نشاط و شور خفته است
چو گم شد از دلت عشق هوسباز
همانا شام پیری گشته آغاز
مبند دل به حیاتی که جاودانی نیست
که زندگانی ده روزه زندگانی نیست
به چشم هر که سیه شد جهان ز رنج خمار
شراب تلخ کم از آب زندگانی نیست
ز شرم موی سفیدست هوشیاری من
وگرنه نشئه مستی کم از جوانی نیست
جدا بود شکر و شیر، همچو روغن و آب
درین زمانه که آثار مهربانی نیست
ز صبح صادق پیری چه فیض خواهم برد؟
مرا که بهره به جز غفلت از جوانی نیست
برون میار سر از زیر بال خود صائب
که تنگنای فلک جای پرفشانی نیست
مطلب مشابه: شعار غمگین برای جوان ناکام + شعر سوزناک برای دختر و پسر جوان فوت شده
ز روزگار جوانی خبر چه می پرسیچو برق آمد و چون ابر نوبهاران رفتای نوجوان تو قدر جوانی خود بدانکن سعی تا که خرّم و خوش برخوری از آنتو درد پیری خود دانی امروز چاره کنآن روز می شوی به یقین زار و ناتوانتو باید آسمان پرواز باشیدرخشان همت و خود ساز باشیتو باید آگه و بیدار باشیبه دور از دام استعمار باشیبه کار انداز نیروی ارادهمشو از مرکب کوشش پیادهبه راه علم و ایمان پیش تر تازچو خود کن ملت خود را سرافرازجوانی بهار است ای برادرهمه گل ها در آن روید سراسر
شعر کوتاه جانسوز در مورد جوانی
گر جوانی می کنم پیرانه سر بر من نگیری
شهریارا در بهاران می کند دنیا جوانی
الفت پیری و نسیان جوانی بین که دیگر
خود نمیدانم که پیری دوست دارم یا جوانی
خود جوانی هم به این زودی به ترک کس نگوید
من ز خود آزردم از فرط جوانی ها جوانی
بار دیگر گر فرود آرد سری با ما جوانی
داستانها دارم از بیداد پیری با جوانی
خجل شدم ز جوانی که زندگانی نیست
به زندگانی من فرصت جوانی نیست
مطلب پیشنهادی: اشعار سعدی + مجموعه شعر بلند و کوتاه عاشقانه سعدی شیرازی