در این مطلب مجموعه شعر تک بیتی رهی معیری با مجموعه ای از اشعار کوتاه و عاشقانه این شاعر را گردآوری کرده ایم.
مجموعه شعر تک بیتی رهی معیری
درد بی عشقی ز جانم برده طاقت ورنه منداشتم آرام تا آرام جانی داشتم
چاره من نمی کنی چون کنم و کجا برم؟شکوه بی نهایت و خاطر ناشکیب را
همچو نی می نالم از سودای دلآتشی در سینه دارم جای دل
گلبرگ به نرمی چو بر و دوش تو نیستمهتاب به جلوه چون بناگوش تو نیست
ای بیخبر از محنت روزافزونمدانم که ندانی از جدایی چونم
منم ابر و تویی گلبن که می خندی چو می گریمتویی مهر و منم اختر که می میرم چو می آیی
هزار شکر که از رنج زندگی آسودوجود خسته و جان ستم کشیده من
شعر عاشقانه تک بیتی از رهی معیری
کاش امشبم آن شمع طرب می آمدوین روز مفارقت به شب می آمد
ما را ز تو غیر از تو تمنایی نیستاز دوست به جز دوست، نمی باید خواست
بی من تو چگونه ای، ندانم؟ امامن بی تو در آتشم، خدا داند و من
رفتیم و پای بر سر دنیا گذاشتیمکار جهان به اهل جهان واگذاشتیم
چون ماه نو از حلقه به گوشان توایمچون رود خروشنده خروشان توایم
بوی آغوش تو را از نفس گل شنومگل نورسته مگر دوش در آغوش تو بود؟
آن را که جفا جوست، نمی باید خواستسنگین دل و بد خوست، نمی باید خواست
کنج غم هست اگر بزم طرب جایم نیستهست خون دل اگر باده به مینایم نیست
من خاکم و من گردم من اشکم و من دردمتو مهری و تو نوری تو عشقی و تو جانی
به مهر و ماه چه نسبت فرشته روی مرا؟سخن مگو که مرا نیست تاب گفت و شنید
ای شب جدايی که چون روزم سياهی ای شبکن شتابی آخر ز جان من چه خواهی ای شب؟
عشق روز افزون من از بی وفایی های اوستمی گریزم گر به من روزی وفاداری کند
آتشم بر جان ولی از شکوه لب خاموش بودعشق را از اشک حسرت ترجمانی داشتم
چو من ز سوز غمت جان کس نمی سوزدکه عشق خرمن اهل هوس نمی سوزد
ساقی بده پیمانه ای ز آن می که بی خویشم کندبر حسن شور انگیز تو عاشق تر از پیشم کند
******
دردا که بهار عیش ما آخر شددوران گل از باد فنا آخر شد
باید خریدارم شوی تا من خریدارت شوموز جان و دل یارم شوی تا عاشق زارت شوم
موی سپید را فلکم رایگان نداداین رشته را به نقد جوانی خریده ام