متن و جملات

دلنوشته نقاب آدم ها با جملات سنگین در مورد تظاهر و دورویی

زیباترین مجموعه دلنوشته نقاب آدم ها با متن های سنگین و جملات درباره تظاهر و دورویی را در این مطلب ارائه کرده ایم.

دلنوشته نقاب آدم ها با جملات سنگین

در حسرت فردایی بهتر به خواب می روی تا رویا ببینی …اما با کابوس مرگ بر می خیزی…خنده را نقاب می کنی تا پی نبرند به غم اشوب گر درونت …سکوت را فریاد می کنی …و درد را دیکته …در بن بست آینده می دوی و یأس تو را به آغوش می کشد …بغض می شوی و در پی مدد می سرایی نوای غم انگیز گریه را …التماس می کنی برای روزنه ای نور در تاریکی روز هایت …آرام باش …و گوش بسپار …به ندای امید درونت …منجی همین جاست …♡…

متن یلدا حقوردی

از مردهرکول یا موجودی فرا زمینی نسازیم!مرد هم یک انسان استو در پشت چهره مردانه اشکودکی است که نیاز به نوازش داردهدیه را دوست دارددر سینه اش ، دلی داردکه تشنه محبت و توجه استبیایید باور کنیم که آنها همشیطانت را دوست دارنداز اینکه همیشه نقش تکیه گاه را داشته باشند خسته می شوندو گاه بشدت نیازمند تکیه گاه هستندانها هم گاه شانه ای می خواهندکه بدون قضاوت به راحتی گریه کنندو گاه دوستی که پیش او نقاب ها رادور بریزند و درددل کند ….

این روز ها همه چیز تکراریستهمه بوی یک عطر را می دهندیک کتاب را می خوانندیک استایل دارندو از یک خط فکری تقلید می کنندآگاه نخواهی شد با نوشتن از روی دست آدم های به ظاهر آگاهتقلید باعث یادگیریست اما تا وقتی که جای ادای دیگری را در آوردن ایده بگیریاین نقابی که به تقلید می زنی بی روح و دوام استو سرانجامی جز غریبگی با خود ندارد آن وقت است که گذشته را در پی خود ورق میزنی …

متن ادبی در مودر نقاب

گاهی که به تو فکر می کنمهمان وقتی که دلم برای خواستنت تنگ می شود، خودت را نمی خواهم.خودِ واقعی آدم ها زیاد قشنگ نیست.شاید خودشان هم برای همین بیشتر اوقات نقاب دارند.

نقاب می زنند تا خودِ واقعی شان را پنهان کرده باشند.خودشان همیک خودِ رویایی می خواهند.من خودِ واقعی ات را دوست ندارم.من یک “تو” ی رویایی را دوست دارم.من همان شاهزاده ی سوار بر اسب را دوست دارم.همان که پدرش پادشاهی یک سرزمین را عهده دار استهم او که مادرش ملکه است ….

متن نازنین عظیمی

از نسل سپیدارم این بار که می آیممهری به دهان دارم، این بار که می آیم

آشفتگی ام پیداست، از حالت فنجانمآوای بمِ تارم، این بار که می آیم

از دوری آغوشت، آهی به گلو دارماز آینه بیزارم، این بار که می آیم

مغرورم و میخواهم، بیهوده در انکارمآبستن اقرارم، این بار که می آیم

در پشت نقاب خود، از حادثه ویرانمچون جسمِ سرِ دارم، این بار که می آیم

وقتی که تو میرفتی، بغضی به گلو افتادچون ابرم و میبارم، این بار که می آیم

نقاب دوستانه به چهرت می زنی و تظاهر به خوب بودن می کنی!تظاهر به آدمی راستگو و دلسوز که فقط هرازگاهی از سر حسادت بر تمام وجود خودت و رابطه ی اطرافیانت آتش می زند! اما دریغ که این آتش، فقط درون خودت را شعله ورتر می کند، اطرافیانت همانی که بوده اند به زندگی شان ادامه می دهند، حتی بهتر از دیروزشان.به عقیده ی من در جهانی که، همه نقاب به چهره هایشان دارند، کسی که یک رنگ و یک ذات، بتوانی تشخیص دهید، یک توانایی محسوب می شود. و زندگی به من آموخت که،…

متن عطیه علیپور

بگذار بگویند فردا پایان زندگی ستبرای من چه فرقی می کند وقتی از هر فرصتی تا همین لحظه ی اکنونم استفاده کرده ام!خندیده امرقصیده امعشق ورزیده ام…بگذار همه ی بقیه اش بماند برای آنانیکهمنتظر مانده اند،نقاب زده اند،اندوخته اند،…به بهانه ی بهتر بودن و آینده ی بهتری داشتن…من هیچ ندارم جز، همه ی لحظه هایی را که تا امروز زندگی کرده ام،به همان اندازه که به من هدیه شده بود…و فردا در همان نقطه ی پایان ، به زندگی سلامی د…

متن عاتکه براری

ژاپنی‌ها معتقدند که انسان سه چهره دارد. چهره‌ی اول، چهره‌ای است که به جهان نشان می‌دهند. چهره‌ی دوم، چهره‌ای است که به دوستان نزدیک و خانواده‌ی خود نشان می‌دهند. چهره‌ی سوم، چهره‌ای است که به هیچ‌کس نشان نمی‌دهند. این چهره، واقعی‌ترین انعکاس از شخصیت انسان است.

تصویر تو در سکوت قاب می خندددریاست به پوچی حباب می خنددمن نیستم این که شادمان می بینیدیریست به چهره ام نقاب می خندد

جملات و متن درباره نقاب انسان

تلخ ترین حادثه قرن این استانسان از خودش فرار کنداز زادگاهش، از پدر مادرشاز مکانی که زندگی میکنداز چهره اش، از زبان مادری اش

گریز کند از هرچه که مربوط به خودش است و نقابی برچهره بگذارد که هیچ گاه \خودش\ نبوده

از مردهرکول یا موجودی فرا زمینی نسازیم!مرد هم یک انسان استو در پشت چهره مردانه اشکودکی است که نیاز به نوازش داردهدیه را دوست دارددر سینه اش ، دلی داردکه تشنه محبت و توجه استبیایید باور کنیم که آنها همشیطانت را دوست دارنداز اینکه همیشه نقش تکیه گاه را داشته باشند خسته می شوندو گاه بشدت نیازمند تکیه گاه هستندانها هم گاه شانه ای می خواهندکه بدون قضاوت به راحتی گریه کنندو گاه دوستی که پیش او نقاب ها رادور بریزند و درددل کنندو….. یقین بیاوریم که آنها هم انسانند

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا