مجموعه اشعار تک بیتی فردوسی شاعر معروف ایرانی را با مجموعه شعر عاشقانه ناب و زیبا گردآوری کرده ایم.
اشعار تک بیتی فردوسی
مگو آن سخن کاندرو سود نیستکزان آتشت بهره جز دود نیست
چنین است کردار گردان سپهرگهی درد پیش آرَدَت ، گاه مهر
گهی بخت گردد چو اسپی شموسبه نُعم اندرون زُفتی آردت و بؤس
چه خوش گفت فردوسی پاکزادکه رحمت بر آن تربت پاک بادمیازار موری که دانهکش استکه جان دارد و جان شیرین خوش است
بزرگی سراسر به گفتار نیستدو صد گفته چون نیم کِردار نیست!
سَرَم به مُردگی ام گرم بود قبل از توچرا رسیدی و با عشق زنده ام کردی. .؟!
به نیکی گرای و میازار کسره رستگاری همین است و بس
اشعار ناب تکی بیتی فردوسی
چو آن دید برگشت و آمد دوانکزیشان کسی نیست روشن روان
چرا کشت باید درختی به دستکه بارش بود زهر و برگش کبست
بدانید که از کردگار جهانبد و نیک هرگز نماند نهان
بیا تا همه دست نیکی بریمجهان جهان را به بد نسپرسم
نبــاشد همی نیک و بـــد، پــــایدارهمـــــان به که نیکی بود یادگار
که داند بجز ذات پروردگارکه فردا چه بازی کند روزگار…
سپاه شب تیرهشبی چون شَبَه روی شسته به قیرنه بهرام پیدا ، نه کیوان ، نه تیر
ز ما باد بر جان آنکس درودکه داد و خرد باشدش تار و پود
اگر دانشی مرد گوید سخنتو بشنو که دانش نگردد کهن
ستوده کسی کو میانه گزیدتن خویش را آفرین گسترید
چرا کشت باید درختی به دستکه بارش بود زهر و برگش کبست
خرد باید و دانش و راستیکه کژی بکوبد ار کاستی
چنین است سوگند چرخ بلندکه بر بی گناهان نیاید گزند
بدارم وفای تو تا زنده امروان را به مهر تو آکنده ام…
بـه آمــوختن چون فــروتن شـــویسخن هــای دانندگــان بشنوی
از آغاز باید که دانی درستسر مایهٔ گوهران از نخستکه یزدان ز ناچیز چیز آفریدبدان تا توانایی آرد پدید
بزرگی سراسر به گفتار نیستدو صد گفته چون نیم کردار نیست
به نیکی گرای و میازار کسره رستگاری همین است و بس
سپاه شب تیرهشبی چون شَبَه روی شسته به قیرنه بهرام پیدا ، نه کیوان ، نه تیر
میاسای از آموختن یک زمانز دانش میفکن دل اندر گمان
به نام خداوند جان و خردکزین برتر اندیشه برنگذرد
نمانیم که این بوم ویران کنندهمی غارت از شهر ایران کنندنخوانند بر ما کسی آفرینچو ویران بود بوم ایران زمین
به رنج اندر است ای خردمند گنجنیابد کسی گنج نابرده رنج